87/12/22
10:7 ع
آن که قوی است می جنگد و آن که ضعیف است جنگ بر می افروزد.
87/12/22
10:0 ع
گاهی وقتا از نردبون می ریم بالا....
تا دستای خدا رو بگیریم غافل از اینکه ..
خدا همین پایین ایستاده و محکم نردبون و گرفته که نیفتی
87/12/22
9:49 ع
87/12/22
9:43 ع
داستان تاجر و ماهیگیر
یک تاجر آمریکایی نزدیک یک روستای مکزیکی ایستاده بود.در همان موقع یک قایق کوچک ماهیگیری
رد شد که داخلش چند تا ماهی بود.
از ماهیگیر پرسید: چقدر طول کشید تا این چند تا ماهی رو گرفتی؟
ماهیگیر: مدت خیلی کمی.
تاجر: پس چرا بیشتر صبر نکردی تا بیشتر ماهی گیرت بیاد؟
ماهیگیر: چون همین تعداد برای سیر کردن خانواده ام کافی است.
تاجر: اما بقیه وقتت رو چیکار می کنی؟
ماهیگیر: تا دیر وقت می خوابم, یه کم ماهی گیری می کنم, با بچه ها بازی میکنم بعد میرم
توی دهکده و با دوستان شروع می کنیم به گیتار زدن. خلاصه مشغولیم به این نوع زندگی.
تاجر: من تو هاروارد درس خوندم و می تونم کمکت کنم. تو باید بیشتر ماهی گیری کنی.
اون وقت می تونی با پولش قایق بزرگتری بخری و با درآمد اون چند تا قایق دیگر هم بعدا
اضافه میکنی. اون وقت یه عالمه قایق برای ماهیگیری داری!
ماهیگیر: خوب, بعدش چی؟تاجر: به جای اینکه ماهی ها رو به واسطه بفروشی اونا رو مستقیــما به مشتری ها میدی
و برای خودت کارو بار درست می کنی... بعدش کارخونه راه می اندازی و به تولیداتش نظارت
میکنی... این دهکده کوچک رو هم ترک می کنی و می روی مکــــزیکوسیتی! بعد از اون هم
لوس آنجلس! و از اونجا هم نیویورک... اونجاست که دست به کارهای مهم تری می زنی...
ماهیگیر:این کار چقدر طول می کشه؟
تاجر: پانزده تا بیست سال!
ماهیگیر: اما بعدش چی آقا؟
تاجر: بهترین قسمت همینه,در یک موقعیت مناسب که گیر اومد میری و سهام شرکت رو به قیمت
خیلی بالا می فروشی! این کار میلیون ها دلار برات عایدی داره.
ماهیگیر: میلیون ها دلار! خوب بعدش چی؟
تاجر: اون وقت بازنشسته می شی! می ری یه دهکــده ی ساحلی کوچیک! جایی که
می تونی تا دیر وقت بخوابی! یه کم ماهیگیری کنی, با بچه هات بازی کنی! بری دهکده
و تا دیروقت با دوستات گیتار بزنی و خوش بگذرونی…!!!!!!!
87/12/22
9:21 ع
برای
حل این مشکل آنها شرکت مشاورین اندرسون را انتخابکردند. تحقیقات بیشاز
یک دهه طولکشید،
12میلیون دلار صرف شد
و درنهایت آنها خودکاری
طراحیکردند که
در محیط بدون جاذبه مینوشت،
زیر آب کار میکرد،
روی هر
سطحی حتی کریستال مینوشت
و از دمای زیرصفر تا 300 درجه سانتیگراد کار
میکرد.
روسیها راهحل سادهتری داشتند:
آنها از مداد استفاده کردند
این داستان مصداقی برای مقایسه دو روش در حل مسئله است؛
تمرکز روی مشکل
یا تمرکز روی راهحل.
مشکل نوشتن در فضا
و راهحل نوشتن در فضا با خودکار.
87/12/22
8:58 ع
از مدیر موفقی پرسیدند: "راز موفقیت شما چه بود؟
" گفت: «دو کلمه» است.
- آن چیست؟
- «تصمیمهای درست»
- و شما چگونه تصمیم های درست گرفتید؟
- پاسخ «یک کلمه» است!
- آن چیست؟
- «تجربه»
- و شما چگونه تجربه اندوزی کردید؟- پاسخ «دو کلمه» است!
- آن چیست؟
- «تصمیم های اشتباه»
87/12/22
4:30 ع
|
خالد صیرفى گوید: از على بن موسى الرضا پرسیدم: نقش انگشتر امیرالمومنین چه بود؟
حضرت فرمود: چرا از آن که قبل از او بوده، نپرسیدى؟
گفتم: آن چیست؟
فرمود: نقش انگشتر آدم این بود:
"لا اله الا الله، محمد رسول الله" و با همین انگشتر از آسمان به زمین آمد.
در دنباله همین حدیث آمده:
وقتى که حضرت ابراهیم را در منجنیق گذاشتند تا در آتش افکنند، جبرئیل خشمناک شد. خداوند به او وحى کرده، پرسید: چرا خشمناک شدى؟ جبرئیل گفت: پروردگارا! خلیل تو که در روى زمین جز او کسى تو را پرستش نمىکند، دشمن تو و او بر او دست یافته است! خداوند فرمود: ساکت شو. بندهاى مانند تو که مىترسد فرصت را از دست دهد، شتاب مىکند؛ اما من هر وقت خواستم بندهام را نجات مىدهم. جبرئیل از سخن خود توبه کرده به طرف ابراهیم رفت، به او گفت: آیا نیازى دارى؟ ابراهیم گفت: نیازى به تو ندارم. پس از این، خداوند براى ابراهیم انگشترى فرستاد که در آن شش جمله بود:
"لا اله الا الله، محمد رسول الله، لاحول ولا قوه الا بالله، فوضت امرى الى الله، اسندت ظهرى الى الله، حسبى الله"؛ ... کارم را به خدا واگذار کردم، به خداوند تکیه کردم، خداوند مرا بس است.
