89/7/28
10:26 ع
شعرم ، نفسم ، اول و آخر که ندارم !
در راه ...
درختم
به بیابان
ولله به چشمان قشنگت !
سر و سامان که ندارم ...
پر از تپش پنجره هایم ...
مانند پرنده
به کف کودک صیاد
آرام و قراری که ندارم
***
حیرانم و از دست دلم شاکی و نالان
افسوس و امان ...
دلهره و درد و فغانم ،
درمان که ندارد !
با رب برسان معجزه خلقت خود را
من جز به حقیقت
همان مهدی زهرا !
دل در کف دیگر که ندارم !
انشاالله
سبحانی نیا
اذان مغرب ، 25 مهر1389
پی نوشت :
پ.ن.1 / عکس را در اندازه بزرگتر اینجا ببینید . دوربین ؛ گوشی همراه 2 مگ پیکسل
پ.ن.2 / دل نوشته است دیگر ! همین
89/7/28
10:26 ع
دیشب بود که برای بررسی حوزه فیلمهای سینمایی ، وقتی گذاشتم و به تماشای فیلم "ملک سلیمان " نشستم . کاری که این ایام بیشتر شبیه به معجزه است برایم !
البته پیشتر در جشنواره فیلم فجر پارسال امکان رویت آن دست داد اما سعادت نه ! و امروز خدا را شکر کردم که این فیلم را در سالن وزارت ارشاد ندیدم ، چرا که یقینا حضور در سالن سینمایی پردیس ملت و امکانات جدید ، و سیستم صوتی بدیع آن ، صدا گذاری فیلم را آن گونه که باید به رخ همه کشانید .
فیلم ملک سلیمان ساخته "شهریار بحرانی" است و به واقع باید حرکتی عظیم در خلق صحنه های سینمایی به شمار رود .
مزاح ! چقدر می دهید فیلم را کامل تعریف نکنم ! آن هم مو به مو ! صحنه به صحنه ! تمام رنگی !
از مزاح گذشته داستان فیلم روایت حکومت سلیمان نبی است و حکومتی که خدا به او عطا می کند . در صفحه رسمی فیلم در ویکی پدیا آمده "خداوند به وسیله نشانه هایی سلیمان را تحریک می کند تا از او ملک بی بدیلی بخواهد. اما سلیمان برای بدست آوردن چنین حکومتی باید جهان جنیان و شیاطین را تحت تسلط خود در آورد. در این بین فتنه هایی در سه شهر اورشلیم، اریحا و زبولون اتفاق می افتد و برای مهار آنها، خداوند قدرت کنترل بادها را در اختیار سلیمان قرار می دهد."
نکته اول فیلم ، که نظر مخاطب را به خود جلب می کند خلق صحنه های باشکوهی و رویایی است که به مدد بهره گیری از لوکیشن های نو ، تصویر برداری پویا و جلوه های بصری رایانه ای که توسط لئو لو متخصص جلوه های ویژه فیلم سینمایی ببرغران، اژدهای پنهان تولید شده می باشد .
صدا و موسیقی دلنواز ، البته به اعتقاد من کمی پررنگ تر از متن حاضر شده که در جای دیگر به آن اشاره می کنم .
و اما ...
و اما مشکل همیشگی سینمای تاریخی ایران ، موضوعی جذاب ، اما در عین کندی و بی مایگی در روایت و داستان ! سالن فیلم ملک سلیمان را اگر به جهت تصویر برداری تحسین بر انگیز و موسیقی و صدای جاندار نبود همان ابتدا ترک می کردم ! همان گونه که خانمی با کمالات ! که گویا سالن را اشتباهی آمده بود ترک کرد و بد هم زمین خورد در آن تاریکی سالن ! در گوش همراه خود خواندم ! بنشین که حضرات از ما بهتران بد نظارت می کند روند پخش فیلم را !!
