سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

89/9/11
3:43 ع

 

 

 

 

به گزارش روابط عمومی بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء، حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی روز پنجشنبه 15 مهر ماه در همایش دین و فلسفه که در سالن دارالشفای قم برگزار شد اظهار داشتند:

 

 

قاعده علیت را فلسفه تدوین می کند و همه علوم در دامن این قاعده فعالیت می کنند و اگر این قانون را برداریم نه تنها راه شک و اثبات بلکه راه فکر هم بسته می شود و اگر کسی قانون علیت را نپذیرد باید ساکت باشد.
ایشان افزودند: اینکه آیا علیت به علت العلل ختم می شود یا نه، را فلسفه باید مشخص کند و اگر فلسفه الحادی شد و مبداء و معاد را انکار کرد و علیت را در حوزه علل مادی خلاصه کرد که جهان نه آغازی دارد و نه انجامی، نه خدایی دارد نه معادی، در این بستر هر علمی که بخواهد به دنیا بیاید کافر متولد می شود.
این مرجع تقلید تاکید کردند: این علوم سکولار نیستند زیرا درباره شمس و قمر بحث می کند که خودساخته اند ولو حرفی از الحاد نمی شود ولی این علم الحادی است.
معظم له با بیان اینکه اگر فلسفه و جهان بینی راه صحیحی برود و قانون علیت و معلولیت را تبیین کند که خدا و معاد ثابت شد، این علم سایه افکن همه علوم است، خاطرنشان کردند: در آن صورت هیچ علمی در عالم نداریم، مگر که علوم اسلامی باشد، زیرا زمین شناسی درباره خلقت سخن می گوید نه طبیعت.
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی اضافه کردند: ما علم سکولار نداریم. البته ممکن است عالم سکولار و بی تفاوت باشد اما دانش یا الحادی است، یا الهی.
ایشان در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشتند: تاثیر فلسفه الهی آن است که بهترین و رساترین مبلغ علمی در جهان است و فلسفه اگر رئیس علوم است برای این است که موضوعات علوم، مبانی علوم و مبادی بسیاری از علوم را تامین می کند و در آن صورت فیلسوف شیخ الرئیس می شود، چون فلسفه رئیس علوم است و همه علوم را اسلامی کرد. استاد برجسته حوزه علمیه با تاکید مجدد بر اینکه آنچه علوم را اسلامی می کند فلسفه است، تصریح کردند: ما علمی به نام طبیعیات نداریم بلکه هرچه داریم خلقت شناسی است.
این مرجع تقلید دانش را به چهار دسته تقسیم بندی کردند و گفتند: هر چهار راه معرفت شناسی را فلسفه اسلامی مشخص کرده، منتهی برخی از اینها را دین به فلسفه داده است.
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی فرمودند: اگر کسی تقوا را از دست بدهد، برکات ناشی از آن را نیز از دست می دهد، برای اینکه در فرهنگ دینی ما انسان بدون تقوا کور است.
ایشان ادامه دادند: خیلی ها هستند که در قیامت کور محشور می شوند و این افراد به خداوند می گویند که چرا آنها را کور محشور کرده است و خداوند در جواب آنها می فرماید: من شما را کور محشور نکرده ام، بلکه هر جوری که در دنیا زندگی کرده اید در آخرت هم همان گونه هستید. در دنیا مراکز علمی، فرهنگی، مساجد، حسینیه ها و... وجود داشت ولی شما ندیده اید و فقط مراکز فساد را دیده اید، در اینجا هم خدا، پیغمبر، بهشت و ائمه اطهار وجود دارند ولی شما آنها را نمی بینید و فقط عذاب های الهی را می بینید.
معظم له تاکید کردند: این حرف تازه را دین به فلسفه داد و در واقع دین فیلسوف را آگاه کرد. حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی خاطرنشان کردند: فلسفه ریاست همه علوم را در الهی کردن، دینی کردن و اسلامی کردن برعهده دارد و اگر شما بخواهید دانشگاه را اسلامی کنید، راهش پروراندن علوم اسلامی است و باید این نکته را به یاد داشته باشید که علوم را، فلسفه اداره می کند.
ایشان با اشاره به اینکه 

ارسطو، افلاطون و سقراط از شاگردان حضرت ابراهیم بودند

اظهار داشتند: این افراد یا ملحد بودند و یا مشرک، و وجود مبارک حضرت ابراهیم علیه السلام برهان را اقامه کردند، نصیحت و موعظه کردند، ولی این نصایح اثر نکرد. ایشان وارد بتکده شدند و بت ها را خرد کردند و تهدیدات را تحمل کردند و درون امواج آتش رفتند و آتش گلستان شد و خاورمیانه فهمید که خبری است.
معظم له خاطرنشان کردند: فکر حضرت ابراهیم علیه السلام خاورمیانه را گرفت و افلاطون و ارسطو تربیت شدند و اگر فلسفه در خاورمیانه رواج پیدا کرد به برکت دین است.
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی گفتند: در هیچ مطلبی از مطالب فلسفی واژه هایی از قبیل «من دوست دارم» یا «دوست ندارم»، جایی ندارد.
این مرجع تقلید اضافه کردند: وجود مبارک حضرت ابراهیم علیه السلام حکمت عملی و نظری و مذهب و خدا و فلسفه را به هم دوخت و در واقع دین را با فلسفه دوخته است.
ایشان فلسفه را تنها راه اسلامی کردن علوم دانستند و تشریح کردند: هر وقت فلسفه کمرنگ می شد و آسیب هایی می دید فقیهانی از ما و برادران اهل تسنن قیام می کردند و این فلسفه را نزدیک می کردند. ایشان با تاکید بر رواج فلسفه ابن رشد اظهار داشتند: علمای حوزه و اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی باید فلسفه ابن رشد را رواج دهند، برای اینکه غرب با فلسفه صدرالمتالهین آشنا نیست و خیلی طول می کشد که این فلسفه به غرب برسد. حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی تصریح کردند: غرب فقط فلسفه ابن رشد را می شناسد و اگر این فلسفه تدریس و تحلیل و تکمیل شود با همین بیان، غرب از شما این حرف ها را به عنوان رهاورد علمی حوزه و یا مجمع عالی حکمت اسلامی می پذیرد. ایشان تاکید کردند: به این فکر نباشید که یک دیوانه ای دست به حرکت و اهانتی می زند، اینها به حساب نمی آیند، مردم و دانشمندان غرب جزو این افراد نیستند.
معظم له با بیان اینکه در طول تاریخ همواره این گونه افراد وجود داشته اند، گفتند: مردم تحصیلکرده غرب منتظر ره توشه فلسفی شما هستند و هرگز فکر نکنید که علم مال دیگران است، بلکه خداوند علم را وقف هیچ کسی نکرده است. ایشان ادامه دادند: باید فلسفه ابن رشد را ترویج و تدریس کنید و به حکمت متعالیه اشراف کنید و با این اشراف فلسفه را در غرب ترویج کنید.
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی افزودند: در حال حاضر فقط دو تا سه خط از فرمایشات ائمه اطهار(علیه السلام) در حوزه های علمیه وجود دارد و اگر کسی خدایی ناکرده زمینه های عقلی نداشته باشد به زحمت می افتد. ایشان فلسفه را تریبون دین دانستند و گفتند: باید این تریبون را به دست عقل سپرد تا نقل را به بهترین شکل ترویج کند.


