سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

88/2/13
10:1 ع


خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها

ستایش خداى را بر آنچه ارزانى داشت. و سپاس او را بر اندیشه نیکو که در دل نگاشت. سپاس..........

بر نعمت‏هاى فراگیر که از چشمه لطفش جوشید. و عطاهاى فراوان که بخشید. و نثار احسان که پیاپى پاشید. نعمت‏هایى که از شمار افزون است. و پاداش آن از توان بیرون. و درک نهایتش نه در حد اندیشه ناموزون.

سپاس را مایه فزونى نعمت نمود. و ستایش را سبب فراوانى پاداش فرمود. و به درخواست پیاپى بر عطاى خود بیفزود. گواهى مى‏دهم که خداى جهان یکى است. و جز او خدائى نیست. ترجمان این گواهى دوستى بى‏آلایش است. و پایندان این اعتقاد، دلهاى با بینش. و راهنماى رسیدن بدان، چراغ دانش. خدایى که دیدگان او را دیدن نتوانند، و گمانها چونى و چگونگى او را ندانند. (10)همه چیز را از هیچ پدید آورد. و بى نمونه‏اى انشا کرد. نه به آفرینش آنها نیازى داشت. و نه از آن خلقت‏سودى برداشت. جز آنکه خواست قدرتش را آشکار سازد. و آفریدگان را بنده‏وار بنوازد. و بانگ دعوتش را در جهان اندازد. پاداش را در گرو فرمانبردارى نهاد. و نافرمانان را به کیفر بیم داد. تا بندگان را از عقوبت ‏برهاند، و به بهشت کشاند.

گواهى مى‏دهم که پدرم محمد بنده او و فرستاده اوست. پیش از آنکه او را بیافریند برگزید. و پیش از پیمبرى تشریف انتخاب بخشید و به نامیش نامید که مى‏سزید.

و این هنگامى بود که آفریدگان از دیده نهان بودند. و در پس پرده بیم نگران. و در پهنه بیابان عدم سرگردان. پروردگار بزرگ پایان همه کارها را دانا بود. و بر دگرگونى‏هاى روزگار محیط بینا. و به سرنوشت هر چیز آشنا. محمد (ص) را بر انگیخت تا کار خود را به اتمام و آنچه را مقدر ساخته به انجام رساند. پیغمبر که درود خدا بر او باد دید: هر فرقه‏اى دینى گزیده. و هر گروه در روشنائى شعله‏اى خزیده. و هر دسته‏اى به بتى نماز برده. و همگان یاد خدائى را که مى‏شناسند از خاطر سترده‏اند (11).

پس خداى بزرگ، تاریکى‏ها را به نور محمد روشن ساخت. و دل‏ها را از تیرگى کفر بپرداخت. و پرده‏هائى که بر دیده‏ها افتاده بود به یکسو انداخت. سپس از روى گزینش و مهربانى جوار خویش را بدو ارزانى داشت. و رنج این جهان که خوش نمى‏داشت، از دل او برداشت. و او را در جهان فرشتگان مقرب گماشت. و چتر دولتش را در همسایگى خود افراشت. و طغراى مغفرت و رضوان را به نام او نگاشت.

درود خدا و برکات او بر محمد (ص) پیمبر رحمت، امین وحى و رسالت و گزیده از آفریدگان و امت‏باد.

 سپس به مجلسیان نگریست و چنین فرمود: 

شما بندگان خدا!  نگاهبانان حلال و حرام، و حاملان دین و احکام، و امانت‏داران حق و رسانندگان آن به خلقید.

حقى را از خدا عهده دارید. و عهدى را که با او بسته ‏اید بدرفتار. ما خاندان را در میان شما به خلافت گماشت. و تاویل کتاب الله را به عهده ما گذاشت. حجت‏هاى آن آشکار است، و آنچه درباره ماست پدیدار. و برهان آن روشن. و از تاریکى گمان به کنار. و آواى آن در گوش مایه آرام و قرار. و پیروی اش راهگشاى روضه رحمت پروردگار. و شنونده آن در دو جهان رستگار. (12)

دلیل‏هاى روشن الهى را در پرتو آیت‏هاى آن توان دید. و تفسیر احکام واجب او را از مضمون آن باید شنید. حرام هاى خدا را بیان دارنده است. و حلال‏هاى او را رخصت دهنده. و مستحبات را نماینده. و شریعت را راهگشاینده. و این همه را با رساترین تعبیر گوینده.  و با روشن‏ترین بیان رساننده. سپس ایمان را واجب فرمود. و بدان زنگ شرک را از دلهاتان زدود (13).