با این همه داستان و موضوع تاریخی و دینی ، البته جای تعجب نیست که نویسندگان تنبل خواهند شد . دیگر چه جای همت برای ایجاد گره های داستانی ! فیلم های غربی را نگاه کنید ، مثلا همین ارباب حلقه ها ! روایت و داستان پردازی ، ایجاد حس همزاد پنداری ، همه و همه بیننده را پای فیلم های چند قسمته میخکوب می کند . اما امان از نویسندگان ساده نویس وطنی ! امان ! روایت داستان مثل ماست پیکره فیلم اینچنین خوش ساخت را اندود کرده است . و این ضعف تاریخی سینمای تاریخی - دینی ماست . و بر ماست !!
و اما توصیه تخصصی ، اگر قصد مشاهده فیلم را کردید حتما در یکی از سالن های جدید پردیس سینمایی به تماشا بنشینید که در حین روایت خسته کننده و بی رمق داستان صدای هولناک که زیر صندلی شما را خواهد لرزاند شما را به هوا بپراند و حالی بکنید انشاالله !
پا نویس :
1.
در هین استقرار در سالن ، پدری ، مادری ، فرزندی ! آمدند و در کنار ما نشستند ! رابطه پدر با فرزند 4،5 ساله خیلی متن تر بود از حاشیه فیلم! هنگامی که پسرک بین مادر و پدر نشست ، پدر که هنوز ننشسته بود به پسر نهیب زد : بلند شو می خواهم کنار خانمم بنشینم ! پسرک که البته خیلی سرتق بود انگشت در دماق چپاند و نیشش را باز کرد تا پدر بنشیند در کنارش . پدر اما بی کار نبود و همه سعی خود را جمع کرده بود از شر پسرکش رها شود ! تا اینکه از حس کنجکاوی پسرک سو استفاده کرد و او را به دیدار آپاراتچی ! فرستاد و وقتی پسرک باز گشت نیش باز پدر تلافی همه شیطنتهایش را نمود !
2.
فیلم ملک سلیمان یک گام جدی است برای ورود ایران به سینمای حرفه ای ! سینمایی که امروز با کمک رایانه غوغا می کند . هر چه گفتم هیچ چیز از قیمت و ارزش تلاش سینماگران و تهیه کنندگان این محصول کم نمی کند . دست مریزاد !
3.
چند قطعه فیلم ، از این اثر ماندگار آپلود کرده ام که برای مشاهده توصیه می کنم به ادامه مطلب بروید .
4.
سایت رسمی فیلم ملک سلیمان/ اینجا
5.
این آلبوم عکس خبری سایت خبری مشرق را از دست ندهید ! اینجا بلند بفرمائید الهم عجل لولیک الفرج ... انشاالله
89/6/7
7:35 ص
89/5/19
6:10 ع
آوای خوش خدا خدا می آید
فریاد که درهای بهشت باز کنید
مهمان خدا سوی خدا می آید
89/5/12
6:48 ع
89/5/11
6:4 ع
قابل توجه کسانی که منکر حجاب هستند ونداشتن حجاب رو روشن فکری
ومدرنیته تلقی میکنند....کسانی که از دین اسلام به ادیان دیگه روی میاورند وبه
خیال خود از حجاب داشتن دور میشن...درحالی که تمام ادیان الهی که دارای کتاب وحی
هستند...بر اولین چیزی که تاکید میکنند حجاب است....اما متاسفانه پس از تحریف های
مختلفی که در ادیانشون رخ داد بسیاری از احکامشون هم فراموش شد...به طوری که الان
در جوامع غربی همجنس گرایی واعمالی که علاوه بر اسلام ادیان دیگر هم مخالف انجام
انها هستند درحال انجام هست ودین درحال فراموشی...تمام ما انسانها در حال بیدار
کردن خوی حیوانی وخواب کردن باطن معنوی وانسانی خودمون هستیم...من سعی میکنم طی
مقالات مختلف حجاب در آیین های دیگر را به شما معرفی واثبات کنم....
واین اسلام بود که کامل کننده ی تمام ادیان گشت...وتمام مردم را به
سوی راه راست دعوت نمود..
