سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

87/7/8
7:6 ص

فرهنگ اصطلاحات

داد و بی داد: هیاهو, جار و جنجال.

داد بی داد ـ ای: کلامی است که هنگام تأثر از چیزی یا حسرت و افسوس بر چیزی به زبان می آورند.

داد و قال: داد و بی داد.

دار دنیا: جهانی که در آن هستیم, عالم مادی.

دار و ندار: کل دارایی, مجموع تمول و ثروت و قرض ها, تمام هستی و مایملک.

داغ به دل کسی گذاشتن: کسی را غصه دار کردن, کسی را با کشتن یکی از عزیزان او عزادار کردن.

داغ چیزی به دل کسی ماندن: آرزوی چیزی را داشتن و بدان نرسیدن.

داغ دیدن: مصیبت مرگ فرزند یا عزیزی را تحمل کردن و شاهد آن بودن.

داغ کسی را تازه کردن: از مصیبت و اندوه خود گفتن و شنونده را به یاد مصیبت و اندوهش انداختن.

دانه به دانه: یک به یک.

دایه: کسی که از کودک پرستاری کند و او را پرورش دهد. پرستار.

دبدبه: بزرگی, عظمت, شأن, شکوه.

دبیت: نوعی پارچة نخی که غالباً آن را آستر لباس کنند.

دخل: درآمد, بهره وری.

دخل داشتن: ربط داشتن, مربوط بودن.

دده: کنیز سیاه. کنیزی که کودکان را بزرگ کند.

در و آن در حرف زدن ـ از این: از همه چیز و همه کس سخن گفتن, گپ زدن.

در و آن در زدن ـ این: تلاش و تقلا کردن, کوشش همه جانبه و فوق العاده برای به انجام رساندن کاری.

دری زدن ـ به هر: به هر کس یا هر جایی که از آن امید یاری می رود متوسل شدن.

درآوردن: بیرون آوردن.

دراز به دراز: تعبیری است طنز آمیز برای کسی که زمانی طولانی دراز کشیده و خوابیده باشد.

دراز به دراز خوابیدن: تخت خوابیدن.

درافتادن: مبارزه کردن, دشمنی کردن.

درب داغان: پریشان, خرد, متلاشی, درب و داغان.

در به دری: آوارگی, پریشانی, بی خانمانی.

درخواست کسی تن دادن ـ به: درخواست کسی را با اکراه قبول کردن.

درد خود ساختن ـ با: با مشکلات و غم و غصه های خود کنار آمدن.

درد دل کردن: غم و غصة خود را بازگو کردن.

درد گرفتن: درد زایمان گرفتن.

درد و بلای کسی به جان کسی خوردن: تعبیری است سرزنش آمیز و هنگامی به کار می رود که کسی را با کسی مقایسه کنند که این یکی صفات و خصوصیات آن دیگری را نداشته باشد.

درد سر: مزاحمت, رنج و گرفتاری, سرگردانی.

درد سر درست کردن: ایجاد مزاحمت و گرفتاری کردن.

درز کردن: آشکار شدن, فاش گردیدن.

درسته: کامل, یکجا, یکپارچه.

درشت: بزرگ, حجیم, تنومند.

درق دوروق: صدای خوردن دو چیز به هم.

درم: واحد سکة نقره.

درندشت: وسیع, بی سر و ته.

دروغ باف: آنکه مطالب دروغ را با آب و تاب تمام شرح دهد.

دروغ سر هم کردن: دروغ بافتن, حرف های دروغ جور کردن.

درهم برهم: آشفته, شلوغ, پریشان, آمیخته.

دریدن: پاره کردن.

دزد زدن: دستبرد زدن دزد به جایی, مورد سرقت واقع شدن کسی یا جایی.

دزدزده: کسی که دزد مالش را برده است.

دست آمدن ـ به: حاصل شدن.

دست فراموشی سپردن ـ به: از یاد بردن, فراموش کردن.

دست و پای کسی افتادن ـ به: با عجز و التماس تقاضای رحم کردن.

دست از پا درازتر داشتن: تهی دست برگشتن.

دست از دل کسی برداشتن: کسی را به حال خود گذاشتن.

دست از سر کسی برداشتن: دیگر مزاحم کسی نشدن.

دست انداختن: ریشخند کردن, مسخره کردن.

دست بر چشم گذاشتن: نشانه ای است از اطاعت, فرمانبرداری کردن.

دست به آب رساندن / رفتن: به مستراح رفتن, به دستشویی رفتن.

دست به دامن کسی شدن: به او پناه بردن, به کسی متوسل شدن.

دست به دست دادن: رسمی است در عروسی و در شب زفاف که بزرگ خانواده یا پدر عروس یا داماد در حجله دست عروس را در دست داماد می نهد و آن ها را به حال خود می گذارد.

دست به دست دادن: متحد شدن.

دست به دل کسی گذاشتن: با یادآوری خاطره ای رنج آور کسی را افسرده و آزرده ساختن.

دست به سر کردن: کسی را که مزاحم است به بهانة انجام کاری بیرون فرستادن, او را رد کردن.

دست به سر و روی کسی کشیدن: کسی را اندک نوازشی کردن.

دست به سیاه و سفید نزدن: به هیچ گونه کاری نپرداختن, ابداً کاری نکردن.

دست تنگ بودن: در مضیقة مالی بودن.

دست خالی برگرداندن: مأیوس برگرداندن, ناامید کردن.

دست روی دست گذاشتن: عاطل ماندن, بدون کاری و عملی در راه مقصود وقت گذراندن.

دست کسی به دهانش رسیدن: از فقر درآمدن, اندک درآمدی داشتن.

دست کسی را خواندن: اندیشة او را دریافتن.

دست کسی را رد کردن: تعارف کسی را نپذیرفتن.

دست کم گرفتن: حقیر و خرد شمردن, اهمیت ندادن.

دست نگه داشتن: توقف کردن در انجام کاری, معطل شدن و منتظر ماندن, اجرای کاری را به علتی معوق گذاشتن.

دست و پا کردن: چیزی را با تلاش و تقلا یا به نیروی فکر و تدبیر فراهم آوردن.

دست و پای خود را گم کردن: موقعیت خود را فراموش کردن, هول شدن.

دست و پای کسی شل شدن: به چیزی طمع بستن.

دست و پنجه نرم کردن: درگیر بودن, مقابله کردن.

دست خوردن ـ رو: فریب خوردن.

دست و دلبازی: جوانمردی, بخشندگی, سخاوت.

دست آخر: بار آخر, نوبت نهایی, سرانجام, آخر کار.

دستبرد زدن: دزدیدن, غارت کردن.

دست بر قضا: ناگهان, از قضا, به طور غیر مترقب و نامنتظر.

دستپاچگی: شتاب زدگی.

دستپاچه: شتابزده, عجول.

دستپاچه شدن: مضطرب شدن, ناراحت شدن و اعتدال فکر را از دست دادن.

دست خالی: تهی دست.

دست کم: حداقل.

دستگیر شدن: مفهوم و معلوم او گشتن, پی بردن, متوجه شدن, دریافتن.

دست نخورده: همان طور که بود, چنان که نهاده باشند.

دست و پا چلفتی: بی عرضه, نالایق, بی دست و پا.

دستی دستی: عمداً, به دست خود, آگاهانه.

دعوا داشتن: سر جنگ و ستیز داشتن.

دعوا شدن: به علتی جنگ و جدال و خصومت کردن.

دغل: نابکار, حیله گر, کسی که چیزی را برای گمراهی تغییر دهد.

دفع کردن: دور کردن.

دق دل: کینه, دلخوری, دشمنی, با کسی دشمنی پنهانی و کینة کهنه داشتن.

دق دل خود را درآوردن: انتقام گرفتن, عصبانیت خود را متوجه شخصی کردن, تلافی کردن.

دق دل خود را سر کسی خالی کردن: دق دل خود را درآوردن.

دق کردن: از غصه مردن.

دق مرگ شدن: از فرط غم و غصه مردن.

دل و جان ـ از: با علاقة بسیار.

دل بردن ـ از کسی: دلربایی کردن از او, دل ربودن.

دل کسی را خالی کردن ـ توی: ترس به دل کسی انداختن.