  

89/9/11
3:21 ع


افلاطون (Plato)

الهیات مسیحی تا قرن 13 بیشتر تحت تاثیر افلاطون است تا ارسطو.

مجموعه نظریات افلاطون در آثار زیر متجلی است:

دفاعیه (Apology)

رسالت (Epistles)

مکالمات (Dialogues)

جمهوری (Politeia)

عمده‌ی آرای افلاطون:

1. مدینه‌ی فاضله (Utopia)

- مدینه‌ی فاضله مدنظر افلاطون\ آرمانشهری است دارای سه طبقه: حکما، سربازان و مردم عادی

- تعلیم و تعلم در دو بخش موسیقی و ورزش متمرکز است

- آثار هومر و هزیود باید منع شود چون در این آثار خدایان حرکات ناشایست انجام می‌دهند که مغایر اخلاق پسندیده است.

- شعرا در آرمانشهر جایی ندارند.

- در هنر نمایش شخص خوب نباید از بدها، زنان، بزرگان و فرومایگان تقلید کند.

- نمایشنامه، جز قهرمانِ مردِ نجیب و شریف و بی‌عیب نباید قهرمان دیگری داشته باشد.

- در موسیقی مقام‌های لیدیایی و ایونی ممنوع است زیرا اولی غم‌انگیز و دومی سستی‌آور است. اما مقام‌های دوری (در وصف شجاعت) و فریژی (برای اعتدال) جایز است.

2. نظریه مُثُل (Theory of forms)

- این نظریه در کتاب جمهوری آمده است

- در این نظریه جهان به دو قسمت مجزا تقسیم می‌شود: مابعدالطبیعه و عالم طبیعت و ماده.

- عالم مابعدالطبیعه فارغ از زمان و مکان بوده و حقیقی است. تمام مُثُل (الگوهای اولیه) غیرقابل تغییر و جاودان و غیرمحسوس و غیرمادی هستند.

- عالم طبیعت، تقلید شده و رونوشت عالم مُثُل است: فناپذیر و قابل تغییر، محسوس، ظاهری، ناقص و غیرواقعی.

- "شناخت" از طریق حواس، شناختی ناقص، روان و درحال تغییر است.

- "شناخت" از طریق عقل، شناختی کامل و واقعی؛ غیرقابل تغییر و ثابت است.

- شناخت ما به عالم مُثُل از طریق عقل است نه حواس.

3. افسانه غار

- در تشریح مُثُل، عالم موجود به غار تشبیه شده است.

- انسان‌ها در غار و به اجبار پشت به دیوار غار دارند. پشت سرشان آتشی روشن است و سایه‌هایشان را به دیوار غار می‌بینند. اما از علت سایه‌ها بی‌اطلاعند.

- عالم مُثُل، همان مکان حقیقی بیرون غار است.

4. بقاء روح

- روح پیش از حلول در جسم وجود داشته است. وقتی بدن انسان حلول کرد همه‌ی مُثُل‌های اعلا را فراموش می‌کند.

- روح در حسرت بازگشت به جهان و مبداء اصلی است. افلاطون این حسرت را "اروس" (خدای عشق یونانیان) به معنای عشق می‌نامد.

- سپس روح دستخوش تغییرات می‌شود. شوق بازگشت به اصل خویش دارد. بنابراین تمام محسوسات جهان در نظرش بی‌مقدار و ناقص است.

- اگر انسان به بازتاب مُثُل‌ها در جهان دلخوش کند، به حقیقت سایه‌ها پی نمی‌برد و به سایه‌ها خو می‌کند و فناناپذیری روح خود را از یاد می‌برد.

- ثنویت افلاطون: روح و جسم، معقولات و محسوسات، تعقل و ادراک حسی، زیبایی و زشتی؛ در همه‌ی این جفتها اولی ارزش است و برتر از دومی. لذا اخلاق ریاضت‌کشانه یعنی پرهیز از دومی و توجه به اولی؛ که در مسیحیت تا حدودی و در مانویت به طور کامل تجلی یافت.

5. معرفت و ادراک

- یگانه معرفت حقیقی مربوط به مفاهیم است.

- افلاطون در رساله‌ی "ته‌تئوس" منتقد این امر است که معرفت و ادراک یکی هستند و معتقد است که ما از راه چشم و گوش ادراک می‌کنیم نه با چشم و گوش.

- ذهن برخی چیزها را به وسیله‌ی خودش مورد تفکر قرار می‌دهد و باقی را از راه دستگاه‌های جسمانی. پس نتیجه می‌گیریم که معرفت، تفکر است.

- در رساله‌ی منو آمده است: معرفت خاطره‌ای است که روح از زندگی قبلی با خود می‌آورد و منشاء آن عالم مُثُل و غیرمحسوس است.

6. محاکات و تقلید، مایمسیس (Mimesis)

- واژه مایمسیس از یونان دوره اسطوره با هنر و زیبایی پیوند داشته است. در قرن 5 ق.م مایمسیس از حوزه‌ی آیین‌ها و مراسم مذهبی به قلمرو فلسفه وارد شد و به تقلید و نمایش و یازنمایی جهان خارج اطلاق شد. افلاطون نیز مایمسیس را به معنای تقلید و گرته‌برداری از پدیدارها و نمودهای طبیعی به کار برد.

- افلاطون در دفتر دهم از کتاب جمهوری، هنر را تقلید و گرته‌برداری صرف از واقعیت می‌داند. بعدها همین رویکرد در قرن‌های بعد به خصوص قرن 19 م. در مکتب طبیعت‌گرایی (ناتورالیسم) پدیدار شد.

7. هنر و دوری از حقیقت

- از نظر افلاطون هنر وجهی از تقلید و مایمسیس است. مثلاً یک انسان واقعی برداشتی است از انسان حقیقی در عالم مُثُل، پس به اندازه‌ی یک مرتبه از حقیقت فاصله دارد. تصویر انسان برگرفته یا تقلیدی است از انسان طبیعی و ملموس. این برداشت (کپی)، برداشت از حقیقت است. پس به اندازه‌ی دو مرتبه از حقیقت فاصله گرفته و تنزل یافته است.

- افلاطون نخستین فیلسوفی است که میان هنر و نیروهای ماورایی جدایی ایجاد کرد.

- وی در آرمانشهر خود، وجه آموزشی و اخلاقی هنر را قبول دارد.

8. انواع هنر از نظر افلاطون

- اول، هنر اکتسابی یا تقلیدی

- دوم، هنر ساختن، که بر دو گونه است: هنر خدایی (ساختن به معنای راستین) و هنر انسانی (تقلیدی)

9. زیبایی (Kallon) از نظر افلاطون

- افلاطون به جنبه‌ی کارکردی و کاربرد اجتماعی اثر هنری توجه دارد. لذا "زیبایی" یک اثر هنر در "سودمندی" آن است.

- جایگاه زیبایی حقیقی و آرمانی در عالم مُثُل است.