و با نماز خودپرستى را از شما دور نمود. روزه را نشان دهنده دوستى بى آمیغ ساخت. و زکات را مایه افزایش روزى بى دریغ. و حج را آزماینده درجات دین. و عدالت را نمودار مرتبه یقین. و پیروى ما را مایه وفاق. و امامت ما را مانع افتراق. و دوستى (14)ما را عزت مسلمانى. و بازداشتن نفس (15)را موجب نجات، و قصاص (16)را سبب بقاء زندگانى. (17)وفاء به نذر را موجب آمرزش کرد. و تمام پرداختن پیمانه و وزن را مانع از کم فروشى و کاهش. فرمود مى‏خوارگى نکنند تا تن و جان از پلیدى پاک سازند و زنان پارسا را تهمت نزنند، تا خویشتن را سزاوار لعنت (18)نسازند. دزدى را منع کرد تا راه عفت پویند. و شرک را حرام فرمود تا به اخلاص طریق یکتاپرستى جویند«پس چنانکه باید، ترس از خدا را پیشه گیرید و جز مسلمان ممیرید!  »آنچه فرموده است‏ به جا آرید و خود را از آنچه نهى کرده بازدارید که‏«تنها دانایان از خدا مى‏ترسند» (19).

سپس گفت: مردم. چنانکه در آغاز سخن گفتم: من فاطمه‏ام و پدرم محمد (ص) است‏«همانا پیمبرى از میان شما به سوى شما آمد که رنج ‏شما بر او دشوار بود، و به گرویدنتان امیدوار و بر مؤمنان مهربان و غمخوار».

اگر او را بشناسید مى‏بینید او پدر من است، نه پدر زنان شما. و برادر پسر عموى من است نه مردان شما. او رسالت‏خود را به گوش مردم رساند. و آنان را از عذاب الهى ترساند. فرق و پشت مشرکان را به تازیانه توحید خست. و شوکت‏ بت و بت‏پرستان را درهم شکست (20).

تا جمع کافران از هم گسیخت. صبح ایمان دمید. و نقاب از چهره حقیقت فرو کشید. زبان پیشواى دین در مقام شد. و شیاطین سخنور لال. در آن هنگام شما مردم بر کنار مغاکى از آتش بودید خوار. و در دیده همگان بیمقدار. لقمه هر خورنده. و شکار هر درنده.  و لگد کوب هر رونده. نوشیدنی تان آب گندیده و ناگوار. خوردنی تان پوست جانور و مردار. پست و ناچیز و ترسان از هجوم همسایه و همجوار. تا آنکه خدا با فرستادن پیغمبر خود، شما را از خاک مذلت‏ برداشت. و سرتان را به اوج رفعت افراشت.

پس از آنهمه رنجها که دید و سختى که کشید. رزم آوران ماجراجو، و سرکشان درنده خو. و جهودان دین به دنیا فروش، و ترسایان حقیقت نانیوش، از هر سو بر وى تاختند. و با او نرد مخالفت ‏باختند (21).  هر گاه آتش کینه افروختند، آنرا خاموش ساخت. و گاهى که گمراهى سر برداشت، یا مشرکى دهان به ژاژ انباشت، برادرش على را در کام آنان انداخت. على (ع) باز نایستاد تا بر سر و مغز مخالفان نواخت. و کار آنان با دم شمشیر بساخت.

او این رنج را براى خدا مى‏کشید. و در آن خشنودى پروردگار و رضاى پیغمبر را مى‏دید. و مهترى اولیاى حق را مى‏خرید. اما در آن روزها، شما در زندگانى راحت آسوده و در بستر امن و آسایش غنوده بودید (22).

چون خداى تعالى همسایگى پیمبران را براى رسول خویش گزید، دو روئى آشکار شد، و کالاى دین بى خریدار. هر گمراهى دعوی دار و هر گمنامى سالار. و هر یاوه گوئى در کوى و برزن در پى گرمى بازار. شیطان از کمینگاه خود سر بر آورد و شما را به خود دعوت کرد.  و دید چه زود سخنش را شنیدید و سبک در پى او دویدید و در دام فریبش خزیدید. و به آواز او رقصیدید.

هنوز دو روزى از مرگ پیغمبرتان نگذشته و سوز سینه ما خاموش نگشته، آنچه نبایست، گردید. و آنچه از آنتان نبود بردید. و بدعتى بزرگ پدید آوردید (23).

به گمان خود خواستید فتنه برنخیزد، و خونى نریزد، اما در آتش فتنه فتادید. و آنچه کشتید به باد دادید. که دوزخ جاى کافرانست. و منزلگاه بدکاران. شما کجا؟ و فتنه خواباندن کجا؟ دروغ مى‏گوئید!  و راهى جز راه حق مى‏پویید!  و گرنه این کتاب خداست میان شما!  نشانه‏هایش بى کم و کاست هویدا. و امر و نهى آن روشن و آشکارا. آیا داورى جز قرآن مى‏گیرید؟ یا ستمکارانه گفته شیطان را مى‏پذیرید؟ «کسیکه جز اسلام دینى پذیرد، روى رضاى پروردگار نبیند. و در آن جهان با زیانکاران نشیند» (24)

چندان درنگ نکردید که این ستور سرکش رام و کار نخستین تمام گردد. نوائى دیگر ساز و سخنى جز آنچه در دل دارید آغاز کردید!  مى‏پندارید ما میراثى نداریم. در تحمل این ستم نیز بردباریم. و بر سختى این جراحت پایداریم.

