سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

89/6/7
7:35 ص







نوروز از دیدگاه امام صادق علیه السلام




معلّى بن خنیس از امام صادق (ع)، روایتى را نقل کرده که در آن ضمن بزرگداشت نوروز، وقایع مختلف تاریخى بر نوروز منطبق شده است. متن روایت یادشده از این قرار است:


معلى بن خنیس گوید: در روز نوروز بر امام صادق علیه‏السلام وارد شدم، ایشان فرمودند که آیا این روز را مى‏شناسى؟

عرض کردم: فدایت گردم این روز، روزى است که غیر عربها (ایرانیان) آن را گرامى داشته و به یکدیگر هدیه مى‏دهند.
امام صادق، علیه‏السلام، فرمودند: قسم به خانه عتیقى که در مکه هست، این (روز) ریشه طولانى و قدیمى دارد و براى تو آن را توضیح مى‏دهم تا از آن مطلع شوى.

(یعنی تمام مورد گفته شد ه در مورد روز خاص نوروز است که رسم ایرانیان است ، نه هر روز دیگر بصورت عام)

گفتم: اى آقاى من چنانچه این مطلب را از تو بیاموزم براى من بهتر از زنده شدن مردگانم و مردن دشمنان من است.
حضرت فرمود:
- اى معلى! نوروز، روزى است که خداوند در آن از بندگان خویش میثاق گرفت که جز او را عبادت و پرستش نکرده و به او شرک نورزند و به فرستادگان و پیامبرانش و نیز ائمه هدى ایمان بیاورند. (این فرمایش امام در مورد عالم ذر است که در جای خود به آن خواهم پرداخت...ان شاء الله)
- نوروز اولین روزى است که خورشید در آن طلوع کرد و باد در آن وزیدن گرفت و در آن روز درخشندگى زمین خلق شد.
- نوروز روزى است که کشتى نوح بر کوه جودى کناره گرفت.
- نوروز روزى است که افرادى که از خانه‏هاى خود خارج شده و به آزمایش الهى از دنیا رفتند، مجدداً به دنیا بازگشتند.
- در این نوروز است که جبرئیل بر پیامبر اکرم، صل‏الله‏علیه‏وآله، نازل شد
- و درست در همین روز است که پیامبر اسلام، حضرت على را بر شانه خود گذاشت تا او بتهاى قریش را از بیت الحرام پایین کشید و آنها را درهم شکست.
- نوروز روزى است که پیامبر به اصحابش دستور داد تا در مورد خلافت و ولایت مؤمنان با حضرت على علیه‏السلام بیعت کنند
- و در همین نوروز بود که پیامبر، صل ‏الله ‏علیه ‏وآله و على، علیه ‏السلام، را به سوى جنیان فرستاد براى او از آنان بیعت بگیرد.
- نوروز روزى است که براى حضرت على بیعت مجدّد گرفته شد
- و نوروز روزى است که حضرت على، علیه‏السلام، بر اهل نهروان پیروز شد و ذوالثدیه را کشت
- و نوروز روزى است که قائم ما در آن روز ظاهر مى‏گردد
- و بالاخره نوروز روزى است که قائم ما در این روز بر دجّال پیروز مى‏شود و او را بر زباله‏دان کوفه آویزان مى‏کند
-و هیچ نوروزى نیست مگر آنکه ما در آن روز توقّع ظهور حضرت حجت، عجل‏الله‏تعالى‏فرجه‏الشریف، را داریم چرا که این روز، از روزهاى ما و شیعیان ما است که عجم (ایرانیان) آنرا گرامى دشته ولى شما آنرا ضایع نمودید ...

آنگونه که از حدیث فوق به دست آمد، روز نوروز پیوند عمیقى با مسأله ولایت و رهبرى مسلمانان دارد، از این روى شایسته است که عید نوروز را جشن ولایت دانسته و پیوسته در آن به یاد ظهور منجى عالم بشریت حضرت امام زمان، عجل‏الله‏تعالى‏فرجه‏الشریف، باشیم.


89/4/30
9:12 ع

 

 

 


خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با هر username که باشم، من را connect می کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تا خودم نخواهم مرا D.C نمی کند .

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با یک delete هر چی را بخواهم پاک می کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه friend برای من add می کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه wallpaper که update می کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با اینکه خیلی بدم من را log off نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همه چیز من را می داند ولی SEND TO ALL نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می گذارد هر جایی که می خواهم Invisibel بروم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه جزء friend هام می ماند و من را delete و ignore نمی کند.

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه اجازه، undo کردن را به من می دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه آن من را install کرده است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت به من پیغام the line busy نمی دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اراده کنم، ON می شود و من می توانم باهاش حرف بزنم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه دلش را می شکنم، اما او باز من را می بخشد و shout down ام نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه password اش را هیچ وقت یادم نمی رود، کافیه فقط به دلم سر بزنم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تلفنش همیشه آنتن می دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه شماره اش همیشه در شبکه موجود است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت پیغام no response to نمی دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هرگز گوشی اش را خاموش نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت ویروسی نمی شود و همیشه سالم است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچوقت نیازی نیست براش BUZZ بدهم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه آهنگ حرف هاش همیشه من را آرام می کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه نامه هاش چند کلمه ای بیشتر نیست، تازه spam هم تو کارش نیست

خدا را دوست دارم ، بخاطر اینکه وسط حرف زدن نمی گوید، وقت ندارم، باید بروم یا دارم با کس دیگری حرف می زنم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه من را برای خودم می خواهد، نه خودش

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه وقت دارد حرف هایم را بشنود

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه فقط وقت بی کاریش یاد من نمی افتد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می توانم از یکی دیگر پیشش گله کنم، بگویم که ....

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه پیشم می ماند و من را تنها نمی گذارد، دوست داشتنش ابدی است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می توانم احساسم را راحت به آن بگویم، نه اصلا نیازی نیست بگویم، خودش میتواند نگفته، حرف ام را بخواند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه به من می گوید دوستم دارد و دوست داشتنش اش را مخفی نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تنها کسی است که می توانی جلوش بدون اینکه خجل بشوی گریه کنی، و بگویی دلت براش تنگ شده

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه ، می گذارد دوستش داشته باشم ، وقتی می دانم لیاقت آنرا ندارم

خدا را دوست دارم به خاطر اینکه از من می پذیرد که بگویم : خدا را دوست دارم ...


89/4/30
9:8 ع

 
 

روزی روزگاری....پادشاهی سه پسر داشت و باید از بین آنها یکی را به عنوان ولیعهد خود انتخاب می کرد. انتخاب مشکلی بود چون هر سه پسر بسیار زیرک و شجاع بودند. با وزیر خود مشورت کرد و .... هر سه پسر را نزد خود خواست و به هر کدام یک کیسه دانهء گل داد و گفت: من مدتی به سفر می روم و از شما انتظار دارم تا وقتی برمی گردم این دانهء گلها را تر و تازه به من باز گردانید. و هر کس بهتر از دیگران از آنها مواظبت کند ولیعهد من خواهد بود. پسر اول دانه ها را در صندوقچه ای آهنین گذاشت و درش را مهر و موم کرد. پسر دوم آنها را به بازار برد و فروخت و نزد خود اندیشید وقتی پدرم بازگشت به بازار میروم و دانه های تازه میخرم و به او بازمیگردانم. پسر سوم دانه ها را به باغچه برد و همه را کاشت.
بعد از مدتی پدر از سفر بازگشت.

پسر اول در صندوقچه را باز کرد. تمام دانه ها پوسیده و از بین رفته بودند. پسر دوم زود به بازار رفت و دانه های تازه خرید و به نزد پدر آورد. پادشاه کار او را تحسین کرد. و اما پسر سوم پدر را به باغچه برد و گلهای شاداب را نشانش داد و گفت: به زودی همهء گلها تخم تازه خواهند داد و آن دانه ها را به شما خواهم داد.

.پدر به هوش و زیرکی پسرسوم آفرین گفت و او را به عنوان ولیعهد خود انتخاب کرد. این دقیقا کاری بود که با دانهء گل باید میکرد.
دانهء گل برای کاشتن و پرورش دادن و استفاده از زیبایی و عطر آن است. و درون همه  ما خداوند دانه های استعداد های بسیاری گذارده است. آنها را در صندوقچه نگذاریم تا از بین بروند. به بطالت هم از دستشان ندهیم.

بلکه آنها را بکاریم و آبیاری کنیم و پرورش دهیم تا هر کدام گیاهی سبز شاداب و باطراوت شوند. و اگر شجاعت به سلطه گرفتن نفس مان را داشته باشیم روزی این گیاه به گل خواهد نشست. گلی زیبا و معطر!

89/1/28
7:8 ع


آفرین به حسادت!
چه عدالت پیشه است!
اول از
همه صاحب خود را میکشد.





89/1/17
1:37 ع

تست
جدید روانشناسی

با
8 سوال در مورد حیوانات خود را بشناسید!


1- پایان دنیا نزدیک است.
اگر فقط بتوانید یک نوع از حیوانات را نجات دهید، کدام را انتخاب می‌کنید؟

الف : خرگوش     ب : گوسفند     پ : گوزن     ت : اسب

2- به آفریقا رفته‌اید. به هنگام بازدید از یکی از
قبیله‌ها، آنها اصرار می‌کنند که یکی از حیوانات زیر را به عنوان یادگاری
با خود ببرید. کدام را انتخاب می‌کنید؟

الف : میمون     ب : شیر     پ : مار     ت : زرافه

3- فرض کنید خطای بزرگی انجام داده‌اید و خداوند
برای مجازات شما تصمیم گرفته است که به جای انسان، شما را به صورت یکی از
حیوانات زیر در آورد. کدام را انتخاب می‌کنید؟

الف : سگ     ب : گربه     پ : اسب     ت : مار

4- اگر قدرت داشتید که یک نوع از حیوانات را برای
همیشه از روی کره زمین نابود کنید، کدام را انتخاب می‌کردید؟

الف : شیر     ب :
مار    
پ : تمساح     ت : کوسه

5- یک روز، با حیوانی برخورد می‌کنید که
می‌تواند با شما به زبان خودتان صحبت کند. دلتان می‌خواهد که کدامیک از
حیوانات زیر باشد؟

الف : گوسفند     ب : اسب     پ : خرگوش     ت : پرنده

6- در یک جزیره دور افتاده، تنها یک موجود زنده به
عنوان همدم و همراه شما وجود دارد. کدامیک را انتخاب می‌کنید؟

الف :
انسان     ب : خوک     پ :
گاو    
ت : پرنده

7- اگر قدرت داشتید که هر نوع حیوانی را اهلی و
دست‌آموز کنید. کدامیک از حیوانات زیر را به عنوان حیوان خانگی خودتان
انتخاب می‌کردید؟

الف : دایناسور     ب : ببر     پ : خرس قطبی     ت
: پلنگ

8- اگر
قرار بود برای 5 دقیقه به صورت یکی از حیوانات زیر در می‌آمدید، کدامیک را
انتخاب می‌کردید؟

الف : شیر     ب :
گربه    
پ : اسب     ت : کبوتر





تحلیل:

1- در زندگی واقعی، برای چه نوع آدمهایی جذابیت و
کشش دارید.

الف: خرگوش؟ کسانی که دارای شخصیت دوگانه هستند، به سردی یخ در
ظاهر اما به گرمی آتش در باطن.

ب: گوسفند؟ مطیع و
گرم.

پ: گوزن؟ زیبا و آداب
دان.

ت: اسب؟ کسانی که غیر قابل جلوگیری، بی‌بند و بار و آزاد هستند.

2- در فرایند ابراز عشق و درخواست ازدواج، کدام
رویکرد برای شما خوشایندتر و موثرتر است.

الف: میمون؟ مبتکر و باذوق که هیچگاه احساس
خستگی نکنید.

ب: شیر؟ سر راست، صاف و پوست کنده به شما بگوید که دوستتان دارد.

پ: مار؟ دمدمی مزاج، پر نوسان، نفس گرم و عشق سرد.

ت: زرّافه؟ صبور، هرگز شما را رها نکند.

3- دلتان می‌خواهد
معشوقتان چه عقیده‌ای در باره شما داشته باشد.

الف: سگ؟ باوفا، صادق، ثابت قدم.

ب: گربه؟ شیک و زیبا.

پ: اسب؟ خوش بین.

ت: مار؟ انعطاف‌پذیر.

4- چه اتفاقی باعث
می‌شود که شما رابطه‌تان را قطع کنید؟ از چه خصوصیتی بیش از همه نفرت
دارید.

الف: شیر؟ متکبر و خودخواه، امر و نهی کن.

ب: مار؟ هیجانی و
دمدمی مزاج، نمی‌دانید چگونه او را خوشحال کنید.

پ: تمساح؟ خونسرد، بیرحم، سنگدل.

ت: کوسه؟ نا امن.

5- دوست دارید چه نوع
رابطه‌ای با او برقرار سازید.

الف: گوسفند؟ سنتی، بدون آن که چیزی بگوئید او بفهمد چه
می‌خواهید، ارتباط برقرار کردن از طریق قلب‌ها.

ب: اسب؟ هر دو بتوانید
درباره همه چیز با هم صحبت کنید، هیچ چیز مخفی در میان نباشد.

پ: خرگوش؟ رابطه‌ای که
همیشه خود را گرم و عاشق او حس کنید.

ت: پرنده؟ رابطه‌ای
پایدار و طولانی و بالنده.

6- آیا به او خیانت
می کنید.

الف: انسان؟ شما به جامعه و اخلاقیات احترام
می‌گذارید، پس از ازدواج هیچ کار خلافی نمی‌کنید.

ب: خوک؟ نمی‌توانید در مقابل تمایلاتتان مقاومت کنید، به احتمال
زیاد خیانت می‌کنید.

پ: گاو؟ خیلی سعی می‌کنید که چنین کاری نکنید.

ت: پرنده؟ شما هرگز نمی‌توانید استوار و ثابت قدم باشید، شما
واقعاً برای ازدواج مناسب نیستید و نمی‌خواهید تعهدی بپذیرید.

7- درباره ازدواج چه فکر می‌کنید.

الف: دایناسور؟ شما خیلی بدبین هستید و فکر
می‌کنید این روزها دیگر ازدواج سعادتمندانه وجود ندارد.

ب: ببر؟ شما به ازدواج
به صورت یک چیز گرانبها فکر می‌کنید. پس از آن که ازدواج کردید، پیوند
زناشویی و همسرتان را بسیار باارزش و گرامی می‌دارید.

پ: خرس قطبی؟ شما از
ازدواج می‌ترسید، فکر می‌کنید آزادیتان را از شما خواهد گرفت.

ت: پلنگ؟ شما همیشه
طالب ازدواج بوده‌اید ولی در واقع، شناخت دقیقی از آن ندارید.

8- در این لحظه، به عشق چگونه فکر می‌کنید.

الف: شیر؟ شما همیشه تشنه عشقید و می‌توانید
هر کاری برای آن بکنید اما به راحتی در دام عشق نمی‌افتید.

ب: گربه؟ شما خیلی خود
محور و خود خواهید. شما فکر می‌کنید عشق چیزی است که می‌توانید به دست
آورید و هرگاه که خواستید آن را دور بیاندازید.

پ: اسب؟ شما
نمی‌خواهید در قید و بند یک رابطه پایدار قرار بگیرید. به هر چمن که رسیدی
گلی بچین و برو

ت: کبوتر؟ شما به عشق
به صورت یک تعهد دو طرفه فکر می‌کنید.


89/1/9
3:12 ع




آسودن امروزین رنج فردائین است و رنج امروزین آسودن فردائین.»
«از اژدهای هفت‌سر مترس، از مردم نمام بترس که هرچه وی به ساعتی بشکافد، به سالی نتوان دوخت.»
«از چراغی، بسیار چراغ‌ها توان افروخت.»
«از دست زن نادوست و ناکدبانو بگریز که گفته‌اند: کدخدا رود بود و کدبانو بند.»
«از گرسنگی مردن به که به نان فرومایگان سیر شدن.»
«از ما گفتن بود، برگوینده بیش از گفتار نباشد.»
«اصل مردمی کم‌آزاری است.»
«اگر تو را دشمنی باشد دلتنگ مشو که هرکه را دشمنی نباشد، بی قدر و بها باشد.»
«اگر خواهی از پشیمانی دراز ایمن گردی به هوای دل کار مکن.»
«اگر خواهی از رنجیدگی دور باشی آن چه نرود مران.»
«اگر خواهی از زیرکان باشی در آئینه کسان مبین.»
«اگر خواهی از شمار آزادمردان باشی طمع را در دل خویش جای مده.»
«اگر خواهی از شمار دادگران باشی زیردستان را به طاقت خویش نکودار.»
«اگر خواهی از نکوهش عامه دور باشی اثرهای ایشان را ستاینده باش.»
«اگر خواهی اندوهگین نباشی حسود مباش.»
«اگر خواهی با آبرو باشی آزرم را پیشه کن.»
«اگر خواهی برتر از مردمان باشی فراخ‌نان و نمک باش.»
«اگر خواهی بر دلت جراحتی نرسد که به مرهم به نشود با هیچ نادان مناظره مکن.»
«اگر خواهی بر قول تو کار کنند، برقول خویش کار کن.»
«اگر خواهی بهترین خلق باشی چیزی از خلق دریغ مدار.»
«اگر خواهی بی‌رنج توانگر باشی بسنده‌کار باش.»
«اگر خواهی پرده تو دریده نشود پرده کس مدر.»
«اگر خواهی تمام‌مرد باشی آنچه به خود نپسندی به دیگران مپسند.»
«اگر خواهی تو را دیوانه‌سار نشمرند، آن چه نایافتنی است مجوی.»
«اگر خواهی دراززبان باشی کوتاه‌دست باش.»
«اگر خواهی در قفای تو نخندند، زیردستان را گرامی دار.»
«اگر خواهی در هر دلی محبوب باشی و مردمان از تو نفور نباشند، برمراد مردمان گوی.»
«اگر خواهی راز تو دشمن نداند با دوست مگوی.»
«اگر خواهی ستوده‌تر مردمان باشی با آن‌که خرد از او نهان باشد، نهان خویش آشکار مکن.»
«اگر خواهی فریفته نباشی، آنچه ننهاده‌ای برمدار.»
«اگر خواهی کم‌دوست و کم‌یار نباشی کینه‌دار مباش.»
«اگر خواهی که قدر تو به جای باشد، قدر مردمان نیکو بشناس.»
«اگر خواهی که مردمان تو را نیکوگوی باشند، نیکوگوی مردمان باش.»
«اگر شراب ندانی خورد زهر است و اگر بدانی خوردن، پادزهر.»
«اما تو را در طالع، ذرع سخن نیست که نه به پای چون تویی بافته‌اند.»
«اما چون در کارزار باشی آنجا سستی و درنگ شرط نباشد چنان کن که پیش از آن که خصم برتو شام خورد تو چاشت خورده باشی براو.»
«اما مرد تا خفته بود در حکم زندگان نباشد چنانکه برمرده قلم نیست بر خفته هم نیست.»
«اما هرکه را آزمایی به کردار آزمای نه به گفتار که گنجشکی به نقد به که طاووسی به نسیه.»
«با درفش پنجه زدن احمقی باشد.»
«با دوست و دشمن گفتار آهسته‌دار و با آهستگی چرب‌گوی باش که چرب‌سخنی دویم جادویی است.»
«با مردم بی‌هنر دوستی مکن که مردم بی‌هنر نه دوستی را شاید نه دشمنی را.»
«بپرهیز از نادانی که خود را دانا شمرد.»
«بجز پیرسالار، لشکر مباد.»
«بسیار گفتن دوم بی‌خردی است.»
«به حهان فرومایه‌تر از آن کسی نبود که دیگری را بدو حاجتی بود و تواند اجابت کردن و نکند.»
«به خویشاوندان کم از خویش محتاج بودن مصیبتی عظیم دان که در آب مردن به که از غوک زنهار خواستن.»
«به دست کسان مار باید گرفت.»
«به گزاف مخر تا به گزاف نباید فروخت.»
«بی‌سیم ز بازار تهی آید مرد.»
«بی‌شرمی نبود بزرگ‌تر از آن‌که به چیزی دعوی کند که بداند و آنگاه بدو دروغ‌زن باشد.»
«پیر رعنا مباش که گفته‌اند پیر رعنا بتر از جوان نارعنا.»
«تا رنج کهتری بر خویشتن ننهی به آسایش مهتری نرسی.»
«تا روز و شب آینده و رونده ‌است از گردش حال‌ها شگفت مدار.»
«تو چنان زی که اگر نیز دروغی گویی// راست‌گویان جهان را زتو باور گردد.»
«جواب خصم به زبان تیغ توان داد نه به سپر سلامت‌جویی.»
«جهان‌دیدگان را به نادیدگان// نکردند یکسان پسندیدگان.»
«چرا ایمن خسبد کسی‌که با پادشاه آشنایی دارد.»
«چرا دوست خوانی کسی را که دشمن دوستان تو باشد.»
«چرا دشمن نخوانی کسی را که جوان‌مردی خود، آزار مردمان داند.»
«چرا زنده شمرد خود را کسی که زندگانی او جز به کام او باشد.»
«چنان‌که شیخ ابوسعید ابوالخیر گفته‌است آدمی از چهار چیز ناگزیر بود: اول نانی، دویم خلقانی (جامه کهنه)، سیم ویرانی، چهارم جانانی.»
«چنان‌که عیب دوستی و یا عیب شخص محتشمی بر تو معلوم شود، زنهار مگویی.»
«چون بزه خواهی کرد باری بزه بی‌مزه نباشد.»
«چون بوق‌زدن باشد در وقت هزیمت// مردی که جوانی کند اندر گه پیری»
«چون به گناهی از تو عفو خواهند، عفوکردن را به خویشتن واجب دان اگرچه سخت‌گناه بود و چون عفو کردی دیگر او را سرزنش مکن و از گناه او یاد میاور که آنگاه هم‌چنان بود که عفو ناکرده‌ای.»
«چون چربو از آتش دریغ داری کباب خام آید.»
«چون رنج تو بری، کوش که بَر، هم تو خوری.»
«چون مرگ تو را نیز بخواهد فرسود// بر مرگ کسی چه شادمان باید بود.»
«چون مهمانی کنی از خوبی و بدی خوردنی‌ها عذر مخواه که این طبع بازاریان باشد. هرساعت مگوی که فلان چیز بخور خوب است، یا چرا نمی‌خوری، یا من نتوانستم سزای تو کنم که این سخن کسانی است که یک‌بار مهمانی کنند.»
«چیزی که به دشمنان بمانی بهتر که از دوستان نخواهی.»
«حاجت‌مندی دوم اسیری است.»
«حق گوی، اگر چه تلخ باشد.»
«حکما گفته‌اند کوشا باشید تا آبادان باشید و خرسند باشید تا توانگر باشید و فروتن باشید تا بسیاردوست باشید.»
«حکیمی را پرسیدند که دوست بهتر یا برادر؟ گفت برادر نیز دوست به.»
«خاموشی دوم سلامت است.»
«خانه به دو کدبانو نارفته بود.»
«خانه کم‌آزاران در کوی مردمی است.»
«خردمند باشید تا توانگر باشید.»
«خردنگرش بزرگ‌زیان باشد.»
«خردنگرش و بزرگ‌زیان مباش.»
«خفته را به بانگی بیدار نتوان کرد.»
«خفته و مرده از قیاس یکی است.»
«خواب مرگی است جزیی و مرگ خوابی کلی.»
«داد آبادانی بود و بیداد ویرانی.»
«داد از خویش بده تا از دادده مستغنی باشی.»
«دختر دوشیزه را شوی دوشیزه باید.»
«دختر نابوده به، چون ببود، یا به شوی به، یا به گور.»
«دد آزموده به از مردم ناآزموده.»
«در آب مردن به که از غوک زنهار خواستن.»
«دوست را زود دشمن توان کرد، اما دشمن را دوست گردانیدن دشوار بود.»
«شرمگنی نتیجه ایمان است و بینوایی نتیجه شرمگنی است.»
«قناعت دویم بی‌نیازی است.»
«کاهلی شاگرد بدبختی است.»
«کم‌همت را نام برنیاید.»
«کوشا باشید تا آبادان باشید.»
«کودک، علم به چوب آموزد نه به شفقت.»
«که پازهر زهر است کافزون شود// وز اندازه خویش بیرون شود.»
«ما را صنما همی بدی پیش آری// از ما تو چرا امید نیکی داری// رو رو جانا همی غلط پنداری// گندم نتوان درود چون جو کاری.»
«مال را عوض بود جان را نبود.»
«مثال پادشاه‌زادگان مثال مرغابی بود و مرغابی‌بچه را شنا نباید آموخت.»
«مردم بی‌قدر را زنده مشمار.»
«مردم را به مردم آزمای پس به خویشتن که هرکه به کسی نشاید به تو هم نیز نشاید.»
«مرگ به‌دان که نیاز به همسران.»
«مستی در قدح بازپسین بود.»
«و اگر شاعر باشی جهد کن تا سخن تو سهل و ممتنع باشد و بپرهیز از سخن غامض و چیزی که تو دانی و دیگران را به شرح آن حاجت باشد مگوی که شعر از بهر مردمان گویند نه از بهر خویش.»
«و چون خانه خریدی همسایه را حق و حرمت نگهدار که گفته‌اند الجار احق بالصنعه.»
«و در مثل گویند: اسب و جامه را نیکو دار تا جامه و اسب، تو را نیکو دارد.»
«و عیال نابکارآینده گرد مکن که کم‌عیالی توانگری است.»
«و هرگه که از حدیثی به حدیث دیگر روم بسیار بگویم ولیکن گفته‌اند بسیاردان بسیارگوی باشد.»
«هر آدمیی که حی ناطق باشد// باید که چو عذرا و چو وامق باشد// هرکو نه چنین بود منافق باشد// مرد نبود هرکه نه عاشق باشد»
«هرکه با رسوا نشیند عاقبت رسوا شود. تنهائی به ز هم‌جالس بد.»
«هم‌چنانکه گفته‌اند الجنون فنون، دیوانگی گونه گونه‌است.
 

 

89/1/7
3:40 ع


لیلی مجنون


خدا مشتی خاک را بر گرفت. می خواست
لیلی را بسازد،از عشق خود در آن دمید و لیلی پیش از آنکه با خبر شود عاشق
شد.اکنون سالیانی است که لیلی عشق می ورزد،لیلی باید عاشق خدا باشد زیرا
خداوند در آن دمیده است و هر که خدا در آن بدمد عاشق می شود.

لیلی نام تمام دختران ایران زمین
است، و شاید نام دیگر انسان واقعی!!!!

لیلی زیر درخت انار نشست، درخت انار
عاشق شد، گل داد،سرخ سرخ، گلها انار شدند،داغ داغ.هر اناری هزار دانه
داشت.دانه ها عاشق بودند، بی تاب بودند،توی انار جا نمی شدند. انار کوچک
بود، دانه ها بی تابی کردند. انار ناگهان ترک برداشت. خون انار روی دست
لیلی چکید. لیلی انار ترک خورده را خورد، اینجا بود که مجنون به لیلی اش
رسید.

در همین هنگام خدا گفت: راز رسیدن
فقط همین است، فقط کافیست انار دلت ترک بخورد.

خدا انگاه ادامه داد: لیلی یک
ماجراست، ماجرایی آکنده از من، ماجرایی که باید بسازیش.

شیطان که طاقت دیدن عاشق و معشوقی
را نداشت گفت: لیلی شدن ، تنها یک اتفاق است، بنشین تا اتفاق بیفتد.

آنان که سخن شیطان را باور کردند،
نشستند و لیلی هیچ گاه اتفاق نیفتاد.

اما مجنون بلند شد، رفت تا لیلی اش
را بسازد ...

خدا گفت: لیلی درد است، درد زادنی
نو، تولدی به دست خویشتن است

شیطان گفت: آسودگی ست، خیالی ست
خوش.

خدا گفت: لیلی، رفتن است. عبور است و
رد شدن.

شیطان گفت: ماندن است و فرو در
خویشتن رفتن.

خدا گفت: لیلی جستجوست. لیلی نرسیدن
است و بخشیدن.

شیطان گفت: لیلی خواستن است، گرفتن و
تملک کردن

خدا گفت: لیلی سخت است، دیر است و
دور از دسترس است

شیطان گفت: ساده است و همین جا دم
دست است ...

و این چنین دنیا پر شد از لیلی هایی
زود، لیلی های ساده ی اینجایی، لیلی هایی نزدیک لحظه ای.خدا گفت: لیلی
زندگی است، زیستنی از نوعی دیگر چون سخن خدا بدینجا رسید ، لیلی جاودانی شد
و شیطان دیگر نبود.

مجنون، زیستنی از نوعی دیگر را
برگزید و می دانست که لیلی تا ابد طول می کشد. لیلی می دانست که مجنون
نیامدنی است، اما ماند، چشم به راه و منتظر، هزار سال.

لیلی راه ها را آذین بست و دلش را
چراغانی کرد، مجنون نیامد، مجنون نیامدنی است.

خدا پس از هزار سال لیلی را می
نگریست، چراغانی دلش را، چشم به راهی اش را...

خدا به مجنون می گفت نرود و مجنون
نیز به حرف خدا گوش می داد.

خدا ثانیه ها را می شمرد، صبوری
لیلی را.

عشق درخت بود، ریشه می خواست، صبوری
لیلی ریشه اش شد. خدا درخت ریشه دار را آب داد، درخت بزرگ شد، صدها شاخه،
هزاران برگ، ستبر و تنومند.

سایه اش خنکی زمین شد، مردم خنکی اش
را فهمیدند، مردم زیر سایه ی درخت لیلی بالیدند.

لیلی هنوز هم چشم به راه است چراکه
درخت لیلی باز هم ریشه می کند.

خدا درخت ریشه دار را آب می دهد.

مجنون نمی آید، مجنون هرگز نمی آید.
مجنون نیامدنی است، زیرا که درخت باز هم ریشه می خواهد.

لیلی قصه اش را دوباره خواند، برای
هزارمین بار و مثل هربار لیلی قصه باز هم مرد. لیلی گریست و گفت: کاش این
گونه نبود. خدا گفت : هیچ کس جز تو قصه ات را تغییر نخواهد داد ،لیلی! قصه
ات را عوض کن.

لیلی اما می ترسید، لیلی به مردن
عادت داشت، تاریخ هم به مردن لیلی خو گرفته بود.

خدا گفت: لیلی عشق می ورزد تا
نمیرد، دنیا لیلی زنده می خواهد.

لیلی آه نیست، لیلی اشک نیست، لیلی
معشوقی مرده در تاریخ نیست، لیلی زندگی است.

لیلی! زندگی کن !

اگر لیلی بمیرد، دیگر چه کسی لیلی
به دنیا بیاورد؟ چه کسی گیسوان دختران عاشق را ببافد؟

چه کسی طعام نور را در سفره های
خوشبختی بچیند؟

چه کسی غبار اندوه را از طاقچه های
زندگی بروبد؟ چه کسی پیراهن عشق را بدوزد؟

لیلی! قصه ات را دوباره بنویس.

لیلی به قصه اش برگشت.

این بار نه به قصد مردن، بلکه به
قصد زندگی.

و آن وقت به یاد آورد که تاریخ پر
بوده از لیلی های ساده ی گمنام و ......



88/12/25
3:0 ع



توی یک دشت بزرگ ، مترسکی خانه داشت .

کارش این بود که مواظب محصول ها باشد تا یک وقت
پرنده ها غارتشان نکنند .

تو یکی از همین روزها، یک دفعه چشمش به کلاغی افتاد که گوشه
حصار نشسته بود و داشت نگاهش
می کرد

. اخمی کرد و به خودش تکانی داد که بترسد و برود ولی کلاغ هنوز نشسته بود و نگاهش می کرد !

توی
نگاهش یک چیزی بود که مترسک نمی فهمید ؛

تو دلش آشوب شد ! نمی توانست بفهمد کلاغه چی می
خواهد ؟

شاید کمی گندم ، ولی ... روزهای بعد
باز هم کلاغ همانجا می نشست

و به مترسک نگاه می کرد .

حالا دیگر دیدن کلاغ برای مترسک هم مهم
بود !

یک احساسی داشت ؛ یک احساس خاص که نمی فهمید چیه ؟!

به خودش گفت : « مگه میشه
اون ... !! » یک روز به خودش
جرات داد

و صداش را بلند کرد و گفت : « آهای ... با توام ... می خوام
باهات
حرف بزنم ...
! » کلاغ خندید ؛



پر کشید و آمد روی شانه های مترسک نشست ؛ هنوز مترسک چیزی نپرسیده بود که
کلاغ شروع کرد به حرف زدن ! از خودش گفت ؛
از اینکه تنهاست ؛

از اینکه عاشق مترسکه و با
دیدنه اونه که زنده ست
!

مترسک
بیچاره چیزی نمانده بود پس بیفته !

باورش نمی شد بلاخره یکی پیدا شده که او را دوست داشته باشه و ازش
نترسه !

عشق را حس می کرد و این برایش لذت بخش بود .

کلاغ هر روز روی شانه های مترسک می
نشست و برایش حرف می زد طوری
که مترسک حتی نمی فهمید کی شب می شود ؟ یک روز صدای تراکتور مزرعه دار
را
شنیدند ...

کلاغ
ترسید و پر زد و رفت بالا ... مترسک که تازه به خودش آمده
بود

نگاهی به دور و اطرافش کرد تا
وقتی مزرعه دار می آید

همه چیز مرتب باشد که یک دفعه از تعجب خشکش زد ..........!!! اینجا
مزرعه ماست ؟

این همان مزرعه پرباری است که من مترسکش بودم ؟؟؟

باورش نمی شد ؛ از آن همه
محصول
حالا هیچی
نمانده بود ...

مرد مزرعه دار از راه رسید و به زمین خالی نگاه کرد ...

او هم باورش نمی شد ! نگاهش
به آسمان افتاد و کلاغ را دید که پرواز
می کند ....

به مترسک نگاه کرد که سرش را از
خجالت پایین انداخته بود
...

لبخند
تلخی زد و گفت :

« اون حواست رو پرت می کرده تا کلاغ های دیگه همه محصول ها رو ببرند ؛

دیدی .... دیدی
گول خوردی ؟؟؟؟ »

حالا سالهاست که مترسک بیچاره گوشه انبار افتاده

و هر روز از صبح تا شب از لابه لای
دیواره
انبار به
آسمان چشم می دوزد

تا شاید یک بار دیگر آن کلاغ را ببنید و

... نتیجه اخلاقی: مواظب دل تنهایت
باش

چون عشق همیشه2روی سکه داره نگذار

سختی تنهایی دل مهربانت رو به باد دهد

به
یزدان که گر ما خرد
داشتیم کجا این سرانجام بد داشتیم


  

88/12/24
5:45 ع




    ساعت 3 شب بود که صدای تلفن، پسری را از خواب بیدار
کرد.

پشت خط مادرش بود.

پسر  با عصبانیت گفت:  چرا این وقت شب مرا از خواب
بیدار کردی؟ 

مادر گفت: 25 سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار
کردی!

فقط خواستم بگویم تولدت مبارک...!   

پسر از این که دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد،

صبح سراغ مادرش رفت.

وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه
سوخته یافت، 

ولی مادر دیگر در این دنیا نبود . !


88/12/10
7:12 ع



ـ آیا میدانید: اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشگری و کشوری به مدت ?? سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مستمری دائم را کورش کبیر در ایران پایه گذاری کرد.

ـ آیا میدانید : کمبوجبه فرزند کورش بدلیل کشته شدن ?? ایرانی در مصر و اینکه فرعون مصر به جای عذر خواهی از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ، با ??? هزار سرباز ایرانی در روز ?? از آغاز بهار ??? قبل از میلاد به مصر حمله کرد و کل مصر را تصرف کرد و بدلیل آمدن قحطی در مصر مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر کرد . اکنون در مصر یک نقاشی دیواری وجود دارد که کمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان میدهد. او به هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نکرد و بی احترامی به آنان ننمود.

ـ آیا میدانید : داریوش کبیر با شور و مشورت تمام بزرگان ایالتهای ایران که در پاسارگاد جمع شده بودند به پادشاهی برگزیده شد و در بهار ??? قبل از میلاد تاج شاهنشاهی ایران رابر سر نهاد و برای همین مناسبت ? نوع سکه طرح دار با نام داریک ( طلا ) و سیکو ( نقره) را در اختیار مردم قرار داد که بعدها رایج ترین پولهای جهان شد

ـ آیا میدانید : داریوش کبیر طرح تعلمیات عمومی و سوادآموزی را اجباری و به صورت کاملا رایگان بنیان گذاشت که به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و نوشتن بدانند که به همین مناسبت خط آرامی یا فنیقی را جایگزین خط میخی کرد که بعدها خط پهلوی نام گرفت .

ـ آیا میدانید : داریوش در پایئز و زمستان ??? - ??? قبل از میلاد نقشه ساخت پرسپولیس را طراحی کرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با کمک چندین تن از معماران مصری بروی کاغد آورد

ـ آیا میدانید : داریوش بعد از تصرف بابل ?? هزار یهودی برده را که در آن شهر بر زیر یوق بردگی شاه بابل بودند آزاد کرد

ـ آیا میدانید : داریوش در سال دهم پادشاهی خود شاهراه بزرگ کورش را به اتمام رساند و جاده سراسری آسیا را احداث کرد که از خراسان به مغرب چین میرفت که بعدها جاده ابریشم نام گرفت







ـ آیا میدانید : اولین بار پرسپولیس به دستور داریوش کبیر به صورت ماکت ساخته شد تا از بزرگترین کاخ آسیا شبیه سازی شده باشد که فقط ماکت کاخ پرسپولیس ? سال طول کشید و کل ساخت کاخ ?? سال به طول انجامید

ـ آیا میدانید : داریوش برای ساخت کاخ پرسپولیس که نمایشگاه هنر آسیا بوده ?? هزار کارگر به صورت ?? ساعت در تابستان و ? ساعت در زمستان به کار گماشته بود و به هر استادکار هر ? روز یکبار یک سکه طلا ( داریک ) می داده و به هر خانواده از کارگران به غیر از مزد آنها روزانه ??? گرم گوشت همراه با روغن - کره - عسل و پنیر میداده است و هر ?? روز یکبار استراحت داشتند

ـ آیا میدانید : داریوش در هر سال برای ساخت کاخ به کارگران بیش از نیم میلیون طلا مزد می داده است که به گفته مورخان گران ترین کاخ دنیا محسوب میشده . این در حالی است که در همان زمان در مصر کارگران به بیگاری مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد که با شلاق نیز همراه بوده است

ـ آیا میدانید : تقویم کنونی ( ماه ?? روز ) به دستور داریوش پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی "دنی تون" بسیج کرده بود . بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل بوده و در طول سال دارای ? عید مذهبی و ?? روز تعطیلی رسمی که یکی از آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است

ـ آیا میدانید : داریوش پادگان و نظام وظیفه را در ایران پایه گزاری کرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزیر باید به خدمت بروند و تعلیمات نظامی ببینند تا بتوانند از سرزمین پارس دفاع کنند

ـ آیا میدانید : داریوش برای اولین بار در ایران وزارت راه - وزارت آب - سازمان املاک -سازمان اطلاعات - سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنیان نهاد

ـ آیا میدانید : اولین راه شوسه و زیر سازی شده در جهان توسط داریوش ساخته شد

ـ آیا میدانید : داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان که جزوی از امپراطوری ایران بوده سدی عظیم بروی رود سند بنا نهاد

ـ آیا میدانید : فیثاغورث که بدلایل مذهبی از کشور خود گریخته بود و به ایران پناه آورده بود توسط داریوش کبیر دارای یک زندگی خوب همراه با مستمری دائم شد

ـ آیا میدانید : در طول سلطنت داریوش کبیر ??? حکمران بر علیه او شورش کرده بودند و او پادشاهی بوده که با ??? مورد شورش مقابله کرد و همه را بر جای خود نشاند و عدالت را در سرتاسر ایران بسط داد . او در سال آخر پادشاهی به اندازه ?? میلیون لیره انگلستان ذخیره مالی در خزانه دولتی بر جای گذاشت

ـ آیا میدانید : داریوش در سال ??? قبل از میلاد فرمان داد : من عدالت را دوست دارم ، از گناه متنفرم و از ظلم طبقات بالا به طبقات پایین اجتماع خشنود نیستم