  

89/9/11
3:2 ع

 زندگى‏نامه لقمان

لقمان حکیم، یکى از بزرگ‏ترین حکماى حقیقى است که قرآن کریم با تعبیر بلند و رساىِ : «وَلَقَدْ ءَاتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ ؛ به راستى ، لقمان را حکمت دادیم» ، بر حکمتش گواهى داده و برخى از آموزه‏هاى حکیمانه او را براى آیندگان ، روایت کرده و بدین سان ، همگان را به جستجو و فرا گرفتن حکمت‏هاى او فرا خوانده است .
متأسّفانه، اطّلاع دقیقى از زندگىِ این حکیم فرزانه در دست نیست ؛ لیکن بر پایه پژوهش نسبتا جامعى که در این باره صورت گرفته است ، [ از جمله «لقمان حکیم و بررسى تطبیقى حکمت‏هاى او در روایات فریقین ، با نگاهى به متون عهدین» ، پایان‏نامه دکترى عبداللّه‏ موحّدى محبّ ، 1381 . گفتنى است در فصل یکم، بخش‏هایى از آنچه درباره زندگى‏نامه لقمان آورده‏ایم و منبع آن ذکر نشده ، برگرفته از این پژوهش است .] مى‏توان گزارش اجمالى زیرا را در این زمینه ارائه کرد .

تبار

برخى ، لقمان را فرزند «ناحور بن تارح» ، [ وى همان آزر ، پدرْ خوانده و یا سرپرست ابراهیم خلیل علیه السلام است .] برخى وى را فرزند «باعور بن
تارح» ، عدّه‏اى وى را فرزند «باعوراء» ، برخى وى را فرزند «لیان بن ناحور بن تارح» ، گروهى او را فرزند «عنقاء بن سرون»، برخى وى را فرزند «عنقاء بن مِربَد»، برخى او را فرزند «عنقاء بن ثیرون»، و برخى وى را فرزند «کوش بن سام بن نوح» دانسته‏اند .
بدیهى است که انتخاب یکى از این قول‏ها ، نه آسان است و نه ضرورى ؛ ولى مى‏توان گفت که لقمان ، داراى نسب‏نامه معروفى نبوده است، چنان که در حدیثى از امام صادق علیه السلام اشاره شده است :
( أما وَاللّه‏ِ ما اُوتِیَ لُقمانُ بِحَسَبٍ ولا مالٍ ولا أهلٍ ولا بَسطٍ فی جِسمٍ ولا جَمالٍ . )
( به خدا سوگند ، حکمت از رهگذر نژاد و ثروت و بزرگى جسم و زیبایى اندام، به لقمان داده نشد . )

نژاد و مشخّصات ظاهرى

لقمان، از نژادِ سیاه بود . آنچه مسلّم است ، وى از جمال ظاهرى ، بى‏بهره بوده است، چنان که در حدیثى که ملاحظه شد ، به این مطلب اشاره شده است . طَبرِسى رحمه‏الله در مجمع البیان آورده است :
( قیل للقمان : ما أقبَحَ وَجهَکَ! قالَ : تَعتِبُ عَلَى النَّقشِ أو عَلى فاعِلِ الناقش؟! [ مجمع البیان : ج 8 ص 496 .] )
( به لقمانْ گفته شد : چه صورت زشتى دارى؟ گفت بر نقّاشى ایراد مى‏گیرى یا بر نقّاش؟! )
امّا آنچه در برخى گزارش‏ها آمده که وى را «کوتاه قامتِ پهن بینى (قصیر
أفطس)» یا «پهن بینى (أفطسُ الأنف)» یا «کفیده پاشنه (مشقّق القدمین)» یا «ستبر لب (غلیظُ الشَّفَتَین) » و یا «پهن پا و کژ قدم و زانو به هم چسبیده (غلیظ المَشافر ومُصفَّح القَدَمَین)» خوانده‏اند ، دلیلى قاطع ندارد .

بردگى

لقمان، برده‏اى حبشى بود . براساس حدیثى از امام على علیه السلام ، او نخستین برده‏اى بود که از رهگذار قراردادِ آزادى‏اى که با مولاى خود بست ، آزاد شد :
( أوَّلُ مَن کاتَبَ لُقمانُ الحَکیمُ وکانَ عَبدا حَبَشِیّا . [ دعائم الإسلام : ج 2 ص 309 ح 1165 .] )
( اولین برده که با مولایش قرارداد آزادى (مُکاتبه) بست ، لقمان حکیم بود و او برده‏اى حبشى بود. )
اما بر پایه گزارش ثعالبى و ابن قُتَیبه، لقمان ، برده‏اى حبشى بود که در تملّک مردى از بنى اسرائیل قرار داشت. وى او را آزاد کرد و ثروتى هم در اختیارش گذاشت. گفته‏اند : لقمان، در آغاز ، به قیمت سى مثقال یا سى مثقال و نیم زر فروخته شد.

تاریخ زندگى

تاریخ زندگى این حکیم الهى ، به طور دقیق ، مشخّص نیست. براساس به گزارش مروج الذهب ، وى در سال دهم سلطنت داوود علیه السلام متولّد شد و تا زمان یونس پیامبر علیه السلام ، زنده بود ؛ امّا برابر برخى روایات، لقمان در زمان داوود علیه السلام ، پیرى سال‏خورده بوده است . [ در حدیثى از امام صادق علیه السلام نقل شده که : «کان لقمان الحکیم معمّرا قبل داوود علیه السلام فی أعوام کثیرة وأنّه أدرک أیّامه وکان معه یوم قتل داوود ؛ لقمان حکیم ، پیش از داوود علیه السلام ، سالیان دراز ، عمر کرد و زمان وى را درک کرد و روزى که داوود ، [جالوت را ]کشت ، لقمان در کنار او بود» .] برخى بر این باورند که وى در فاصله میان
بعثت عیسى علیه السلام و پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله ، زندگى مى‏کرده است .
بر پایه برخى گزارش‏ها، اوج شهرت لقمان ، با سلطنت کیقُباد ، سرسلسله کیانیان در ایران ، مقارن بوده است . یک نظریّه نیز وجود دارد که لقمان در حدود 554 م ، متولّد شده است. بنا بر این ، مى‏توان حدس زد که از زمان زندگى لقمان تاکنون ، بین دو هزار و پانصد تا سه هزار سال مى‏گذرد و نه بیشتر .