حجاب درایین زرتشت
در کیش آریایی زنان محجوب و محترم بوده اند .زنان ایرانی برای حفظ حیثیت
طبقه ممتاز و ایجاد حدودی که آنان را از زنان عادی و طبقه چهارم امتیاز دهد صورت
خود را می پوشاندند و گیسوان خود را پنهان می داشتند که تاریخ آن را بین
1300 تا 2300 سال قبل از اسلام گفته اند آیین
پندار نیک ،گفتار نیک ،و کردار نیک است و لذا انسان ها را به پاکی و
پاکدامنی فرا می خواند .
اگر چه زنان کدبانوی خانه و مدیر و مدبر امور خانواده بوده اند ولی حفظ
حرمت ایشان با پوشیده داشتن ایشان رعایت می شد تا پاکدامنی آنها حفظ شده از هر
آسیبی در امان باشند .
حجاب بانوان زرتشتی معاصر در قرن 13 هجری
نخستین مردمی که به سرزمین ایران آمدند، آریاییها بودند. آنان به دو گروه
عمده «مادها» و «پارسها» تقسیم میشدند. با اتّحاد مادها، دولت «ماد» تشکیل شد.
پس از مدّتی پارسها توانستند دولت ماد را از بین ببرند و سلسلههای هخامنشیان،
اشکانیان و ساسانیان را بنیانگذاری کنند. پژوهشها نشان میدهد که زنان ایران زمین
از زمان مادها که نخستین ساکنان این دیار بودند، دارای حجاب کاملی، شامل پیراهن
بلند چیندار، شلوار تا مچ پا و چادر و شنلی بلند بر روی لباسها بودهاند.33 .این
حجاب در دوران سلسلههای مختلف پارسها نیز معمول بوده است.
بنابر این، در زمان بعثت زرتشت و قبل و بعد از آن، زنان یرانی از
حجابی کامل برخوردار بودهاند.
برابر متون تاریخی، در همه آن زمانها پوشاندن موی سر و داشتن لباس بلند و شلوار و
چادر رایج بوده است و زنان هر چند با آزادی در محیط بیرون خانه رفت و آمد میکردند
و همپای مردان به کار میپرداختند، ولی این امور با حجاب کامل و پرهیز شدید از اختلاطهای
فسادانگیز همراه بوده است
جایگاه فرهنگی پوشش در میان زنان نجیب ایرانزمین به گونهای است که در
دوران سلطه کامل شاهان، هنگامی که خشایارشاه به ملکه «وشی» دستور داد که بدون پوشش
به بزم بیاید تا حاضران، زیبایی اندام او را بنگرند، وی امتناع نمود و از انجام
فرمان پادشاه سر باز زد و به خاطر این سرپیچی، به حکم دادوَران، عنوان «ملکه
ایران» را از دست داد.
89/5/10
7:50 ع
89/4/30
9:17 ع
قدر یک سیب
سالهای سال ، درخت سیب اسم خدا را زمزمه کرد و با هر زمزمه ای سیبی سرخ بدنیا به آمد . سیب ها هر کدام یک کلمه بود . کلمه های خدا . مردم کلمه های خدا را می گرفتند و نمی دانستند که درخت اسم خدا را منتشر می کند . درخت اما می دانست ، خدا هم .
درخت اسم خدا را به هرکس که می رسید می بخشید . آدم همه اسم خدا را دوست داشتند . بچه ها اما بیشتر . و وقتی سیب می خوردند ، خدا را مزمزه می کردند و دهانشان بوی خدا می گرفت .
درخت سیب زیادی پیر شده بود خسته بود . می خواست بمیرد ؛ اما اجازه خدا لازم بود . درخت رو به خدا کرد و گفت : "همه عمر اسم شیرینت را بخشیدم ؛ اسمی که طعم زندگی را یادآدم ها می داد . حس می کنم ماموریتم دیگر تمام شده بگذار زودتر به تو برسم "
خدا گفت : " عزیز سبزم ! تنها به قدر یک سیب دیگر صبر کن آخرین سیبت ، سهم کودکی است که هنوز دندانهایش جوانه نزده ، این آخرین هدیه را هم ببخش . صبر کن تا لبخندش را ببینی ."
و درخت یکسال دیگر هم زنده ماند . برای دیدن آخرین لبخند و وقتی که کودک اخرین سیب را از شاخه چید ، خدا لبخند زد و درخت ، آرام در آغوش خدا جان داد .
89/4/30
9:12 ع
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با هر username که باشم، من را connect می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تا خودم نخواهم مرا D.C نمی کند .
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با یک delete هر چی را بخواهم پاک می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه friend برای من add می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه wallpaper که update می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با اینکه خیلی بدم من را log off نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همه چیز من را می داند ولی SEND TO ALL نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می گذارد هر جایی که می خواهم Invisibel بروم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه جزء friend هام می ماند و من را delete و ignore نمی کند.
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه اجازه، undo کردن را به من می دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه آن من را install کرده است
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت به من پیغام the line busy نمی دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اراده کنم، ON می شود و من می توانم باهاش حرف بزنم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه دلش را می شکنم، اما او باز من را می بخشد و shout down ام نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه password اش را هیچ وقت یادم نمی رود، کافیه فقط به دلم سر بزنم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تلفنش همیشه آنتن می دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه شماره اش همیشه در شبکه موجود است
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت پیغام no response to نمی دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هرگز گوشی اش را خاموش نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت ویروسی نمی شود و همیشه سالم است
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچوقت نیازی نیست براش BUZZ بدهم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه آهنگ حرف هاش همیشه من را آرام می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه نامه هاش چند کلمه ای بیشتر نیست، تازه spam هم تو کارش نیست
خدا را دوست دارم ، بخاطر اینکه وسط حرف زدن نمی گوید، وقت ندارم، باید بروم یا دارم با کس دیگری حرف می زنم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه من را برای خودم می خواهد، نه خودش
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه وقت دارد حرف هایم را بشنود
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه فقط وقت بی کاریش یاد من نمی افتد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می توانم از یکی دیگر پیشش گله کنم، بگویم که ....
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه پیشم می ماند و من را تنها نمی گذارد، دوست داشتنش ابدی است
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می توانم احساسم را راحت به آن بگویم، نه اصلا نیازی نیست بگویم، خودش میتواند نگفته، حرف ام را بخواند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه به من می گوید دوستم دارد و دوست داشتنش اش را مخفی نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تنها کسی است که می توانی جلوش بدون اینکه خجل بشوی گریه کنی، و بگویی دلت براش تنگ شده
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه ، می گذارد دوستش داشته باشم ، وقتی می دانم لیاقت آنرا ندارم
خدا را دوست دارم به خاطر اینکه از من می پذیرد که بگویم : خدا را دوست دارم ...
89/4/30
9:10 ع
تا بهشت دو قدم راه داریم:
قدم اول: خودمان را با دیگران مقایسه نکنیم
قدم دوم: در بهشتیم.
وقتی خدا آمد آنچه داریم و نداریم از بین می رود
و بعد غم از بین می رود.
گاهی در فکرمان با کسی دعوا می کنیم به او ناسزا می گوییم
و احساس نمی کنیم کار نادرستی مرتکب شده ایم.
وقتی حرف بد می زنید در فکر شما حضور پیدا می کند
و همین روح را آلوده می کند.
تمام گرفتاری های ما دوری از خداست
گاهی فکری شما را خیلی اذیت می کند
رهایش کنید راحت می شوید.
نباید خود را در چنگال ذهن بد گرفتار کنید.
خداوند غیور است
نمی خواهد گناه بنده اش فاش شود.
تا می توانید دل کسی را نشکنید...
دل شکستن توفیق را از انسان می گیرد.
کسی را سر زنش نکنید
شاید این سرزنش شما را به وضعیت مشابهی دچار کند.