دل کسی جا کردن ـ خود را در: دیگری را به خود علاقه مند کردن.

دل از دست رفتن: عاشق شدن, دلباختن.

دل به کار دادن: به کار علاقه نشان دادن.

دل به هم خوردن: آشوب شدن مزاج, به هم خوردن حال شخص.

ل پر داشتن: کینة بسیار داشتن.

دل دادن و قلوه گرفتن: با اشتیاق گرم گفت و گو بودن, راز و نیاز کردن.

دل داشتن: جرئت داشتن, شهامت داشتن, دلیر بودن.

دل در دام کسی داشتن: عاشق بودن.

دل دل کردن: تردید داشتن, دو دلی و بی تصمیمی, مردد بودن در اقدام به کاری یا دست بازداشتن از آن.

دل سوختن: ترحم آوردن, رحم کردن.

دل سوختن: غمگین شدن, اندوهناک شدن.

دل سوزاندن: ترحم آوردن, رحم کردن.

دل کسی از تنهایی یا غصه ترکیدن: از تنهایی یا غصه به تنگ آمدن.

دل کسی به دنبال چیزی بودن: آرزوی دست یافتن به آن را داشتن.

دل کسی را به دست آوردن: کسی را با خود همراه کردن, کسی را با نیکی و محبت از خود خشنود کردن.

دل کسی را شکستن: کسی را آزردن.

دل کسی سبک شدن: احساس آسودگی خیال به کسی دست دادن.

دل کسی ضعف رفتن: احساس گرسنگی شدید کردن.

دل کسی قرص شدن: اطمینان حاصل کردن.

دل کسی قیلی ویلی رفتن: از شادی قند تو دل کسی آب شدن, به چیزی بسیار تمایل داشتن, خوشحال بودن.

دل کسی گواهی دادن: احساس وقوع حادثه ای قبل از وقوع آن.

دل کسی نرم شدن: آرام گرفتن, علاقة خود را به پذیرش حرف یا کاری نشان دادن.

دل کندن: دست کشیدن, رها کردن. با اندوه چیزی یا کسی را ترک کردن.

دل نگران شدن: پریشان خاطر شدن.

دلبند: عزیز, دوست داشتنی.

دل پیچه: دل درد, زور نشستن به دل و روده در نتیجة بیماری های دستگاه گوارش.

دلچسب: دلپذیر, مقبول.

دلخور: رنجیده, آزرده.

دلداری دادن: تسلی دادن, تسلیت گفتن, مایة دلخوشی کسی را با اندرز و نصیحت فراهم کردن و از غم و اندوه او کاستن, کسی را تشویق کردن و بر جرئت او در اقدام به کاری افزودن.

دلواپسی: نگرانی و اضطراب, انتظار آمیخته با ترس و دلهره.

دل و دماغ: نشاط, شور و اشتیاق.

دله: پیت حلبی.

دله دزد: دزدی که به دزدیدن چیزهای کم بها قانع باشد.

دم ـ از: همگی, تمامی, کلاً.

دم: کنار, لبه.

دم اردکی: سر و زلف شبیه به دم اردک.

دم به تله ندادن: گیر نیفتادن, با احتیاط رفتار کردن.

دم دما: نزدیک, حدود, حوالی.

دمر: سر و ته.

دم کشیدن: رسیدن و پختن چیزی که آن را دم کرده باشند.

دم و دستگاه: تجمل, ثروت, مکنت, شکوه و جلال و بیا و برو.

دنبال سه شاهی صنار دویدن: برای به دست آوردن پول اندک تقلای بسیار کردن.

دنبال کسی افتادن: کسی را تعقیب کردن و از او غافل نشدن.

دنج: جای خلوت و بی مزاحم, جای آرام و مطمئن و خالی از اغیار.

دندان روی جگر گذاشتن: طاقت آوردن, تحمل کردن, در برابر حادثه ای که باعث آشفتگی است شکیبایی کردن, در برابر درد شدید تاب آوردن.

دنیا رفتن ـ از: مردن.

دنیا آمدن ـ به: زاییده شدن.

دنیا آوردن ـ به: زاییدن, وضع حمل کردن.