محلّ زندگى

بر پایه برخى اسناد تاریخى، بلاد شام ، محلّ زندگى و نشو و نماى لقمان بوده است . [ در گذشته تاریخ، شام ، نام منطقه وسیعى شامل اردن، سوریه، لبنان و فلسطین فعلى بوده است (لغت‏نامه دهخدا) .] برخى عقیده دارند که لقمان ، اهل آسیاى صغیر [ آسیاى صغیر تا چند دهه پیش ، به «آناتولى» معروف بود و در عرف جغرافیدانان مسلمان ، به «روم» شهرت داشت (که مقصود، روم شرقى یا بیزانس است) و اکنون ترکیه نامیده مى‏شود .] بوده و در دهکده‏اى موسوم به «آموریوم» دیده به جهان گشوده است. در برخى منابع تاریخى نیز لقمان ، اهل اَیْله [ شهر «اَیْله» در انتهاى خلیج «عَقَبَه» در کشور اردن ، بر ساحل شمالى‏ترین نقطه دریاى سرخ ، ساخته شده است .] خوانده شده است.
بر پایه برخى روایات، لقمان ، بخشى از عمر خود را در موصل ، یکى از شهرهاى مهمّ شمال عراق ، سپرى کرده است . شهر دیگرى که جایگاه زندگى لقمان در آخرین سال‏ها و یا روزهاى عمر وى شناخته مى‏شود، شهر رَمله [ رَمله ، نامى مشترک بین چند مکان است. [معروف‏ترین آنها] شهرى بزرگ در فلسطین قدیم بوده که آبادى‏هاى آن، خراب شده است. فاصله این شهر تا بیت المقدس، هجده روز بوده است . همچنین مکان‏هایى با همین نام : یکى در اطراف دجله مقابل کرخ بغداد، منطقه‏اى در بحرین (بخش‏هاى شمالى عربستان) ، محلّه‏اى در سرخس و... وجود داشته است (معجم البلدان : ج3 ص69) .] است .

پیشه

درباره شغل لقمان نیز گزارش‏هاى گوناگونى وجود دارد . خیّاطى، نجّارى، چوپانى، و هیزم‏کشى ، پیشه‏هایى هستند که در نقل‏هاى مختلف به لقمان ، نسبت داده شده‏اند. بعضى نیز وى را «نجّاد» معرّفى کرده‏اند، یعنى کسى که فرش و بستر و بالش مى‏دوزد ؛ امّا هیچ یک از این گزارش‏ها سند محکمى ندارند .
در برخى گزارش‏ها ذکر شده که لقمان ، در جامعه بنى اسرائیل ، قضاوت مى‏کرده است ؛ [ جامع البیان : ج 11 ص 67 ، الدرّ المنثور : ج 6 ص 510 .] لیکن این گونه گزارش‏ها برخلاف روایاتى است که عدم قبول قضاوت را مبدأ حکمت لقمان مى‏دانند . [ ر.ک : ص 51 (نپذیرفتن داورى میان مردم) .]
همچنین به عقیده برخى از پژوهشگران ، اسناد معتبرى وجود دارند که نشان مى‏دهند لقمان ، علاوه بر حکمت، داراى دانش پزشکى و فنّ بیمارى‏شناسى و معالجه بیماران نیز بوده است .

نقش انگشتر

غزالى در إحیاء العلوم نقل کرده است که در انگشتر لقمان ، این جمله منقوش بوده است :
السَّترُ لِما عایَنتَ أحسَنُ مِن إذاعَةِ ما ظَنَنتَ . [ إحیاء العلوم : ج 2 ص 475 .]
پوشاندن آنچه دیدى بهتر است از افشاى آنچه گمان دارى .

شاگردان

حمد اللّه‏ مستوفى در تاریخ گزیده ، فیثاغورث (حکیم یونانى لبنانى الأصل) و جاماسب (حکیم ایران باستان) را از شاگردان لقمان حکیم دانسته است . همچنین گفته شده که انباذقلس ، حکیم معروف یونانى ، حکمت را در شام از لقمان فرا گرفت و به یونان برد . برخى ، لقمان بن عاد را نیز که در زمان هود علیه السلام مى‏زیسته است ، از شاگردان لقمان شمرده‏اند .
محدّث قمى رحمه‏الله مى‏گوید :
قیل : إنّ بطلیموس کان تلمیذ جالینوس ، و جالینوس تلمیذ بلیناس ، و بلیناس تلمیذ أرسطو، و أرسطو تلمیذ أفلاطون ، و أفلاطون تلمیذ سقراط ، و سقراط تلمیذ بقراط ، و بقراط تلمیذ جاماسب ، و جاماسب أخو کشتاسب وهو من تلامذة لقمان الحکیم ، مثل فیثاغورث الحکیم المشهور . [ الکنى و الألقاب : ج 2 ص 74 .]
گفته شده: بطلیموس، شاگرد جالینوس و وى شاگرد بلیناس و او شاگرد ارسطو و این یکى شاگرد افلاطون و افلاطون شاگرد سقراط و او شاگرد بقراط و بقراط شاگرد جاماسب و او شاگرد اخوگشتاسب و وى از شاگردان لقمان حکیم بوده است. همانند فیثاغورث ، حکیم پر آوازه.

طول عمر

درباره طول عمر لقمان نیز گزارش‏هاى مختلفى وجود دارد . برخى ، عمر لقمان را دویست سال دانسته‏اند . در گزارش دیگرى ، عمر لقمان ، هزار سال ذکر شده است . در گلستان سعدى آمده است :
هیچ کس را از آدمیان ، عمر ، چون لقمان نبوده است . سه هزار سال عمر داشت . چون عمرش به آخر رسید، ملک الموت بیامد . او را دید در میان نیستان نشسته ، زنبیل مى‏بافت . ملک الموت گفت : اى لقمان! سه هزار سال عمر یافتى . چرا خانه‏اى نساختى؟
گفت : ابله ، کسى که او را چون تویى در پى بُوَد و او را پرواى خانه ساختن باشد!
در گزارشى دیگر آمده است که لقمان حکیم ، سه هزار و پانصد سال ، عمر کرد .
دیگرى گامى فراتر نهاده و گفته است :
لقمان فرزند خویش را از ره پند گفت : چهار هزار سال، چهار هزار پیغمبر را چاکرى کردم ... .
گفتنى است که دلیل قاطعى براى اثبات هیچ یک از این گزارش‏ها وجود ندارد . البتّه دلیلى بر نفى آنها هم وجود ندارد ؛ لیکن از مجموع آنها به ضمیمه برخى احادیث ، شاید بتوان طولانى بودن عمر وى را اثبات کرد . [ به نظر مى‏رسد که بعضى از مورّخان ، بین لقمان حکیم و لقمان بن عاد کبیر (صاحب کرکسان) فرق نگذاشته‏اند و آن دو را یکى دانسته‏اند ؛ در حالى که لقمان بن عاد کبیر، در زمان هود علیه السلام و لقمان حکیم در عصر حضرت داوود علیه السلام زندگى مى‏کرده است . پیامبرىِ هود علیه السلام ، طبق برخى گزارش‏ها ، حدود هشتصد سال پیش از بعثت داوود علیه السلام است و با توجّه به جوانىِ لقمان در زمان داوود علیه السلام ، روشن است که این دو نمى‏توانند یکى باشند .
طول عمر لقمان بن عاد ، توجّه بسیارى از دانشمندان را به خود معطوف داشته است . مثلاً شیخ صدوق و شیخ مفید ، نام او را در شمار مُعمَّرین ، جهت اثبات طول عمر امام مهدى علیه السلام یاد کرده‏اند (ر . ک : کمال الدین و تمام النعمة : ص 559 ، الفصول العشرة : ص 94) .
شاعران و داستان‏سرایان عرب نیز در این زمینه ، قلم‏فرسایى کرده‏اند و از او شخصیتى افسانه‏اى ساخته‏اند ، به گونه‏اى که جاحظ (م 255ق) مى‏نویسد : و کانت العرب تعظم شأن لقمان بن عاد الأکبر والأصغر ولقیم بن لقمان فی النباهة والقدر وفی العلم والحکم وفی اللسان وفی الحلم وهذان غیر لقمان الحکیم المذکور فی القرآن؛ عرب، جایگاه لقمان بن عاد اکبر و اصغر و لقیم بن لقمان را در هوشمندى، منزلت، دانش، حکمت، ادب و بردبارى بزرگ مى‏شمارد. و این دو، البته، غیر از لقمان یاد شده در قرآن هستند (البیان والتبین : ج 1 ص 23 و 161) .]