خداوند به او وحى کرد: این انگشتر را در دست کن که من آتش را بر تو سرد و سلامت گردانم.
امام رضا علیه السلام فرمود: نقش نگین انگشتر پیامبر چنین بود:
"لا اله الا الله، محمد رسول الله"
87/12/22
4:4 ع
در صحف ادریس درباره آفرینش ذریه آدم آمده:
... آدم به گروهى از ذریه خود نگاه کرد،
دید از آنها نورى با درخششى خاص پرتو افکن است.
از خداوند پرسید: اینها
چه کسانىاند؟
خداوند فرمود: اینها پیامبرانند.
آدم پرسید: آنها چند
نفرند؟
خداوند فرمود:
صد و بیست و چهار هزار نبى که سیصد و پانزده نفر آنها نبى مرسلاند.
آدم پرسید:
پروردگارا! چرا نور آخرین آنها از همه، درخشندهتر و تابناکتر است؟
خداوند فرمود:
به خاطر برترى او بر همه انبیا. آدم پرسید: اسم این پیامبر، چیست؟
خداوند فرمود: "هذا
محمد نبیى و رسولى و امینى و نجیبى و نجیى و خیرتى و صفوتى و خالصتى و
حبیبى و خلیلى و اکرم خلقى على و احبهم الى و آثرهم عندى و اقربهم منى و
اعرفهم لى و ارجحهم حلما و علما و ایمانا و یقینا و صدقا و برا و عفافا و
عباده و خشوعا و ورعا و سلما و اسلاما اخذت له میثاق حمله عرشى فما دونهم
من خلائقى فى السموات و الارض بالایمان به و الاقرار بنبوته..."؛ این محمد، فرستاده و پیامبر من، امین، بزرگوار، رازدار و برگزیده من و پاکترین و نابترین در پیشگاه من، عزیز و دوست من، و برترین پیامبران و محبوبترین آنها و گرامىترینشان نزد من، و نزدیکترین آنها به من، و از همه برایم شناساتر است، او برترین پیغمبران از نظر بردبارى، دانش، ایمان، یقین، صدق، نیکوکارى، پاکدامنى، فروتنى، پارسایى و فرمانبردارى از من، است. براى او از حاملین عرشم و سایر آفریدگانم در آسمانها و زمین پیمان گرفتم که به او ایمان آوردند و به پیامبرىاش اقرار کنند.
اى آدم! به او ایمان آور تا قرب، منزلت، فضل، نور و وقار تو نزد من بیشتر شود.
او اولین شفاعت کننده و نخستین کسى است که شفاعتش پذیرفته شود و اولین کسى است که درهاى بهشت برایش گشوده گردند و او داخل شود. اى آدم! ترا به نام او کنیه دادم پس تو "ابو محمد" هستى. |
آدم گفت: به خدا و پیامبرش "محمد" ایمان آوردم.
خداوند فرمود: اى آدم! تو اولین پیامبران و فرستادگانى و فرزندت محمد، خاتم آنها.
87/12/22
3:58 ع
سیماى محمد(ص)
امام
جعفر صادق(ع) فرمود:
امام حسن(ع) از دائىاش، «هند بن ابىهاله» که
در توصیف چهره پیامبر(ص) مهارت داشت،
در خواستنمود تا سیماى دل آراى خاتم
پیامبران(ص) را براى وى توصیفنماید.
هند بن ابى هاله در پاسخ گفت:
«رسول
خدا(ص) در دیدههابا عظمت مىنمود،
در سینهها مهابتش وجود داشت
.قامتش
رسا،
مویشنه پیچیده و نه افتاده،
رنگش سفید و روشن،
پیشانیش
گشاده،ابروانش پرمو و کمانى
و از هم گشاده، در وسط بینى برآمدگىداشت،
ریشش انبوه، سیاهى چشمش شدید
گونه هایش نرم و کمگوشت.دندان هایش باریک و
اندامش معتدل بود.
آن حضرت هنگام راهرفتن با وقار حرکت مىکرد.
وقتى به
چیزى توجه مىکرد به طور عمیقبه آن مىنگریست،
به مردم خیره نمىشد،
به
هر کس مىرسید سلاممىکرد،
همواره هادى و راهنماى مردم بود.
براى
از دست دادن امور دنیایى خشمگین نمىشد
. براى خدا چنان غضبمىنمود که کسى
او را نمىشناخت.
اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود
،برترین مردم نزد وى کسى
بود که، بیشتر مواسات و احسان و یارىمردم نماید...»
87/12/22
3:39 ع
مردی با اصرار بسیار از رسول اکرم ( ص ) یک جمله به عنوان اندرز خواست رسول اکرم ( ص ) به او فرمودند :
اگر بگویم بکار می بندی ؟
- « بلی یا رسول الله ! »
- « اگر بگویم بکار می بندی ؟ »
- « بلی یا رسول الله »
- « اگر بگویم بکار می بندی ؟ »
- « بلی یا رسول الله ؟ »
و او را متوجّه اهمیّت حرفی که می خواهند بگویند نمودند ،
به او فرمودند :
«
هر گاه تصمیم بکاری گرفتی ، اول در اثر و نتیجه و عاقبت آن کار فکر کن و
بیندیش
اگر دیدی نتیجه و عاقبتش صحیح است آن را دنبال کن
و
اگر عاقبتش
گمراهی و تباهی است از تصمیم خود صرف نظر کن . »