مگر به روش جاهلیت مى‏گرایید؟ و راه گمراهى مى‏پیمایید؟ «براى مردم با ایمان چه داورى بهتر از خداى جهان‏»؟

اى مهاجران!  این حکم خداست که میراث مرا بربایند و حرمتم را نپایند؟ پسر ابو قحافه! خدا گفته تو از پدر ارث برى و میراث مرا از من ببرى؟ این چه بدعتى است در دین مى‏گذارید!  مگر از داور روز رستاخیز خبر ندارید (25).

اکنون تا دیدار آن جهان این ستور آماده و زین بر نهاده (26)ترا ارزانى!   وعده‏گاه، روز رستاخیز!  خواهان محمد (ص) و داور خداى عزیز!   آنروز ستمکار رسوا و زیانکار و حق ستمدیده برقرار خواهد شد!  به زودى خواهید دید که هر خبرى را جایگاهى است و هر مظلومى را پناهى.

 پس به روضه پدر نگریست و گفت: 

رفتى و پس از تو فتنه برپا شد کین‏هاى نهفته آشکار شد این باغ خزان گرفت و بى برگشت و ین جمع به هم فتاد و تنها شد (27)

اى گروه مؤمنین!  اى یاوران دین!  اى پشتیبانان اسلام!  چرا حق مرا نمى‏گیرید؟ چرا دیده به هم نهاده و ستمى را که به من مى‏رود مى‏پذیرید؟ مگر نه پدرم فرمود احترام فرزند حرمت پدر است؟ چه زود رنگ پذیرفتید. و بى درنگ در غفلت‏خفتید. پیش خود مى‏گوئید محمد (ص) مرد، آرى مرد و جان به خدا سپرد!  مصیبتى است ‏بزرگ و اندوهى است‏ سترگ. شکافى است که هر دم گشاید. و هرگز به هم نیاید. فقدان او زمین را لباس ظلمت پوشاند و گزیدگان خدا را به سوک نشاند. شاخ امید بى‏بر و کوهها زیر و زبر شد. حرمت‏ها تباه و حریم‏ها بى‏پناه ماند. اما نه چنانست که شما این تقدیر الهى را ندانید و از آن بى‏خبر مانید. قرآن در دسترس ماست ‏شب و روز مى‏خوانید. چرا و چگونه معنى آنرا نمى‏دانید؟ که پیمبران پیش از او نیز مردند و جان به خدا سپردند (28).

محمد جز پیغمبرى نبود. پیغمبرانى پیش از او آمدند و رفتند. اگر او کشته شود یا بمیرد شما به گذشته خود باز مى‏گردید؟ کسی که چنین کند خدا را زیانى نمى‏رساند. و خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.

آوه!  پسران قیله (29)پیش چشم شما میراث پدرم ببرند! و حرمتم را ننگرند!  و شما همچون بیهوشان فریاد مرا نانیوشان؟ حالیکه سربازان دارید با ساز و برگ فراوان و اثاث و خانه‏هاى آبادان (30).

امروز شما گزیدگان خدا، پشتیبان دین، و یاوران پیغمبر و مؤمنین، و حامیان اهل بیت طاهرینید!  شمائید که با بت‏پرستان عرب در افتادید!  و برابر لشکرهاى گران ایستادید!  چند که از ما فرمانبردار، و در راه حق پایدار بودید، نام اسلام را بلند، و مسلمانان را ارجمند،  و مشرکان را تار و مار، و نظم را برقرار، و آتش جنگ را خاموش، و کافران را حلقه بندگى در گوش کردید. اکنون پس از آنهمه زبان آورى دم فرو بستید، و پس از پیش روى واپس نشستید (31)آنهم برابر مردمى که پیمان خود را گسستند. و حکم خدا را کار نبستند.  «از اینان بیم مدارید، تا هستید. از خدا بترسید اگر حق پرستید!  »اما جز این نیست که به تن آسانى خو کرده‏اید. و به سایه امن و خوشى رخت ‏برده‏اید. از دین خسته‏اید و از جهاد در راه خدا نشسته‏اید و آنچه را شنیده کار نبسته (32)بدانید که: 

گر جمله کاینات کافر گردند

 بر دامن کبریاش ننشیند گرد (33)

من آنچه شرط بلاغ است ‏با شما گفتم. اما مى‏دانم خوارید و در چنگال زبونى گرفتار. چه کنم که دلم خونست؟ و بازداشتن زبان شکایت، از طاقت ‏برون!  و نیز مى‏گویم براى اتمام حجت ‏بر شما مردم دون!  بگیرید!  این لقمه گلوگیر به شما ارزانى، و ننگ و حق شکنى و حقیقت پوشى بر شما جاودانى باد. اما شما را آسوده نگذارد تا به آتش افروخته خدا بیازارد!  آتشى که هر دم فروزد و دل و جان را بسوزد. آنچه مى‏کنید خدا مى‏بیند. و ستمکار به زودى داند که در کجا نشیند. من پایان کار را نگرانم و چون پدرم شما را از عذاب خدا مى‏ترسانم. به انتظار بنشینید تا میوه درختى را که کشتید بچینید و کیفر کارى را که کردید ببینید (34).