آرامگاه

در منابع تاریخى ، از چند نقطه به عنوان مدفن لقمان یاد شده است . برخى از مورّخان ، اَیله را محلّ دفن لقمان مى‏دانند . برخى دیگر، آرامگاه وى را در شهر رَمله مى‏دانند . برخى سیّاحان نیز در گزارش سفر خود ، از زیارت قبر لقمان در شهر اسکندریه در شمال مصر خبر داده‏اند .
در معجم البلدان آمده است :
وفی شرقی بحیرة طبریّة قبر لقمان الحکیم و ابنه ، و له بالیمن قبر ، واللّه‏ أعلم بالصحیح منهما . [ معجم البلدان : ج 4 ص 19 .]
در شرق‏دریاچه طبریّه [در فلسطین] ، قبر لقمان حکیم و پسرش است و براى‏او در یمن‏هم‏قبرى‏هست وخداوند به درستى‏هر کدام، داناتراست.

آیا لقمان ، پیامبر بود؟

به شمارى از عالمان ، نسبت داده شده که لقمان را پیامبر مى‏دانند . در تفسیر الثعلبى آمده است :
اتّفق العلماء على أنّه کان حکیما و لم یکن نبیّا إلاّ عکرمة ، فإنّه قال : کان لقمان نبیّا ، تفرّد بهذا القول . [ تفسیر الثعلبى : ج 7 ص 312 .]
علما اتفاق نظر دارند که لقمان حکیم بوده و پیامبر نبوده است بجز عِکرِمه که گفته است : «لقمان ، پیامبر بوده است» و او در این نظر ،
تنهاست .
امّا طَبرِسى در مجمع البیان مى‏گوید :
اختلف فی لقمان ، فقیل : إنّه کان حکیما و لم‏یکن نبیّا ، عن ابن عبّاس و مجاهد و قَتادة و أکثر المفسّرین ، و قیل : إنّه کان نبیّا ، عن عکرمة و السدّی و الشعبیّ . [ مجمع البیان : ج 8 ص 439 .]
درباره لقمان ، اختلاف است . ابن عباس و مجاهد و قَتاده و اکثر مفسّران ، برآن‏اند که وى حکیم بوده و پیامبر نبوده است و از عِکرِمه و سُدّى و شَعبى نقل است که وى پیامبر بوده است .
اهل بیت علیهم‏السلام با صراحت ، نبوّت لقمان را نفى کرده‏اند ، چنان که از پیامبر خدا نیز نقل شده است :
( حَقّا أقولُ : لَم‏یَکُن لُقمانُ نَبِیّا . [ ر . ک : ص 51 (نپذیرفتن داورى میان مردم) .] )
( حقیقتا مى‏گویم : لقمان ، پیامبر نبود . )
گفتنى است اگر کسانى که لقمان را پیامبر دانسته‏اند ، مقصودشان از نبوّت، نبوتِ اِنبایى باشد، نظریّه آنان با احادیث ، قابل جمع است .

