87/12/19
8:46 ع
در شهری در آمریکا، آرایشگری زندگی میکرد که سالها بچهدار نمیشد. او نذر کرد که اگر بچهدار شود، تا یک ماه سر همه مشتریان را به رایگان اصلاح کند. بالاخره خدا خواست و او بچهدار شد!
روز اول یک شیرینی فروش ایتالیائی وارد مغازه شد. پس از پایان کار، هنگامی که قناد خواست پول بدهد، آرایشگر ماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازهاش را باز کند، یک جعبه بزرگ شیرینی و یک کارت تبریک و تشکر از طرف قناد دم در بود.
روز دوم یک گل فروش هلندی به او مراجعه کرد و هنگامی که خواست حساب کند، آرایشگر ماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازهاش را باز کند، یک دسته گل بزرگ و یک کارت تبریک و تشکر از طرف گل فروش دم در بود.
روز سوم یک مهندس ایرانی به او مراجعه کرد. در پایان آرایشگر ماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع کرد..
حدس بزنید فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازهاش را باز کند، با چه منظرهای روبرو شد؟
فکرکنید. شما هم یک ایرانی هستید.
..
..
..
..
..
..
..
:
:
:
:
:
:
چهل تا ایرانی، همه سوار بر آخرین مدل ماشین، دم در سلمانی صف کشیده بودند و غر میزدند که پس این مردک چرا مغازهاش را باز نمیکند.
87/12/18
10:59 ع
خری در چاه
کشاورزی الاغ پیری داشت که یک
روز اتفاقی توی یک چاه بدون آب افتاد.
کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ
را از تو چاه بیرون بیاورد.
برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد،
کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند
تا الاغ زود تر
بمیرد و زیاد زجر نکشد.
مردم با سطل روی سر الاغ خاک
می ریختند
اما الاغ هر بار خاکهای روی بدنش رو می تکاند و زیر پایش می
ریخت
و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد سعی می کرد روی خاکها بایستد.
روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند
و الاغ
هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و بیرون آمد.
نکته مدیریتی
87/12/18
10:33 ع
87/12/18
10:14 ع
کودکی ده ساله که دست چپش در یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود ، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد.
پدر کودک اصرار داشت استاد ازفرزندش یک قهرمان جودو بسازد استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعدمی تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاه ها ببیند.
در طول شش ماه استاد فقط روی بدن سازی کودک کار کرد و در عرض این شش ماه حتی یک فن جودو را به او تعلیم نداد. بعد از شش ماه خبررسید که یک ماه بعد مسابقات محلی در شهر برگزارمی شود.استاد به کودک ده ساله فقط یک فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روی آن تک فن کار کرد.سر انجام مسابقات انجام شدو کودک توانست در میان اعجاب همگان با آن تک فن همه حریفان خود را شکست دهد!
سه ماه بعد کودک توانست درمسابقات بین باشگاه ها نیز با استفاده از همان تک فن برنده شود و سال بعد نیز درمسابقات کشوری، آن کودک یک دست موفق شد تمام حریفان را زمین بزند و به عنوان قهرمان سراسری کشور انتخاب گردد.
وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه بازگشت به منزل، کودک از استاد راز پیروزی اش را پرسید. استاد گفت: "دلیل پیروزی تو این بودکه اولاً به همان یک فن به خوبی مسلط بودی، ثانیاً تنها امیدت همان یک فن بود، و سوم اینکه راه شناخته شده مقابله با این فن ، گرفتن دست چپ حریف بود که تو چنین دستی نداشتی!
یاد بگیر که در زندگی ، از نقاط ضعف خود به عنوان نقاط قوت خوداستفاده کنی.
راز موفقیت در زندگی ، داشتن امکانات نیست ، بلکه استفاده از "بی امکانی" به عنوان نقطه قوت است
87/12/18
9:59 ع
87/12/18
9:38 ع
درآسمان ملائکه می گریند،
فرشته ای آمد
به زمین
و سیه شدبخت سفیدش
به
گناه نگون...
87/12/18
8:36 ع
87/12/18
8:5 ع
تا حالا فکر کردی
کی و کجا نوبت من و تو میشه
بزارنمون روی سنگ مرده شور خونه غسل و کفنمون کنن
87/12/18
7:48 ع
ماهاتما گاندى(رهبر استقلال هند):
من زندگى امام حسین، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه کافى به صفحات کربلا نموده ام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستى از سرمشق امام حسین پیروى کند.
محمد على جناح(قاعد اعظم پاکستان):
هیچ نمونه اى از شجاعت، بهتر از آن که امام حسین از لحاظ فداکارى و تهور نشان داد در عالم پیدا نمی شود. به عقیده من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهیدى که خود را در سرزمین عراق قربان کرد پیروى نمایند.