  پاسخ ابوبکر به دختر پیغمبر

«و من ینقلب على عقبیه فلن یضر الله شیئا»(35).

در آن اجتماع که نیمى مجذوب و نیمى مرغوب بودند، این سخنان آتشین که از دلى داغدار برخاسته چه اثرى نهاده است؟خدا مى‏داند. تاریخ و سندهاى دست اول جز اشارت‏هاى مبهم چیزى ثبت نکرده است. اگر هم در ضبط داشته، در اثر دستکارى‏هاى فراوان به ما نرسیده است. مسلماً گفته‏هاى دختر پیغمبر، و همسر پسر عموى او در چنان مجمع بدون عکس العمل نبوده است.  دخترى که هر چه آن مردم در آن روز داشتند از برکت پدر او مادر او بود، پدرى که دیروز مرده و امروز حق فرزندش را از وى گرفته‏اند. اگر در چنان جمع مهاجران مصلحت‏ خویش را در آن دیده‏اند که خاموش باشند، انصار چنان نبوده‏اند. آنان ناخرسندى خود را در سقیفه نشان دادند، و این خرده‏گیرى محرک خوبى بوده است.

اما آنان چه گفته‏اند، و چه شنیده‏اند، همزبان شده‏اند؟ به اعتراض برخاسته‏اند؟ نمى‏دانیم. آیا تنها به افسوس و دریغ بسنده کرده‏اند، خدا مى‏داند. شاید گفته‏اند کارى است گذشته. حکومتى روى کار است و باید او را تقویت کرد، و مصلحت مسلمانان در این است که اگر یکدل نیستند بارى یکزبان باشند، چه جز شهر مدینه از همه جا بوى سرکشى به دماغ مى‏رسد.

اما چنانکه نوشته‏اند (36)ابوبکر در آن جمع پاسخ دختر پیغمبر را چنین داد (37): 

-دختر پیغمبر!  پدرت غمخوار مؤمنان و بر آنان مهربان، و دشمن کافران و مظهر قهر یزدان بر ایشان بود. اگر نسب او را بجوئیم، او پدر تو است نه پدر دیگر زنان. برادر پسر عموى تو است نه دیگر مردان. در دیده او از همه خویشاوندان برتر، و در کارهاى بزرگ او را یاور بود. جز سعادتمند شما را دوست ندارد و جز پست نژاد تخم دشمنی تان را در دل نکارد.

شما در آن جهان ما را پیشوا و به سوى بهشت رهگشایید. من چه حق دارم که پسر عمت را از خلافت ‏بازدارم!  اما فدک و آنچه پدرت به تو داده اگر حق تو است و من از تو گرفته‏ام ستمکارم.

اما میراث، می دانى پدرت گفته است:  «ما پیمبران میراث نمى‏گذاریم. آنچه از ما بماند صدقه است‏».

و نیز گوید:  «سلیمان از داود ارث برد» (39)این دو پیمبرند و ارث نهادند و ارث بردند. آنچه به ارث نمى‏رسد پیمبرى است نه مال و منال. چرا ارث پدرم را از من مى‏گیرند. آیا در کتاب خدا فاطمه دختر محمد (ص) از این حکم بیرون شده است؟ اگر چنین آیه‏اى است ‏بگو تا بپذیرم.

-دختر پیغمبر گفتار تو بینة است و منطق تو زبان نبوت. کسى را چه رسد که سخن تو را نپذیرد؟ و چون منى چگونه تواند بر تو خرده گیرد؟ شوهرت میان من و تو داورى خواهد کرد (40).

اما ابن ابى الحدید عکس العمل خطبه را به صورتى دیگر نوشته است. وى نویسد ابوبکر در پاسخ سخنان زهرا (ع) گفت: 

دختر پیغمبر!  به خدا هیچیک از آفریدگان خدا را بیشتر از پدرت دوست نمى‏دارم!  روزى که پدرت مرد دوست داشتم آسمان بر زمین فرود آید. به خدا دوست دارم عایشه بینوا شود و تو مستمند نباشى. چگونه ممکن است من حق همه را بدهم و درباره تو ستم کنم. تو دختر پیغمبرى!  این مال از آن پیغمبر نبود مال همه مسلمانان بود. پدرت آن را در راه خدا مى‏داد!  و نیاز مردمان را به آن برطرف مى‏ساخت. پس از مرگ او من نیز مانند او رفتار خواهم کرد.

-به خدا سوگند هیچگاه با تو سخن نخواهم گفت.

-به خدا سوگند از تو دست ‏بر نخواهم داشت.

-به خدا سوگند ترا نفرین مى‏کنم.

-به خدا سوگند در حق تو دعا نمى‏کنم (41).