رمز دستیابى لقمان به حکمت

مهم‏ترین و آموزنده‏ترین نکته در زندگى‏نامه لقمان، رمز دستیابى وى به حکمت است . به سخن دیگر، باید به این پرسش پاسخ گفت که : لقمان ، چه کرد که خداوند متعال ، او را از نعمتِ حکمت، برخوردار نمود؟ اگر این رازْ گشوده شود، دیگران نیز مى‏توانند به فراخور استعداد و تلاش خود ، به نور حکمت ، دست یابند .
پاسخ اجمالى پرسش مذکور ، این است که نور حکمت ، بر پایه سنّت الهى ، مقدّمات خاصّ خود را دارد [ ر . ک : دانش‏نامه عقاید اسلامى : ج 2 / معرفت‏شناسى / بخش ششم / فصل چهارم : خاستگاه الهام .] که مهم‏ترین آنها ، عبارت است از : ایمان، اخلاص، عمل صالح، زهد و غذاى حلال . جامع‏ترین سخن در مقدّمات حکمت، سخنى است منسوب به امام حکیمان ، على علیه السلام ، که مى‏فرماید :
( مَن أخلَصَ للّه‏ِِ أربَعینَ صَباحا، یَأکُلُ الحَلالَ ، صائِما نَهارَهُ ، قائِما لَیلَهُ، أجرَى اللّه‏ُ سُبحانَهُ یَنابیعَ الحِکمَةِ مِن قَلبِهِ عَلى لِسانِهِ . [ مسند زید بن على : ص 384 .] )
( هر کس چهل روز اخلاص داشته باشد، حلال بخورد ، روز را روزه بگیرد و شب زنده‏دارى کند، خداوند پاک ، چشمه‏هاى حکمت را از دلش بر زبانش روان مى‏سازد. )
و امّا پاسخ تفصیلى این پرسش : در مورد لقمان ، در روایات مختلف ، به نکات متعدّدى از مقدّمات حکمت اشاره شده است، چنان که در حدیث نبوى آمده است :
( حَقّا أقولُ : لَم یَکُن لُقمانُ نَبِیّا ولکِن کانَ عَبدا کَثیرَ التَّفَکُّرِ ، حَسَنَ الیَقینِ أحَبَّ اللّه‏َ فَأَحَبَّهُ ومَنَّ عَلَیهِ بِالحِکمَةِ [ مجمع البیان : ج 8 ص 494، بحار الأنوار : ج 13 ص 424 .] . )
( حقیقتا مى‏گویم : لقمان ، پیامبر نبود ؛ بلکه بنده‏اى اندیشمند بود، یقینى نیکو داشت، خدا را دوست مى‏داشت و خداوند هم او را دوست داشت و با اعطاى حکمت به او ، بر وى منّت گذاشت . )
در گزارش دیگرى آمده است :
مردى در برابر لقمان حکیم ایستاد و به وى گفت : تو لقمانى؟ تو برده
بنى نحاسى؟
لقمان جواب داد : آرى! او گفت: پس تو همان چوپان سیاهى؟
لقمان گفت : سیاهى‏ام که واضح است! چه چیزى باعث شگفتى تو درباره من شده است؟
آن مرد گفت : ازدحام مردم در خانه تو و جمع شدنشان بر درِ خانه تو و قبول کردن گفته‏هاى تو .
لقمان گفت : برادرزاده! اگر کارهایى که به تو مى‏گویم ، انجام بدهى، تو هم همین‏گونه مى‏شوى.
گفت: چه کارى؟
لقمان گفت: فروبستن چشمم ، نگهدارى زبانم، پاکى خوراکم، پاک‏دامنى‏ام ، وفا کردنم به وعده و پایبندى‏ام به پیمان ، و مهمان‏نوازى‏ام ، پاسداشت همسایه‏ام و رها کردن کارهاى نامربوط . این ، آن چیزى است که مرا چنین کرد که تو مى‏بینى . [ البدایة و النهایة : ج 2 ص 124، تفسیر ابن کثیر : ج 6 ص 337 .]
و در گزارشى دیگر مى‏خوانیم :
به لقمان گفته شد: آیا تو برده فلان قبیله نیستى؟
گفت: چرا!
گفته شد: چه چیزْ تو را به این مقام که ما مى‏بینیم رساند؟
گفت: راستگویى، امانتدارى ، رها کردن کارهاى نامربوط به من، فرو بستن چشمم ، نگهدارى زبانم و پاکى خوراکم . پس هر که کمتر از اینها داشت، کمتر از من است و هر که بیشتر داشت ، برتر از من است و هر که همین‏ها را انجام داد، همانند من است. [ تنبیه الخواطر : ج 2 ص 230 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 426 ح 21 .]
و در گزارشى دیگر آمده :
مردى از کنار لقمان گذشت ، در حالى که مردم ، پیش او ایستاده بودند . به او گفت: آیا تو برده بنى فلان نیستى؟
گفت: چرا!
گفت: همانى که در فلان و فلان کوه ، چوپانى مى‏کردى؟
گفت: آرى!
گفت: چه چیزى تو را به این‏جا رساند که من مى‏بینم؟
جواب داد: راستگویى و خاموشى در برابر چیزهایى که به من ربطى نداشتند . [ الصمت ، ابن ابى الدنیا : ص 296 ح 675، الدرّ المنثور : ج 6 ص 512 .]
و قطب الدین راوندى در کتاب لبّ اللباب مى‏گوید :
إنَّ لُقمانَ رَأى رُقعَةً فیها «باسمِ اللّه‏ِ» ، فَرَفَعَها وأکَلَها، فَأَکرَمَهُ بِالحِکمَةِ . مستدرک الوسائل : ج 4 ص 389 ح 4995 .]
لقمان، قطعه یادداشتى را دید که در آن ، «بسم اللّه‏» نوشته شده بود . آن را برداشت و خورد و خداوند ، وى را به پاس آن، با حکمت ، پاس داشت.
جامع‏ترین سخن درباره رمز دستیابى لقمان به حکمت ، از امام صادق علیه السلام روایت شده است که مى‏فرماید :
( هلا! به خدا سوگند که لقمان ، به دلیل حَسَب و دارایى و خانواده و تنومندى و زیبایى ، از حکمتْ برخوردار نشد ؛ بلکه مردى توانمند در کار خداوند و پارسا به خاطر خدا بود . آرام و خاموش ، ژرف اندیش، متفکر، باریک بین و عبرت‏آموز . هرگز روزى را به خواب نرفت و به جهت پوشش شدیدش هیچ گاه کسى او را در حالت قضاى حاجت و
شستشو ندید . وى، داراى ژرفایى نگاه و احتیاط در کار بود . از ترس گناه ، هیچ گاه براى چیزى نخندید و هرگز خشم نگرفت و با کسى شوخى نکرد و اگر چیزى از امور دنیا به او رسید، خوش‏حالى نکرد و براى از دست دادنش غمگین نشد. با زنانى ازدواج کرد و فرزندان زیادى نصیبش شد و پیش از وى داغ آنان بر دلش نشست و بر مرگ هیچ کدام نگریست. هر گاه با دو نفر متخاصم و یا جنگنده برخورد کرد، میان آنها سازش و دوستى ایجاد کرد و هر وقت سخن کسى را ـ که از آن ، خوشش مى‏آمد ـ شنید، از تفسیر آن پرسید و این که آن را از چه کسى یاد گرفته است . با فقیهان و حکیمان ، فراوان هم‏نشینى مى‏کرد و به قاضیان و فرمانروایان و پادشاهان ، سر مى‏کشید و به قاضى‏ها دلسوزى و با فرمانروایان و پادشاهان ، به جهت بى توجهى‏شان به خدا و بى خیالى‏شان در این باره، از سر مهر برخورد مى‏کرد . عبرت آموخت و آنچه را که با آن مى‏توان بر نفسْ فائق آمد، آموخت و به وسیله آن ، با هوسش مبارزه کرد و به کمک آن ، از شیطان ، دورى نمود. با اندیشه ، قلبش را و با عبرت‏ها، جانش را درمان کرد و به سوى جایى کوچ نمى‏کرد ، مگر آن که سودى داشته باشد. به این جهت بود که حکمت داده شد و عصمت بخشیده شد . [ تفسیر القمّى : ج 2 ص 162 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 409 ح 2 .] )
گفتنى است که این روایات با هم اختلافى ندارند ؛ زیرا هر یک به بخشى از مقدّمات حکمت حقیقى‏اى که نصیب لقمان شد ، اشاره مى‏کنند و به سخن دیگر، همه این اقدامات ، در پیدایش نور حکمت ـ که خداوند متعال به لقمانْ عنایت نمود ـ نقش دارند.

همانندانِ لقمان در امّت اسلامى

بر پایه بررسى‏هاى انجام شده، در میان یاران پیامبر خدا و اهل بیت گرامى او ، سه تن در حکمت، همسنگ لقمان معرّفى شده‏اند . این سه ، عبارت‏اند از :