مشخصات مدیر وبلاگ
 
لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
مردمک ، mar2mak ، a ، Mar2makمردمک ، http://mar2mak.tk/ ، آآ ، رجب ، ایران ، afra ، افتخار ، معجزه ، شیعه ، mar2mak.parsiblog.com ، نماز توبه ، نماز مشکل گشا ، نوح ، نوروز ، نوروز یک جشن ملی ، هدیه خدا ، هر چه بنده بخواهد اجابت می­شود. ، هرگاه بنده ای مرا بخواند ، هزار راز ، هفت قانون معنوی موفقیتmar2mak مردمک ، هفده ربی ، همانند سیب باش ، وامان از غش ، وبلاگ مردمک ، ورسیدن به ارزو ها ، وصیت نامه داریوش هخامنش ، وصیت نامه مولانا ، وصـیـت نامـه ی داریـوش کـبـیـر ، وولادت امام رضا ، یاد گرفتم که ، یک سکوت ، کارمندان ایده‌های خوب ندارند ، کارنامه مدرسه ، کسی واقعا خدا را دوست دارد ، کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد! ، کلیپ ولادت امام رضا علیه السلام کلیپ ولادت امام رضا علیه السلام ، mardomak ، آ َAصمصام در مجلس نیایش ، شیفتگان شریعت علمی علوی ، صدای تاختن ، صدای شکستن اقتصاد ایران ، ضد وهابیت ، عاقبت کار ، عالم ، عباس ، عبدالعظیم ثواب زیارت ، عزت نفس ، عشق ، عطشان ، عظمت ، علامت @ ، علت پیشرفت ژاپنی‌ها را بدانید ، علم ، علی ، علی مولود کعبه ، عوامل عمده شکست مدیریت mar2mak ، عیسیی ، فراموش ، فردوسی و حب اهل بیت ، فرشته ها زن هستند ، فروش کوکاکولا در خاورمیانه ، فقر ، فهمیدن ، قابوس‌نامه ، قاتل حضرت زهرا کیست؟ ، قدر یک سیب ، قدم اول ، قرائت ، قصه عادت ، قلب ، قلب مومن جزیره خضراء است ... ، قیصر روم ، کبوتر ، کدامیک را انتخاب خواهید کرد؟ ، کسی که می خواهد اهل معرفت شود ، کلاغ و طوطی ، کلمات کلیدی: ، کهن ، کویر ، گرگ ، گریه کن ، گزیده یی از قابوسنامه ، لایق ، لیلة الرغائب ، لیلی مجنون ، ماجرای اسب ابی و لاک پشت(کمتر زچوبی نیستی....) ، مانع موفقیت ، مبادا رها کنی ، مترسک ، متفاوت ، محرم ، مدیران اسباب بازیهای جدید نمیخرند ، مدیران اشتباه نمیکنند ، مدیران روزنامه نمیخوانند، ، مدیران فراموش نمیکنند ، مدیران نمیخوابند ، مرحوم قاضی (ره) و حضرت امام خمینی (ره) ، معجزه زندیگیت ، معلم مردمک mar2mak ، معلول ، مکه ، مناظره میان (شیخ مفید )و عالم سنی ، منهج الصادقین ، مهمان خدا ، موبایل زدگی در ایران ، موسم است،حج کن! ، موعظه آیت الله جوادی آملی ، مولود کعبه ، موهبت الهی ، میلاد ، میلاد پیامبر مهربانی ، نابودگر ، ناتوانی شاه ، نخستین روز امامت امام عصر علیه السلام ، نذر آرایشگر ، نقش انگشتر ، نماز امام رضا... ، آخرین کلمات ، آدم کربلا ، آزادی ، آفرین به حسادت! ، آن ها به جبهه رفتند ، اینها شدند طلبکار ، آنجا بهشت نیست، دوزخ است. ، آیا میدانید: ، اا ، ابولفظل ، ارزش ، از امام هادی(ع) نقل شده است ، از قیود ، ازادی ، مردمک وبلاک ، مردمک وبلاگ ، مردمک ، مردمک mar2mak ، مردمک چشم ، مردمک، اهل آسمون، رحم، اهل زمین، mar2ma.tk ، مشکل فضا یی ، مشکلات زندگی ، مصر ، افتخار شیعه ، السلام علیک یا غریب الغربا السلام علیک یا علی ‌بن ‌موسی‌ ا ، المتمسکین بولایت امیر المومنین علی ابن ابیطالب (ع) ، امام حسن ، امام حسین از دیدگاه افراد مشهور ، امام رضا ، امام زمان ، امام صادق ، امام صادق ادعای دوستی ، امام محمر باقر ، امروز ، امن ، انسان‌ها را به چهار دسته تقسیم است: ، او چه کسی ، اولین لعن کنندگان به آن دو اهل بیت بودند ,وبلاگ مردمکmar2mak, ، ایا ظاهر شما به کارتان صدمه می زند؟مردمک mar2mak مردمک ، ، Aآ کوچک کردن دنیا ، f ، َmar2mak ، mar2mak با 8 سوال در مورد حیوانات خود را بشناسید! ، mar2mak بوی محرم می آید ، ‌ علی ، "این الرجبیون" ، "نوروزتان نوروح باد " ، .parsiblog ، ? نکته‌ای که در نو‌آوری شرکت گوگل ، ،حجاب/ بهشت وحور/مناجات/مردمکmar2mak// ، 10 نکته مهم جهت حفظ آراستگی یک مرد مردمک mar2mak ، 10 کلید طلائی برای خلق زندگی ای که آرزویش دارید ,مردمکmar2mak ، 13 رجب ، رزق وروزی ، رستم ، رسم خوردن ماهی در شب نوروز ، رنگ دروغ ، روانشناسی رنگ‌ها mar2mak مردمک ، روزی دادی رایگان بیامورز رایگان که توخدایی نه بازرگان دانایی ده ، روزی نیز دهد ، ریسک ، زبان عربی ، زسفیر سابق انگلیس ، زمان زیادی نداری ، زندگی یک گل سرخ است ، زیبایی رایگان است مردمک mar2mak ، سال 2012 چه بر سر زمین خواهد آمد؟ ، سالروز شکافتن هر ساله ی کعبه مبارک باد ، ستاره ، سرنوشت برگ ، سعی ، سفید ، سوتک ، سوره حمد ، سیاه وسفید ، ش ، شاخه ی حیات ، شاگرد و راهب پیر ، شب یلدا ، شتر مرغی ، شجاعت ادامه دادن زندگی ، شرم ، شروع بلا ، شعبان ، شفاعت بی حد ومرزحضرت زهرا/مردمک/http://mar2mak.tk/ ، شکاف کعبه ، شگرد آیت‌الله مدرس برای کسب در آمد ، شما خدا هستید ، شمع ، شهادت پیامبر اکرم ص ، شهید ، شور ، شیرجه ، بدون شرح ، بزرگترین حکمت چیست ، بسم الله الرحمن الرحیم ، بندگان نیک خدا ، به طفیل ذوات مقدس محمد ، ایلیا ، شبر ، شبیر و فاطمه علیهم السلام ، بهترین راه ، بهشت در روح ، بوی محرم می آید ، بی نیازی ، بیل گیتس و جنرال موتورز ، پشتکار ، پنج کار برای دوری از گناه ، پند حکیانه در باب مشارکت با نزدیکان ، ت ، تئوری 30 دقیقه ایmar2mak ، تا بهشت دو قدم راه ، تاثیر سوره حمد ، تحیت بر ملائکه ، تست جدید روانشناسی با 8 سوال در مورد حیوانات خود را بشناسید! ، تشابه ذهن احمق و مردمک چشم ، تشکر به معنای حقیقی بی ریا خالص ، تفسیر امام رضا (ع) از قرآن کری ، تلاش ، تنها یک موعظه ، تنهایی ، تولد ، ثواب ، جان ، جایگاه ، جرم چیدن گل ، جواز بهشت ، چتر لطف و مرحمت الهی ، چرا آدمى گاهى مطالبى را که مى داند به یاد نمى آورد. ، چرا به غرق گناه شدن خوشنود شدیم ، چشمه ، چفیه ، چه کسی یا کسانی وموجبات شهادتش را فراهم کردند ، چو بیشه تهی ماند از نره شیر ، حب علی(ع) ، حجاب درایین زرتشت ، حداقل شرط لازم برای موفقیت . ، حدیث امام رضا(ع) ، حرفهایی برای نگفتن ، حضرت زهرا ، حضرت زینب کبری :روز پرستار :فرشتگان سفید پوش ، حضرت علی اکبر علیه السلام ، حکایتی از آیت الله قاضی و آیت الله خوئی ، حمد سوره حمد نماز صبح ، حکمت خدا ، خدا را دوست دارم ، ، خدا همه جا هست ، خری در چاه // ، خسته آور ، خطر ، خورشید ، داستان دختر نمرود و حضرت ایراهیم علیه‌السلام و آتش ، داستان مداد ، داستان مدیریتی ، دانشگاه استنفورد ، دانشنامه رشد ، دانه عشق ، دختر خانم ودو راهب ، در بسته باز کردن ، دروازه بهشت ، دریا ، دست هایی مقدس ، دعا از نیزه کارگرتر اس ، دل ، دلیل تنهایی ما... ، ده روش غلط مدیریت مردمک mar2mak ، دو تیپ افراد سازمانی ، دیار قوم لوط ، دیروز امروز خدا بخیر کنه فردا را ، دین و مذهب جن : ، دیوار شیشه‌اى ، دیوانه ، ذهن ، ذهن احمق ، راز موفقیت ، راز موفقیت در زندگی ، رازی نهان ، راه نجات mar2makمردمک ،
موسیقی


ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