و نیز ابن ابى الحدید از محمد بن زکریا حدیث کند که چون ابوبکر خطبه دختر پیغمبر را شنید بر او گران آمد. پس به منبر رفت و گفت: 

مردم چرا به هر سخنى گوش مى‏دهید؟!  چرا در روزگار پیغمبر چنین خواست‏هائى نبود؟!  هر کس از این مقوله چیزى شنیده بگوید.  هر کس دیده گواهى دهد. روباهى را ماند که گواه او دم اوست مى‏خواهد فتنه خفته را بیدار کند. از درماندگان یارى مى‏خواهند. از زنان کمک مى‏گیرند. ام طحال (42)را مانند که بدکارى را از همه چیز بیشتر دوست داشت. من اگر بخواهم مى‏گویم و اگر بگویم آشکار مى‏گویم!  لیکن چندان که مرا واگذارند خاموش خواهم بود.

شما گروه انصار!  سخن نابخردان شما را شنیدم!  شما بیشتر از دیگران باید رعایت فرموده پیغمبر را بکنید!  چه شما بودید که او را پناه دادید و یارى کردید. من دست و زبانم را از کسى که سزاوار مجازات نباشد کوتاه خواهم داشت.

پس از این سخنان بود که دختر پیغمبر به خانه بازگشت. ابن ابى الحدید گوید: 

این سخنان را بر نقیب ابویحیى، بن ابو زید بصرى خواندم و گفتم: 

-ابوبکر به چه کسى کنایه مى‏زند؟

-کنایه نمى‏زند به صراحت مى‏گوید.

-اگر سخن او صریح بود از تو نمى‏پرسیدم. خندید و گفت: 

-مقصودش على است.

-روى همه این سخنان تند به على است؟

-بله!  پسرکم!  حکومت است! 

-انصار چه گفتند؟

-از على طرفدارى کردند. اما او ترسید فتنه برخیزد و آنان را نهى کرد. (43)

به راستى در آنروز خلیفه وقت چنین سخنانى گفته است؟ آیا فاطمه (ع) در مسجد حاضر بوده و شنیده است که به شوهر وى، پسر عموى پیغمبر و نخستین مسلمان، چنین بى حرمتى روا داشته‏اند؟ آیا درایت، کاردانى و مصلحت اندیشى رخصت مى‏داده است که خلیفه در مجمع مسلمانان چنان سخنانى بگوید؟ و اگر این سخنان گفته شده عکس العمل آن در حاضران چه بوده است؟ پذیرفته‏اند؟ به اعتراض برخاسته‏اند؟ خاموش نشسته‏اند؟ آیا مى‏توان گفت این کلمات بر ساخته است. ابن ابى الحدید و نقیب بصرى شیعه نبودند، پس این گفتگوها تنها از طریق شیعه ضبط نشده. آیا نمى‏توان گفت معتزلیان چنین داستانى را ساخته و به خلیفه نسبت داده‏اند؟ البته نه. آنان در این کار چه سودى داشته‏اند؟ اما اگر آن روز سخنانى به اعتراض در میان آمده، و هیچ بعید نیست که گفته شده باشد، باید گفت ممانعت از پیدا شدن مخالفت‏هاى بعدى موجب بوده است که قدرت مرکزى مقابل هر کس باشد شدت عمل نشان دهد؟

اگر نتوان براى هر یک از این پرسش‏ها پاسخى قطعى یافت ‏یک نکته روشن است و آن اینکه مرگ پیغمبر براى مسلمانان آزمایشى بزرگ بود. قرآن از پیش، مسلمانان را بدین آزمایش متوجه ساخت که:  اگر محمد بمیرد یا کشته شود مبادا شما به گذشته دیرین خود برگردید.

دست‏درکاران سیاست و همفکران آنان براى آنچه در آنروزها گفته و کرده‏اند دلیل‏ها نوشته و مى‏نویسند. مى‏خواهند آنها را با مصلحت مسلمانان هماهنگ سازند: وحدت کلمه باید حفظ شود. اگر گروه هائى به مخالفت‏با حکومت تازه برخیزند، قدرت مرکزى را ناتوان خواهند کرد. به هر صورت که ممکن است‏ باید آنانرا به جمع مسلمانان برگرداند. ابوسفیان دشمن دیرین اسلام در کمین است و توطئه را آغاز کرده. گاهى به خانه عباس و گاهى به خانه على مى‏رود. مى‏خواهد این دو خویشاوند پیغمبر را به مخالفت ‏با خلیفه بر انگیزد. اگر ابوسفیان موفق گردد و در داخل مدینه نیز دو دستگى پیش آید و انصار مقابل مهاجران بایستند، آشوبى بزرگ برخواهد خاست. سعد بن عباده رئیس طائفه خزرج چشم به خلافت دوخته است. هنوز با خلیفه بیعت نکرده. «انصار» خود را براى رهبرى مسلمانان سزاوارتر از مهاجران مى‏دانند. اگر در آغاز کار،  حکومت ‏سخت نگیرد هر روز از گوشه‏اى بانگى خواهد برخاست (44).

این توجیه‏ها و مانند آن از همان روزهاى نخستین تا امروز صدها بار مکرر شده است. عبارت‏ها گوناگون، و معنى یکى است. آنچه مسلم است اینکه کمتر انسانى مى‏تواند با تغییر شرایط سیاسى و اقتصادى منطق خود را تغییر ندهد، و آنرا با وضع حاضر منطبق نسازد. چنانکه در جاى دیگر نوشته‏ام (45)مى‏توان گفت آن روز که آن گروه چنین کارها را روا شمردند، به زعم خود صلاح مسلمانان را در آن دیدند. اما این صلاح اندیشى به صلاح مسلمانان بود یا نه؟ خود بحثى است.

به گمان خود مى‏خواستند، اختلاف پدید نشود و فتنه بر نخیزد و یا لااقل کردار خود را چنین توجیه مى‏کردند. اما چنانکه نوشتیم،  اگر در اجتماعى اصلى مسلّـم (به هر غرض و نیت که باشد) دگرگون شد، دستاویزى براى آیندگان مى‏شود. و آن آیندگان متاسفانه از خود گذشتگى گذشتگان را ندارند. و اگر داشتند مسلما امروز تاریخ مسلمانى رنگ دیگرى داشت.

نوشته‏اند چون دختر پیغمبر آن گفتار را در پاسخ خود شنید دل آزرده و خشمناک به خانه رفت و به شوهر خود چنین گفت: 

پسر ابو طالب تا کى دست‏ها را به زانو بسته‏اى و چون تهمت زدگان در گوشه خانه نشسته‏اى؟ مگر تو نه همان سالار سر پنجه‏اى؟ چرا امروز در چنگ اینان رنجه‏اى؟ پسر ابو قحافه پرده حرمتم را درید و نان خورش بچه‏هایم را برید!  آشکارا به دشمنى من برخاست و از لجاجت چیزى نکاست!  چندانکه دیگر مهاجر و انصار در یارى من نکوشیدند، و دیده حمایت از من پوشیدند. نه یارى دارم نه مدد کارى! خشم خوار رفتم و خوار برگشتم.  آن روز زبون شدى که از مرتبه بالا به دون شدى!  دیروز شیران را در هم شکستى چرا امروز در به روى خود بستى؟ من گفتم آنچه دانستم. لیکن چیره شدن بر آنان نتوانستم (46).

کاش لختى پیش از این خوارى مى‏مردم، و بر خطائى که رفت دریغ نمى‏خوردم. اگر سخن به تندى گفتم، یا از اینکه مرا یارى نمى‏کنى بر آشفتم خدا عذر خواه من باشد!  واى بر من که پشتم شکست و یاورم رفت از دست، به خدا شکایت مى‏برم، و از پدرم حمایت مى‏خواهم، خدایا دست تو بالاى دست‏هاست! 

على (ع) در پاسخ او گفت: 

-دختر صفوت عالمیان!  و یادگار مهتر پیمبران!  غم مخور که واى نه براى تو است، براى دشمن ژاژخاى تو است!  من از روى سستى در خانه ننشستم، و آنچه توانستم به درستى به کار بستم. اگر نانخورش مى‏خواهى روزى تو مضمون است و آن کس که آنرا تعهد کرده مامون! 

-به خدا واگذار! 

-به خدا واگذاشتم!  (47)

این گفتگو را ابن شهر آشوب بدون ذکر سند در مناقب آورده (48)و با اختلافى مختصر در بحار (49)دیده مى‏شود. آیا چنین گفتگوئى بین دختر پیغمبر و امیر المؤمنین رخ داده است؟ چگونه چنین چیزى ممکن است؟ شیعه براى این دو بزرگوار مقام عصمت قائل است. مى‏توان پذیرفت دختر پیغمبر این چنین شوهرش را سرزنش کند؟ آنهم براى نانخورش بچگانش؟ بدیهى است که مى‏توان براى این پرسش پاسخى نوشت، و گفته‏ها را توجیه کرد. اما اگر کار توجیه و پاسخ پرسش به بحث‏هاى منطقى و استدلال‏هاى دور و دراز بکشد، نتیجه آن بدینجا منتهى مى‏شود که قدرت منطق کدام یک از دو طرف بیشتر باشد. یا چگونه بتواند روایات را به سود منطق خویش معنى و یا تاویل نماید. چنین روش از حدود وظیفه پژوهندگان تاریخ بیرونست.

آنچه مى‏بینم اینست که گفتار منسوب به دختر پیغمبر پر از آرایش معنوى و لفظى است، از استعاره، تشبیه، کنایه، طباق، سجع. اگر خطبه از چنین آرایش‏ها برخوردار باشد زیور آنست، سخنى است که براى جمع گفته مى‏شود. باید در دل شنونده جا کند. در چنین گفتار، خطیب در عین حال که به معنى توجه دارد به زیبائى آن، و نیز به آرایش لفظ باید توجه داشته باشد. اما گفتگوى گله آمیز زن و شوى چرا باید چنین باشد؟ مگر دختر پیغمبر مى‏خواست قدرت خود را در سخنورى به شوى خویش نشان دهد؟ به هر حال به قول معروف در این اگر مگرى مى‏رود و حقیقت را خدا مى‏داند.


f ،
مشخصات مدیر وبلاگ
 
لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
مردمک ، mar2mak ، a ، Mar2makمردمک ، http://mar2mak.tk/ ، آآ ، رجب ، ایران ، afra ، افتخار ، معجزه ، شیعه ، mar2mak.parsiblog.com ، نماز توبه ، نماز مشکل گشا ، نوح ، نوروز ، نوروز یک جشن ملی ، هدیه خدا ، هر چه بنده بخواهد اجابت می­شود. ، هرگاه بنده ای مرا بخواند ، هزار راز ، هفت قانون معنوی موفقیتmar2mak مردمک ، هفده ربی ، همانند سیب باش ، وامان از غش ، وبلاگ مردمک ، ورسیدن به ارزو ها ، وصیت نامه داریوش هخامنش ، وصیت نامه مولانا ، وصـیـت نامـه ی داریـوش کـبـیـر ، وولادت امام رضا ، یاد گرفتم که ، یک سکوت ، کارمندان ایده‌های خوب ندارند ، کارنامه مدرسه ، کسی واقعا خدا را دوست دارد ، کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد! ، کلیپ ولادت امام رضا علیه السلام کلیپ ولادت امام رضا علیه السلام ، mardomak ، آ َAصمصام در مجلس نیایش ، شیفتگان شریعت علمی علوی ، صدای تاختن ، صدای شکستن اقتصاد ایران ، ضد وهابیت ، عاقبت کار ، عالم ، عباس ، عبدالعظیم ثواب زیارت ، عزت نفس ، عشق ، عطشان ، عظمت ، علامت @ ، علت پیشرفت ژاپنی‌ها را بدانید ، علم ، علی ، علی مولود کعبه ، عوامل عمده شکست مدیریت mar2mak ، عیسیی ، فراموش ، فردوسی و حب اهل بیت ، فرشته ها زن هستند ، فروش کوکاکولا در خاورمیانه ، فقر ، فهمیدن ، قابوس‌نامه ، قاتل حضرت زهرا کیست؟ ، قدر یک سیب ، قدم اول ، قرائت ، قصه عادت ، قلب ، قلب مومن جزیره خضراء است ... ، قیصر روم ، کبوتر ، کدامیک را انتخاب خواهید کرد؟ ، کسی که می خواهد اهل معرفت شود ، کلاغ و طوطی ، کلمات کلیدی: ، کهن ، کویر ، گرگ ، گریه کن ، گزیده یی از قابوسنامه ، لایق ، لیلة الرغائب ، لیلی مجنون ، ماجرای اسب ابی و لاک پشت(کمتر زچوبی نیستی....) ، مانع موفقیت ، مبادا رها کنی ، مترسک ، متفاوت ، محرم ، مدیران اسباب بازیهای جدید نمیخرند ، مدیران اشتباه نمیکنند ، مدیران روزنامه نمیخوانند، ، مدیران فراموش نمیکنند ، مدیران نمیخوابند ، مرحوم قاضی (ره) و حضرت امام خمینی (ره) ، معجزه زندیگیت ، معلم مردمک mar2mak ، معلول ، مکه ، مناظره میان (شیخ مفید )و عالم سنی ، منهج الصادقین ، مهمان خدا ، موبایل زدگی در ایران ، موسم است،حج کن! ، موعظه آیت الله جوادی آملی ، مولود کعبه ، موهبت الهی ، میلاد ، میلاد پیامبر مهربانی ، نابودگر ، ناتوانی شاه ، نخستین روز امامت امام عصر علیه السلام ، نذر آرایشگر ، نقش انگشتر ، نماز امام رضا... ، آخرین کلمات ، آدم کربلا ، آزادی ، آفرین به حسادت! ، آن ها به جبهه رفتند ، اینها شدند طلبکار ، آنجا بهشت نیست، دوزخ است. ، آیا میدانید: ، اا ، ابولفظل ، ارزش ، از امام هادی(ع) نقل شده است ، از قیود ، ازادی ، مردمک وبلاک ، مردمک وبلاگ ، مردمک ، مردمک mar2mak ، مردمک چشم ، مردمک، اهل آسمون، رحم، اهل زمین، mar2ma.tk ، مشکل فضا یی ، مشکلات زندگی ، مصر ، افتخار شیعه ، السلام علیک یا غریب الغربا السلام علیک یا علی ‌بن ‌موسی‌ ا ، المتمسکین بولایت امیر المومنین علی ابن ابیطالب (ع) ، امام حسن ، امام حسین از دیدگاه افراد مشهور ، امام رضا ، امام زمان ، امام صادق ، امام صادق ادعای دوستی ، امام محمر باقر ، امروز ، امن ، انسان‌ها را به چهار دسته تقسیم است: ، او چه کسی ، اولین لعن کنندگان به آن دو اهل بیت بودند ,وبلاگ مردمکmar2mak, ، ایا ظاهر شما به کارتان صدمه می زند؟مردمک mar2mak مردمک ، ، Aآ کوچک کردن دنیا ، f ، َmar2mak ، mar2mak با 8 سوال در مورد حیوانات خود را بشناسید! ، mar2mak بوی محرم می آید ، ‌ علی ، "این الرجبیون" ، "نوروزتان نوروح باد " ، .parsiblog ، ? نکته‌ای که در نو‌آوری شرکت گوگل ، ،حجاب/ بهشت وحور/مناجات/مردمکmar2mak// ، 10 نکته مهم جهت حفظ آراستگی یک مرد مردمک mar2mak ، 10 کلید طلائی برای خلق زندگی ای که آرزویش دارید ,مردمکmar2mak ، 13 رجب ، رزق وروزی ، رستم ، رسم خوردن ماهی در شب نوروز ، رنگ دروغ ، روانشناسی رنگ‌ها mar2mak مردمک ، روزی دادی رایگان بیامورز رایگان که توخدایی نه بازرگان دانایی ده ، روزی نیز دهد ، ریسک ، زبان عربی ، زسفیر سابق انگلیس ، زمان زیادی نداری ، زندگی یک گل سرخ است ، زیبایی رایگان است مردمک mar2mak ، سال 2012 چه بر سر زمین خواهد آمد؟ ، سالروز شکافتن هر ساله ی کعبه مبارک باد ، ستاره ، سرنوشت برگ ، سعی ، سفید ، سوتک ، سوره حمد ، سیاه وسفید ، ش ، شاخه ی حیات ، شاگرد و راهب پیر ، شب یلدا ، شتر مرغی ، شجاعت ادامه دادن زندگی ، شرم ، شروع بلا ، شعبان ، شفاعت بی حد ومرزحضرت زهرا/مردمک/http://mar2mak.tk/ ، شکاف کعبه ، شگرد آیت‌الله مدرس برای کسب در آمد ، شما خدا هستید ، شمع ، شهادت پیامبر اکرم ص ، شهید ، شور ، شیرجه ، بدون شرح ، بزرگترین حکمت چیست ، بسم الله الرحمن الرحیم ، بندگان نیک خدا ، به طفیل ذوات مقدس محمد ، ایلیا ، شبر ، شبیر و فاطمه علیهم السلام ، بهترین راه ، بهشت در روح ، بوی محرم می آید ، بی نیازی ، بیل گیتس و جنرال موتورز ، پشتکار ، پنج کار برای دوری از گناه ، پند حکیانه در باب مشارکت با نزدیکان ، ت ، تئوری 30 دقیقه ایmar2mak ، تا بهشت دو قدم راه ، تاثیر سوره حمد ، تحیت بر ملائکه ، تست جدید روانشناسی با 8 سوال در مورد حیوانات خود را بشناسید! ، تشابه ذهن احمق و مردمک چشم ، تشکر به معنای حقیقی بی ریا خالص ، تفسیر امام رضا (ع) از قرآن کری ، تلاش ، تنها یک موعظه ، تنهایی ، تولد ، ثواب ، جان ، جایگاه ، جرم چیدن گل ، جواز بهشت ، چتر لطف و مرحمت الهی ، چرا آدمى گاهى مطالبى را که مى داند به یاد نمى آورد. ، چرا به غرق گناه شدن خوشنود شدیم ، چشمه ، چفیه ، چه کسی یا کسانی وموجبات شهادتش را فراهم کردند ، چو بیشه تهی ماند از نره شیر ، حب علی(ع) ، حجاب درایین زرتشت ، حداقل شرط لازم برای موفقیت . ، حدیث امام رضا(ع) ، حرفهایی برای نگفتن ، حضرت زهرا ، حضرت زینب کبری :روز پرستار :فرشتگان سفید پوش ، حضرت علی اکبر علیه السلام ، حکایتی از آیت الله قاضی و آیت الله خوئی ، حمد سوره حمد نماز صبح ، حکمت خدا ، خدا را دوست دارم ، ، خدا همه جا هست ، خری در چاه // ، خسته آور ، خطر ، خورشید ، داستان دختر نمرود و حضرت ایراهیم علیه‌السلام و آتش ، داستان مداد ، داستان مدیریتی ، دانشگاه استنفورد ، دانشنامه رشد ، دانه عشق ، دختر خانم ودو راهب ، در بسته باز کردن ، دروازه بهشت ، دریا ، دست هایی مقدس ، دعا از نیزه کارگرتر اس ، دل ، دلیل تنهایی ما... ، ده روش غلط مدیریت مردمک mar2mak ، دو تیپ افراد سازمانی ، دیار قوم لوط ، دیروز امروز خدا بخیر کنه فردا را ، دین و مذهب جن : ، دیوار شیشه‌اى ، دیوانه ، ذهن ، ذهن احمق ، راز موفقیت ، راز موفقیت در زندگی ، رازی نهان ، راه نجات mar2makمردمک ،
موسیقی


ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