1 . سلمان

در این باره ، حدیثى جالب از امام صادق علیه السلام نقل شده است که :
( پیامبر صلى الله علیه و آله پرسید : کدامین شما، روزگار را با روزه سپرى مى‏کنید؟
سلمان گفت: من ، اى فرستاده خدا!
پیامبر خدا فرمود: کدامتان شب را تا صبح ، بیدار مى‏مانید؟
سلمان گفت : من ، اى رسول خدا!
فرمود: کدامتان در هر روز ، یک بار قرآن ختم مى‏کنید؟ سلمان گفت : من ، اى رسول خدا!
یکى از یاران پیامبر، برآشفت و گفت : اى رسول خدا! سلمان ، مردى ایرانى است و مى‏خواهد بر ما قریشیان ببالد. فرمودى: کدامتان روزگار را با حال روزه سپرى مى‏کند؟ او گفت : من . در حالى که در بیشتر روزها، مى‏خورد . و فرمودى : کدامتان شب را تا صبح ، بیدار مى‏ماند؟ گفت: من . در حالى که بیشتر شب را خواب است. و فرمودى: کدامتان در هر روز ، یک بار قرآن ختم مى‏کند؟ باز هم گفت : من . در حالى که بیشتر روزش را خاموش است.
پیامبر فرمود: فلانى! خاموش باش. کجا دیگر مى‏توانى [چنین ]همانندى براى لقمانِ حکیم بیابى؟ از خودِ سلمان بپرس تا آگاهت کند.
آن مرد به سلمان گفت : اى ابو عبداللّه‏ ! آیا تو نگفتى که همه روزها را با حال روزه سپرى مى‏کنى؟
سلمان گفت : چرا !
آن مرد گفت : تو را دیده‏ام که بیشتر روز را مى‏خورى!
سلمان پاسخ داد : نفهمیدى . من در هر ماه ، سه روز روزه مى‏گیرم و خداوند عزیز و ارجمند فرموده است : (هر کس نیکى کند ، ده برابر پاداش دارد) و من شعبان را به رمضانْ وصل مى‏کنم و این ، روزه گرفتنِ همه روزهاست .
آن مرد گفت : آیا تو نگفتى که شب را تا صبح ، بیدار مى‏مانى؟
سلمان جواب داد : چرا!
او گفت : تو بیشتر شب را خوابى .
سلمان گفت : [باز هم] نفهمیدى . من از دوستم پیامبر خدا شنیدم که مى‏فرمود : «هر کس با طهارت بخوابد ، گویا که همه شب را بیدار مانده است» و من در حال طهارت مى‏خوابم .
آن مرد گفت : آیا نگفتى که در هر روز ، یک قرآن ختم مى‏کنى؟
سلمان جواب داد : چرا!
او گفت : تو بیشتر روز را خموشى!
سلمان گفت : [درست] فهمیدى . من از دوستم پیامبر خدا شنیدم که به على علیه السلام مى‏فرمود : «اى ابوالحسن ! مَثَل تو در میان امّت من ، همانند [سوره] «قل هو اللّه‏ أحد» است . هر کس آن را یک بار بخواند ، یک سوم قرآن را خوانده و هر کس دوبار بخواند ، دو سوم قرآن را خوانده و هر کس سه بار بخواندش ، قرآن را ختم کرده است . پس هر کس تو را به زبانْ دوست بدارد ، یک سوم ایمانش را کامل کرده و هر کس به زبان و دلْ دوستت داشته باشد ، دو سومِ ایمانش را کامل کرده و هر کس با زبان
و دل دوستت داشته باشد و با دست نیز یارى‏ات دهد ، همه ایمانش را کامل کرده است . سوگند به آن که مرا به حق برانگیخت ، اى على! اگر اهل زمین ، همانند آسمانیان ، تو را دوست بدارند ، احدى در آتش ، عذاب نخواهد شد» و من [سوره] «قل هو اللّه‏ أحد» را در هر روز ، سه بار مى‏خوانم .
آن مرد ایستاد ، چنان که گویى سنگى را به زور ، قورت داده است . [ الأمالى ، صدوق : ص 85 ح 54، بحار الأنوار : ج 22 ص 317 ح 2 .] )
از امام على علیه السلام نیز نقل است که درباره سلمان مى‏فرماید :
( مَن لَکُم بِمِثلِ لُقمانَ الحَکیمِ وذلِکَ امرُوٌ مِنّا وإلَینا أهلَ البَیتِ ، أدرَکَ العِلمَ الأَوَّلَ وأدرَکَ العِلمَ الآخِرَ ، وقَرَأَ الکِتابَ الأَوَّلَ ، وقَرَأَ الکِتابَ الآخِرَ ، بَحرٌ لا یُنزَفُ . [ الغارات: ج 1 ص 177، بحار الأنوار : ج 10 ص 123 ح 2 . نیز ، ر. ک : بحار الأنوار : ج 22 ص 391 ح 26 .] )
( شما چه کسى را همانند لقمان دارید ؟ مردى را دارید که از ماست و رو به سوى ما اهل بیت دارد . دانش پیشین و پسین را آموخته و کتاب اوّل و آخر را خوانده است و دریایى پایان‏ناپذیر است . )
با عنایت به این سخن ، مى‏توان گفت : مقصود از احادیثى که سلمان را به لقمان تشبیه کرده‏اند، همسنگ بودن سلمان با لقمان در حکمت است ، وگرنه در فضیلت ، بعید نیست که سلمان ، برتر از لقمان باشد ، چنان که در حدیث زیر از امام صادق علیه السلام به این معنا تصریح شده است :
( سَلمانُ خَیرٌ مِن لُقمانَ . [ بصائر الدرجات : ص 18 ح 13، بحار الأنوار : ج 22 ص 331 ح 42 .] )
( سلمان ، از لقمانْ بهتر است. )

2 . ابو حمزه ثابت بن دینار ثُمالى3 . یونس بن عبد الرحمان

درباره این دو حکیم ـ که در احادیث اهل بیت علیهم‏السلام ، همسنگ لقمان معرّفى شده‏اند ، از فضل بن شادان نقل شده است که :
( از شخص موثّقى شنیدم که مى‏گفت : از امام رضا علیه السلام شنیدم که مى‏فرمود : «ابو حمزه ثمالى ، در روزگار خود ، همانند لقمان در زمانش بود و این از آن رو بود که خدمت چهار تن از ما رسیده بود : على بن الحسین ، محمد بن على ، جعفر بن محمد علیهم‏السلام و پاره‏اى از روزگار موسى بن جعفر علیهماالسلام . یونس بن عبد الرحمان هم همین طور بود . او سلمان زمانش بود» . [ اختیار معرفة الرجال : ج 2 ص 458 ح 357 و ص 781 ح 919 .] )


  
مشخصات مدیر وبلاگ
 
لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
مردمک ، mar2mak ، a ، Mar2makمردمک ، http://mar2mak.tk/ ، آآ ، رجب ، ایران ، afra ، افتخار ، معجزه ، شیعه ، mar2mak.parsiblog.com ، نماز توبه ، نماز مشکل گشا ، نوح ، نوروز ، نوروز یک جشن ملی ، هدیه خدا ، هر چه بنده بخواهد اجابت می­شود. ، هرگاه بنده ای مرا بخواند ، هزار راز ، هفت قانون معنوی موفقیتmar2mak مردمک ، هفده ربی ، همانند سیب باش ، وامان از غش ، وبلاگ مردمک ، ورسیدن به ارزو ها ، وصیت نامه داریوش هخامنش ، وصیت نامه مولانا ، وصـیـت نامـه ی داریـوش کـبـیـر ، وولادت امام رضا ، یاد گرفتم که ، یک سکوت ، کارمندان ایده‌های خوب ندارند ، کارنامه مدرسه ، کسی واقعا خدا را دوست دارد ، کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد! ، کلیپ ولادت امام رضا علیه السلام کلیپ ولادت امام رضا علیه السلام ، mardomak ، آ َAصمصام در مجلس نیایش ، شیفتگان شریعت علمی علوی ، صدای تاختن ، صدای شکستن اقتصاد ایران ، ضد وهابیت ، عاقبت کار ، عالم ، عباس ، عبدالعظیم ثواب زیارت ، عزت نفس ، عشق ، عطشان ، عظمت ، علامت @ ، علت پیشرفت ژاپنی‌ها را بدانید ، علم ، علی ، علی مولود کعبه ، عوامل عمده شکست مدیریت mar2mak ، عیسیی ، فراموش ، فردوسی و حب اهل بیت ، فرشته ها زن هستند ، فروش کوکاکولا در خاورمیانه ، فقر ، فهمیدن ، قابوس‌نامه ، قاتل حضرت زهرا کیست؟ ، قدر یک سیب ، قدم اول ، قرائت ، قصه عادت ، قلب ، قلب مومن جزیره خضراء است ... ، قیصر روم ، کبوتر ، کدامیک را انتخاب خواهید کرد؟ ، کسی که می خواهد اهل معرفت شود ، کلاغ و طوطی ، کلمات کلیدی: ، کهن ، کویر ، گرگ ، گریه کن ، گزیده یی از قابوسنامه ، لایق ، لیلة الرغائب ، لیلی مجنون ، ماجرای اسب ابی و لاک پشت(کمتر زچوبی نیستی....) ، مانع موفقیت ، مبادا رها کنی ، مترسک ، متفاوت ، محرم ، مدیران اسباب بازیهای جدید نمیخرند ، مدیران اشتباه نمیکنند ، مدیران روزنامه نمیخوانند، ، مدیران فراموش نمیکنند ، مدیران نمیخوابند ، مرحوم قاضی (ره) و حضرت امام خمینی (ره) ، معجزه زندیگیت ، معلم مردمک mar2mak ، معلول ، مکه ، مناظره میان (شیخ مفید )و عالم سنی ، منهج الصادقین ، مهمان خدا ، موبایل زدگی در ایران ، موسم است،حج کن! ، موعظه آیت الله جوادی آملی ، مولود کعبه ، موهبت الهی ، میلاد ، میلاد پیامبر مهربانی ، نابودگر ، ناتوانی شاه ، نخستین روز امامت امام عصر علیه السلام ، نذر آرایشگر ، نقش انگشتر ، نماز امام رضا... ، آخرین کلمات ، آدم کربلا ، آزادی ، آفرین به حسادت! ، آن ها به جبهه رفتند ، اینها شدند طلبکار ، آنجا بهشت نیست، دوزخ است. ، آیا میدانید: ، اا ، ابولفظل ، ارزش ، از امام هادی(ع) نقل شده است ، از قیود ، ازادی ، مردمک وبلاک ، مردمک وبلاگ ، مردمک ، مردمک mar2mak ، مردمک چشم ، مردمک، اهل آسمون، رحم، اهل زمین، mar2ma.tk ، مشکل فضا یی ، مشکلات زندگی ، مصر ، افتخار شیعه ، السلام علیک یا غریب الغربا السلام علیک یا علی ‌بن ‌موسی‌ ا ، المتمسکین بولایت امیر المومنین علی ابن ابیطالب (ع) ، امام حسن ، امام حسین از دیدگاه افراد مشهور ، امام رضا ، امام زمان ، امام صادق ، امام صادق ادعای دوستی ، امام محمر باقر ، امروز ، امن ، انسان‌ها را به چهار دسته تقسیم است: ، او چه کسی ، اولین لعن کنندگان به آن دو اهل بیت بودند ,وبلاگ مردمکmar2mak, ، ایا ظاهر شما به کارتان صدمه می زند؟مردمک mar2mak مردمک ، ، Aآ کوچک کردن دنیا ، f ، َmar2mak ، mar2mak با 8 سوال در مورد حیوانات خود را بشناسید! ، mar2mak بوی محرم می آید ، ‌ علی ، "این الرجبیون" ، "نوروزتان نوروح باد " ، .parsiblog ، ? نکته‌ای که در نو‌آوری شرکت گوگل ، ،حجاب/ بهشت وحور/مناجات/مردمکmar2mak// ، 10 نکته مهم جهت حفظ آراستگی یک مرد مردمک mar2mak ، 10 کلید طلائی برای خلق زندگی ای که آرزویش دارید ,مردمکmar2mak ، 13 رجب ، رزق وروزی ، رستم ، رسم خوردن ماهی در شب نوروز ، رنگ دروغ ، روانشناسی رنگ‌ها mar2mak مردمک ، روزی دادی رایگان بیامورز رایگان که توخدایی نه بازرگان دانایی ده ، روزی نیز دهد ، ریسک ، زبان عربی ، زسفیر سابق انگلیس ، زمان زیادی نداری ، زندگی یک گل سرخ است ، زیبایی رایگان است مردمک mar2mak ، سال 2012 چه بر سر زمین خواهد آمد؟ ، سالروز شکافتن هر ساله ی کعبه مبارک باد ، ستاره ، سرنوشت برگ ، سعی ، سفید ، سوتک ، سوره حمد ، سیاه وسفید ، ش ، شاخه ی حیات ، شاگرد و راهب پیر ، شب یلدا ، شتر مرغی ، شجاعت ادامه دادن زندگی ، شرم ، شروع بلا ، شعبان ، شفاعت بی حد ومرزحضرت زهرا/مردمک/http://mar2mak.tk/ ، شکاف کعبه ، شگرد آیت‌الله مدرس برای کسب در آمد ، شما خدا هستید ، شمع ، شهادت پیامبر اکرم ص ، شهید ، شور ، شیرجه ، بدون شرح ، بزرگترین حکمت چیست ، بسم الله الرحمن الرحیم ، بندگان نیک خدا ، به طفیل ذوات مقدس محمد ، ایلیا ، شبر ، شبیر و فاطمه علیهم السلام ، بهترین راه ، بهشت در روح ، بوی محرم می آید ، بی نیازی ، بیل گیتس و جنرال موتورز ، پشتکار ، پنج کار برای دوری از گناه ، پند حکیانه در باب مشارکت با نزدیکان ، ت ، تئوری 30 دقیقه ایmar2mak ، تا بهشت دو قدم راه ، تاثیر سوره حمد ، تحیت بر ملائکه ، تست جدید روانشناسی با 8 سوال در مورد حیوانات خود را بشناسید! ، تشابه ذهن احمق و مردمک چشم ، تشکر به معنای حقیقی بی ریا خالص ، تفسیر امام رضا (ع) از قرآن کری ، تلاش ، تنها یک موعظه ، تنهایی ، تولد ، ثواب ، جان ، جایگاه ، جرم چیدن گل ، جواز بهشت ، چتر لطف و مرحمت الهی ، چرا آدمى گاهى مطالبى را که مى داند به یاد نمى آورد. ، چرا به غرق گناه شدن خوشنود شدیم ، چشمه ، چفیه ، چه کسی یا کسانی وموجبات شهادتش را فراهم کردند ، چو بیشه تهی ماند از نره شیر ، حب علی(ع) ، حجاب درایین زرتشت ، حداقل شرط لازم برای موفقیت . ، حدیث امام رضا(ع) ، حرفهایی برای نگفتن ، حضرت زهرا ، حضرت زینب کبری :روز پرستار :فرشتگان سفید پوش ، حضرت علی اکبر علیه السلام ، حکایتی از آیت الله قاضی و آیت الله خوئی ، حمد سوره حمد نماز صبح ، حکمت خدا ، خدا را دوست دارم ، ، خدا همه جا هست ، خری در چاه // ، خسته آور ، خطر ، خورشید ، داستان دختر نمرود و حضرت ایراهیم علیه‌السلام و آتش ، داستان مداد ، داستان مدیریتی ، دانشگاه استنفورد ، دانشنامه رشد ، دانه عشق ، دختر خانم ودو راهب ، در بسته باز کردن ، دروازه بهشت ، دریا ، دست هایی مقدس ، دعا از نیزه کارگرتر اس ، دل ، دلیل تنهایی ما... ، ده روش غلط مدیریت مردمک mar2mak ، دو تیپ افراد سازمانی ، دیار قوم لوط ، دیروز امروز خدا بخیر کنه فردا را ، دین و مذهب جن : ، دیوار شیشه‌اى ، دیوانه ، ذهن ، ذهن احمق ، راز موفقیت ، راز موفقیت در زندگی ، رازی نهان ، راه نجات mar2makمردمک ،
موسیقی


ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