دنیا دیده: آزموده, سرد و گرم روزگار چشیده.

دو پا را تو یک کفش کردن ـ هر: به حرف کسی گوش نکردن و رو حرف خود ایستادن, اصرار ورزیدن.

دوا درمان: معالجه و مداوا.

دوبامبی: دو دستی, با دو دست.

دو به شک شدن: مردد شدن, دو دل شدن.

دو پا داشتن, دو پا هم قرض کردن: به چابکی گریختن, به سرعت فرار کردن.

دود از دل کسی بلند شدن: اندوهگین و حیرت زده شدن.

دود از کلة کسی بلند شدن: از تعجب و شگفتی به حالت التهاب آمیزی درآمدن.

دو دستی: با هر دو دست.

دود شدن و به هوا رفتن: ناگهان ناپدید شدن.

دورا دور: دورترها, از دور.

دور زدن: گردش کردن.

دور و بر: اطراف, حوالی.

دور و بر خود لولیدن: وقت تلف کردن.

دور و ور: دور و بر.

دوره کردن: محاصره کردن.

دوری: ظرف غذاخوری پهن و بزرگتر از بشقاب.

دوز و کلک: تهیة مقدمات و طرح نقشه برای انجام کاری متقلبانه, توطئه چیدن.

دوز و کلک سوار کردن / جور کردن: حقه ای تدارک دیدن, توطئه چیدن, مطالبی را خلاف واقع وانمود کردن.

دو لا شدن: خم کردن پشت برای برداشتن چیزی از زمین.

دولت سرا: تعبیری احترام آمیز از خانة کسی.

دهان خود را گرفتن ـ جلو: حرف دل را به زبان نیاوردن.

دهان به دهان شدن: مجادله کردن, مشاجره کردن.

دهان به دهان کسی گذاشتن: با دیگری مجادله کردن, با پایین تر از خود بد گفتن و بد شنیدن.

دهان به دهان گشتن: منتشر شدن, پخش شدن.

دین کسی ماندن ـ زیر: زیر قرض کسی ماندن, وام دار کسی شدن.

دیوانگی زدن ـ خود را به: خود را بی عقل نشان دادن.

 

ذ

ذله شدن: به ستوه آمدن, خسته و عاجز شدن.

ذلیل شده: دشنام و نفرینی است.

ذلیل مرده: ذلیل شده.

ذوق زده شدن: از شادی بسیار و ناگهانی بیمار شدن, به خوشحالی ناگهانی و زایدالوصف دچار شدن.

ذوق کردن: خوشحال شدن, شاد شدن.

 

ر

راست راست: بی اعتنا, بی پروا, آشکار و علنی.

راست راستکی: واقعی, حقیقی.

راه به در بردن ـ از: فریب دادن, گول زدن, اغوا کردن.

راه افتادن ـ به: حرکت کردن به سمتی.

راه انداختن: ترتیب دادن, ایجاد کردن.

راه خود را گرفتن و رفتن: بی هیچ توجهی به دیگران جایی را ترک کردن.

راهی شدن: روانه شدن, عازم شدن.

راه و رسم: طریق, روش.

راهی: رونده, راه رونده.

رخ کشیدن ـ به: از مزایا و امتیازات و محسنات خود با دیگری حرف زدن و خود را برتر شمردن.

رخام: گونه ای سنگ مرمر شفاف با رگه های قهوه ای و زرد و سبز است و قابلیت صیقل شدن دارد.

رخصت: اجازه.

رخصت دادن: اجازه دادن.

رد: جا, اثر.

رد شدن: عبور کردن, گذشتن.

رد کردن: پس دادن, برگردانیدن و باز فرستادن.

رد کسی را گرفتن: از روی جای پا و سایر آثار کسی را تعقیب کردن.

رزق و روزی: قوت روزانه.

رشتن: ریسیدن, تافتن, تابیدن.

رشته ها را پنبه کردن: کارهای انجام گرفته را بر اثر سهل انگاری خراب کردن.

رشک: تخم شپش.

رضا دادن: راضی شدن, رضا شدن.

رفتن: شبیه بودن.

رفتنی: حرکت کردنی. فناپذیر, مردنی.

رفت و رو: رفت و روب.

رفت و روب: تمیز کردن منزل, خانه تکانی.

رف: طاقچة بلندی که معمولاً بالای صاقچه های معمولی ساخته می شود و لوازمی را که کمتر مورد استعمال دارد در آنجا می گذارند.

رفع و رجوع کردن: حل کردن,‌ فیصله دادن.

رک گویی: با صراحت سخن گفتن, صاف و پوست کنده حرف زدن.

رگ غیرت کسی برخوردن ـ به: غیرتی شدن, به غیرت آمدن.

رمال: فالگیر, آنکه علم رمل داند و بدان عمل کند.

رمبیدن: خراب شدن و بر روی هم ریختن ناگهانی.

رمق: نیرو, توان, جان.

رمل: فنی که به وسیلة آن طالع کسان را به دست آرند و از آینده خبر دهند.

رمل انداختن: فال برآوردن, پیشگویی کردن.

رنگ انداختن: رنگ گرفتن.

روی خود نیاوردن ـ به: اهمیت ندادن, خود را با موضوعی آشنا بیگانه نشان دادن.

رو آمدن: رشد کردن, ترقی کردن.

رو آوردن: مراجعه کردن.

رو کردن: آشکار نمودن, به رخ کشیدن.

روی انجام کاری را نداشتن: از انجام کاری خجالت کشیدن.

روان شدن: راه افتادن.

روانه کردن: حرکت دادن, راهی کردن.

رو به راه: آماده, مهیا, منظم.

رو به راه شدن: بازگشتن از رفتار نادرست و خلاف, از کارهای ناصواب بازایستادن و در راه اصلاح و رستگاری درآمدن.

رو به راه کردن: آماده و مهیا کردن.

روده بر شدن: بسیار خندیدن و از شدت خنده بی حال شدن.

روزگار کسی سیاه شدن: بدبخت شدن, بیچاره شدن.

روز مبادا: روز سختی و پریشانی.

روزی: خوراک روزانه, رزق.

رهوار: تندرو, خوش راه.

ریخت: سر و وضع, شکل و قیافه.

ریزه پیزه: ریزه میزه.

ریزه میزه: ریز نقش.

ریسیدن: رشتن.

ریش کسی خندیدن ـ به: استهزا کردن, مسخره کردن.

ریش خود را از چنگ کسی درآوردن: خود را از ظلم و جور کسی رهاندن.

ریگ به کفش داشتن: صادق نبودن.

 

ز

زاغ سیاه کسی را چوب زدن: در نهان مواظب و مراقب رفتار و کردار کسی بودن, کسی را تعقیب کردن و کارهای او را زیر نظر داشتن.

زانوی غم بغل کردن / گرفتن: غصه دار بودن, غصه خوردن.

زبان کسی حرف کشیدن ـ از زیر: با ترفند و زیرکی کسی را به سخن گفتن دربارة موضوع مورد علاقة خود واداشتن و از او اطلاعات کسب کردن.

زبان آمدن ـ به: به زبان آوردن.

زبان آوردن ـ به: سخن گفتن, حرف زدن.

زبان بازکردن: توانایی حرف زدن پیدا کردن, به حرف درآمدن.

زبان در دهان چرخاندن: حرف زدن, سخن گفتن.

زبان کسی را باز کردن: کسی را به حرف آوردن.

زبان وا کردن: به حرف آوردن.

زبان بازی: چرب زبانی, لفاظی, چاپلوسی, چرب سخنی.

زبان بسته: خاموش, ساکت, صامت, صفتی که از روی ترحم به حیوانات یا کودکان یا افراد ناتوان نسبت می دهند.

زبان تلخ: درشت گو, تلخ زبان.

زبان تلخی: درشت گویی, تلخ زبانی, با گفتار خشن دیگران را آزردن.

زبان دراز: گستاخ, جسور, بی پروا, بی ادب.

زبان نفهم: کودن, بی شعور, لجوج.

زبان واکردن: به حرف درآمدن.

زبانه کشیدن: شعله کشیدن.

زبر و زرنگ: چابک و زرنگ, لایق و زیرک.

زحمت دادن به خود: رنج فراوان کشیدن, خود را به زحمت انداختن.

زحمت را کم کردن: رفتن و بیشتر موجب مزاحمت نشدن.

زحمت کشیدن: کار کردن, تلاش بسیار کردن.

زخم زبان: سخن توهین آمیز که دل کسی را بیازارد, نیش زبان.

زخم زبان زدن: نیش زبان زدن, با سخن خود کسی را آزردن.

زدن و خواندن: ساز زدن و آواز خواندن.

زده شدن: متنفر و بیزار شدن, دلزده شدن.

زربفت: پارچه ای که در آن رشته های طلا به کار برده باشند, زرتار.

زرک: ماده ای است از جملة هفت قلم که زنان در آرایش به کار برند.

زرین: طلایی.

زل زدن: خیره نگاه کردن.

زلم زیمبو: لوازم غیر مفید و بیهوده.

زل نگاه کردن: زل زدن.

زلف گذاشتن: موی سر را به صورت زلف درآوردن.

زمین بوسیدن: بوسیدن خاک برای تعظیم کردن.

زمین تا آسمان: بسیار, زیاد.

زمین و زمان: همه چیز.

زن بگیر: کسی که تمایل به ازدواج دارد.

زننده: بد, زشت, نامطبوع.

زوار دررفتن: از کار افتادن, ضعیف و ناتوان شدن.

زوار دررفته: سست و از کار افتاده, پیر و فرسوده, ضعیف.

زوار: کسی که قصد زیارت خانة خدا یا عتبات یا اماکن متبرکه دور دست را داشته باشد یا از سفر زیارتی آمده باشد.

زور آوردن: در تنگنا قرار دادن, در فشار گذاشتن.

زوزه کشیدن: آواز برآوردن گرگ و سگ و شغال و مانند آن.

زهر چشم: نگاه خشم آلود.

زهر چشم از کسی گرفتن: مرعوب کردن, کسی ر در مقابل خطایی که از او سر زده چنان ترساندن که دیگر هرگز جرئت تکرار آن را نداشته باشد.

زهر چشم نشان دادن: ترساندن.

زهره ترک شدن: سخت ترسیدن. از ترس مردن.

زهره آب شدن: بسیار ترسیدن.

زهره را آب کردن: باعث وحشت شدید کسی شدن.

زیادی حرف زدن: حرف های خارج از موضوع و بیرون از حد صلاحیت خویش گفتن.

زیر چشمی: دزدکی, مخفیانه.

زیرش زدن: حاشا کردن, انکار کردن, منکر حرف خود شدن.

زیر و زبر کردن: درهم و برهم کردن, نابود کردن.

 



مشخصات مدیر وبلاگ
 
لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
مردمک ، mar2mak ، a ، Mar2makمردمک ، http://mar2mak.tk/ ، آآ ، رجب ، ایران ، afra ، افتخار ، معجزه ، شیعه ، mar2mak.parsiblog.com ، نماز توبه ، نماز مشکل گشا ، نوح ، نوروز ، نوروز یک جشن ملی ، هدیه خدا ، هر چه بنده بخواهد اجابت می­شود. ، هرگاه بنده ای مرا بخواند ، هزار راز ، هفت قانون معنوی موفقیتmar2mak مردمک ، هفده ربی ، همانند سیب باش ، وامان از غش ، وبلاگ مردمک ، ورسیدن به ارزو ها ، وصیت نامه داریوش هخامنش ، وصیت نامه مولانا ، وصـیـت نامـه ی داریـوش کـبـیـر ، وولادت امام رضا ، یاد گرفتم که ، یک سکوت ، کارمندان ایده‌های خوب ندارند ، کارنامه مدرسه ، کسی واقعا خدا را دوست دارد ، کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد! ، کلیپ ولادت امام رضا علیه السلام کلیپ ولادت امام رضا علیه السلام ، mardomak ، آ َAصمصام در مجلس نیایش ، شیفتگان شریعت علمی علوی ، صدای تاختن ، صدای شکستن اقتصاد ایران ، ضد وهابیت ، عاقبت کار ، عالم ، عباس ، عبدالعظیم ثواب زیارت ، عزت نفس ، عشق ، عطشان ، عظمت ، علامت @ ، علت پیشرفت ژاپنی‌ها را بدانید ، علم ، علی ، علی مولود کعبه ، عوامل عمده شکست مدیریت mar2mak ، عیسیی ، فراموش ، فردوسی و حب اهل بیت ، فرشته ها زن هستند ، فروش کوکاکولا در خاورمیانه ، فقر ، فهمیدن ، قابوس‌نامه ، قاتل حضرت زهرا کیست؟ ، قدر یک سیب ، قدم اول ، قرائت ، قصه عادت ، قلب ، قلب مومن جزیره خضراء است ... ، قیصر روم ، کبوتر ، کدامیک را انتخاب خواهید کرد؟ ، کسی که می خواهد اهل معرفت شود ، کلاغ و طوطی ، کلمات کلیدی: ، کهن ، کویر ، گرگ ، گریه کن ، گزیده یی از قابوسنامه ، لایق ، لیلة الرغائب ، لیلی مجنون ، ماجرای اسب ابی و لاک پشت(کمتر زچوبی نیستی....) ، مانع موفقیت ، مبادا رها کنی ، مترسک ، متفاوت ، محرم ، مدیران اسباب بازیهای جدید نمیخرند ، مدیران اشتباه نمیکنند ، مدیران روزنامه نمیخوانند، ، مدیران فراموش نمیکنند ، مدیران نمیخوابند ، مرحوم قاضی (ره) و حضرت امام خمینی (ره) ، معجزه زندیگیت ، معلم مردمک mar2mak ، معلول ، مکه ، مناظره میان (شیخ مفید )و عالم سنی ، منهج الصادقین ، مهمان خدا ، موبایل زدگی در ایران ، موسم است،حج کن! ، موعظه آیت الله جوادی آملی ، مولود کعبه ، موهبت الهی ، میلاد ، میلاد پیامبر مهربانی ، نابودگر ، ناتوانی شاه ، نخستین روز امامت امام عصر علیه السلام ، نذر آرایشگر ، نقش انگشتر ، نماز امام رضا... ، آخرین کلمات ، آدم کربلا ، آزادی ، آفرین به حسادت! ، آن ها به جبهه رفتند ، اینها شدند طلبکار ، آنجا بهشت نیست، دوزخ است. ، آیا میدانید: ، اا ، ابولفظل ، ارزش ، از امام هادی(ع) نقل شده است ، از قیود ، ازادی ، مردمک وبلاک ، مردمک وبلاگ ، مردمک ، مردمک mar2mak ، مردمک چشم ، مردمک، اهل آسمون، رحم، اهل زمین، mar2ma.tk ، مشکل فضا یی ، مشکلات زندگی ، مصر ، افتخار شیعه ، السلام علیک یا غریب الغربا السلام علیک یا علی ‌بن ‌موسی‌ ا ، المتمسکین بولایت امیر المومنین علی ابن ابیطالب (ع) ، امام حسن ، امام حسین از دیدگاه افراد مشهور ، امام رضا ، امام زمان ، امام صادق ، امام صادق ادعای دوستی ، امام محمر باقر ، امروز ، امن ، انسان‌ها را به چهار دسته تقسیم است: ، او چه کسی ، اولین لعن کنندگان به آن دو اهل بیت بودند ,وبلاگ مردمکmar2mak, ، ایا ظاهر شما به کارتان صدمه می زند؟مردمک mar2mak مردمک ، ، Aآ کوچک کردن دنیا ، f ، َmar2mak ، mar2mak با 8 سوال در مورد حیوانات خود را بشناسید! ، mar2mak بوی محرم می آید ، ‌ علی ، "این الرجبیون" ، "نوروزتان نوروح باد " ، .parsiblog ، ? نکته‌ای که در نو‌آوری شرکت گوگل ، ،حجاب/ بهشت وحور/مناجات/مردمکmar2mak// ، 10 نکته مهم جهت حفظ آراستگی یک مرد مردمک mar2mak ، 10 کلید طلائی برای خلق زندگی ای که آرزویش دارید ,مردمکmar2mak ، 13 رجب ، رزق وروزی ، رستم ، رسم خوردن ماهی در شب نوروز ، رنگ دروغ ، روانشناسی رنگ‌ها mar2mak مردمک ، روزی دادی رایگان بیامورز رایگان که توخدایی نه بازرگان دانایی ده ، روزی نیز دهد ، ریسک ، زبان عربی ، زسفیر سابق انگلیس ، زمان زیادی نداری ، زندگی یک گل سرخ است ، زیبایی رایگان است مردمک mar2mak ، سال 2012 چه بر سر زمین خواهد آمد؟ ، سالروز شکافتن هر ساله ی کعبه مبارک باد ، ستاره ، سرنوشت برگ ، سعی ، سفید ، سوتک ، سوره حمد ، سیاه وسفید ، ش ، شاخه ی حیات ، شاگرد و راهب پیر ، شب یلدا ، شتر مرغی ، شجاعت ادامه دادن زندگی ، شرم ، شروع بلا ، شعبان ، شفاعت بی حد ومرزحضرت زهرا/مردمک/http://mar2mak.tk/ ، شکاف کعبه ، شگرد آیت‌الله مدرس برای کسب در آمد ، شما خدا هستید ، شمع ، شهادت پیامبر اکرم ص ، شهید ، شور ، شیرجه ، بدون شرح ، بزرگترین حکمت چیست ، بسم الله الرحمن الرحیم ، بندگان نیک خدا ، به طفیل ذوات مقدس محمد ، ایلیا ، شبر ، شبیر و فاطمه علیهم السلام ، بهترین راه ، بهشت در روح ، بوی محرم می آید ، بی نیازی ، بیل گیتس و جنرال موتورز ، پشتکار ، پنج کار برای دوری از گناه ، پند حکیانه در باب مشارکت با نزدیکان ، ت ، تئوری 30 دقیقه ایmar2mak ، تا بهشت دو قدم راه ، تاثیر سوره حمد ، تحیت بر ملائکه ، تست جدید روانشناسی با 8 سوال در مورد حیوانات خود را بشناسید! ، تشابه ذهن احمق و مردمک چشم ، تشکر به معنای حقیقی بی ریا خالص ، تفسیر امام رضا (ع) از قرآن کری ، تلاش ، تنها یک موعظه ، تنهایی ، تولد ، ثواب ، جان ، جایگاه ، جرم چیدن گل ، جواز بهشت ، چتر لطف و مرحمت الهی ، چرا آدمى گاهى مطالبى را که مى داند به یاد نمى آورد. ، چرا به غرق گناه شدن خوشنود شدیم ، چشمه ، چفیه ، چه کسی یا کسانی وموجبات شهادتش را فراهم کردند ، چو بیشه تهی ماند از نره شیر ، حب علی(ع) ، حجاب درایین زرتشت ، حداقل شرط لازم برای موفقیت . ، حدیث امام رضا(ع) ، حرفهایی برای نگفتن ، حضرت زهرا ، حضرت زینب کبری :روز پرستار :فرشتگان سفید پوش ، حضرت علی اکبر علیه السلام ، حکایتی از آیت الله قاضی و آیت الله خوئی ، حمد سوره حمد نماز صبح ، حکمت خدا ، خدا را دوست دارم ، ، خدا همه جا هست ، خری در چاه // ، خسته آور ، خطر ، خورشید ، داستان دختر نمرود و حضرت ایراهیم علیه‌السلام و آتش ، داستان مداد ، داستان مدیریتی ، دانشگاه استنفورد ، دانشنامه رشد ، دانه عشق ، دختر خانم ودو راهب ، در بسته باز کردن ، دروازه بهشت ، دریا ، دست هایی مقدس ، دعا از نیزه کارگرتر اس ، دل ، دلیل تنهایی ما... ، ده روش غلط مدیریت مردمک mar2mak ، دو تیپ افراد سازمانی ، دیار قوم لوط ، دیروز امروز خدا بخیر کنه فردا را ، دین و مذهب جن : ، دیوار شیشه‌اى ، دیوانه ، ذهن ، ذهن احمق ، راز موفقیت ، راز موفقیت در زندگی ، رازی نهان ، راه نجات mar2makمردمک ،
موسیقی


ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