چارلز دیکنز(نویسنده معروف انگلیسى):
اگر منظور امام حسین جنگ در راه خواسته هاى دنیایى بود، من نمی فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حکم می نماید که او فقط به خاطر اسلام، فداکارى خویش را انجام داد.
توماس کارلایل(فیلسوف و مورخ انگلیسى):
بهترین درسى که از تراژدى کربلا می گیریم، این است که حسین و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند؛ آنان با عمل خود روشن کردند که تفوق عددى در جایى که حق با باطل روبرو می شود اهمیت ندارد و پیروزى حسین با وجود اقلیتى که داشت، باعث شگفتى من است.
ادوارد براون(مستشرق معروف انگلیسى):
آیا قلبى پیدا می شود که وقتى درباره کربلا سخن می شنود، آغشته با حزن و درد نگردد؟! حتى غیر مسلمانان نیز نمی توانند پاکى روحى را که در این جنگ اسلامى در تحت لواى آن انجام گرفت انکار کنند.
فردریک جمس:
درس امام حسین و هر قهرمان شهید دیگرى این است که در دنیا اصول ابدى عدالت و ترحم و محبت وجود دارد که تغییرناپذیرند و هم چنین می رساند که هر گاه کسى براى این صفات مقاومت کند و بشر در راه آن پافشارى نماید، آن اصول همیشه در دنیا باقى و پایدار خواهد ماند.
ل.م.بوید:
در طى قرون، افراد بشر همیشه جرأت و پردلى و عظمت روح، بزرگى قلب و شهامت روانى را دوست داشته اند و در همین هاست که آزادى و عدالت هرگز به نیروى ظلم و فساد تسلیم نمی شود. این بود شهامت و این بود عظمت امام حسین و من مسرورم که با کسانى که این فداکارى عظیم را از جان و دل ثنا می گویند شرکت کرده ام، هر چند که 1300 سال از تاریخ آن گذشته است.
واشنگتن ایروینگ(مورخ مشهور آمریکایى):
براى امام حسین(ع) ممکن بود که زندگى خود را با تسلیم شدن بر اراده یزید نجات بخشد، لیکن مسئولیت پیشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمی داد که او یزید را به عنوان خلافت بشناسد. او به زودى خود را براى قبول هر ناراحتى و فشارى به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنى امیه آماده ساخت، و در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک، و در روى ریگ هاى تفتیده عربستان روح حسین فناناپذیر است. اى پهلوان و اى نمونه شجاعت و اى شهسوار من، اى حسین!
توماس ماساریک:
گر چه کشیشان ما هم از ذکر مصائب حضرت مسیح مردم را متأثر می سازند، ولى آن شور و هیجانى که در پیروان حسین(ع) یافت می شود در پیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب این باشد که مصائب مسیح در برابر مصائب حسین(ع) مانند پر کاهى است در مقابل یک کوه عظیم پیکر.
موریس دوکبرى:
در مجالس عزادارى حسین گفته می شود که حسین، براى حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگى مقام و مرتبه اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زیر بار استعمار و ماجراجویى یزید نرفت. پس بیایید ما هم شیوه او را سرمشق قرار داده از زیردستى استعمارگران خلاصى یابیم و مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجیح دهیم.
ماربین آلمانى(خاور شناس معروف):
حسین(ع) با قربانى کردن عزیزترین افراد خود و با اثبات مظلومیت و حقانیت خود، به دنیا درس فداکارى و جانبازى آموخت و نام اسلام و اسلامیان را در تاریخ ثبت و در عالم بلند آوازه ساخت. این سرباز رشید عالم اسلام به مردم دنیا نشان داد که ظلم و بیداد و ستمگرى پایدار نیست و بناى ستم هر چه در ظاهر عظیم و استوار باشد، ولی در برابر حق و حقیقت چون پر کاهى بر باد خواهد رفت.
87/12/14
11:18 ع
•گاو ما ما می کرد
•گوسفند بع بع می کرد
•سگ واق واق می کرد
•و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی
•شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود.حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید.
•موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند.
•دیروز که حسنک با کبری چت می کرد .کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.کبری
تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس چت می
کرد.
•پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می کرد.پتروس دید که سد سوراخ
شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود.او نمی دانست که سد تا
چند لحظه ی دیگر می شکند.پتروس در حال چت کردن غرق شد.
•برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود .
•اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل همیشه سوت و کور بود .
•الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی
مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ی مهمان ندارد.او پول ندارد تا شکم مهمان
ها را سیر کند.
•او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد
•او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد.
اما
او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد به
همین دلیل است که دیکر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد.