صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

89/4/30
9:8 ع

 
 

روزی روزگاری....پادشاهی سه پسر داشت و باید از بین آنها یکی را به عنوان ولیعهد خود انتخاب می کرد. انتخاب مشکلی بود چون هر سه پسر بسیار زیرک و شجاع بودند. با وزیر خود مشورت کرد و .... هر سه پسر را نزد خود خواست و به هر کدام یک کیسه دانهء گل داد و گفت: من مدتی به سفر می روم و از شما انتظار دارم تا وقتی برمی گردم این دانهء گلها را تر و تازه به من باز گردانید. و هر کس بهتر از دیگران از آنها مواظبت کند ولیعهد من خواهد بود. پسر اول دانه ها را در صندوقچه ای آهنین گذاشت و درش را مهر و موم کرد. پسر دوم آنها را به بازار برد و فروخت و نزد خود اندیشید وقتی پدرم بازگشت به بازار میروم و دانه های تازه میخرم و به او بازمیگردانم. پسر سوم دانه ها را به باغچه برد و همه را کاشت.
بعد از مدتی پدر از سفر بازگشت.

پسر اول در صندوقچه را باز کرد. تمام دانه ها پوسیده و از بین رفته بودند. پسر دوم زود به بازار رفت و دانه های تازه خرید و به نزد پدر آورد. پادشاه کار او را تحسین کرد. و اما پسر سوم پدر را به باغچه برد و گلهای شاداب را نشانش داد و گفت: به زودی همهء گلها تخم تازه خواهند داد و آن دانه ها را به شما خواهم داد.

.پدر به هوش و زیرکی پسرسوم آفرین گفت و او را به عنوان ولیعهد خود انتخاب کرد. این دقیقا کاری بود که با دانهء گل باید میکرد.
دانهء گل برای کاشتن و پرورش دادن و استفاده از زیبایی و عطر آن است. و درون همه  ما خداوند دانه های استعداد های بسیاری گذارده است. آنها را در صندوقچه نگذاریم تا از بین بروند. به بطالت هم از دستشان ندهیم.

بلکه آنها را بکاریم و آبیاری کنیم و پرورش دهیم تا هر کدام گیاهی سبز شاداب و باطراوت شوند. و اگر شجاعت به سلطه گرفتن نفس مان را داشته باشیم روزی این گیاه به گل خواهد نشست. گلی زیبا و معطر!

89/3/10
11:17 ص



بزرگی تمامی مال خویش به صدقه بداد ،

وی را گفتند ،

آیا چیزی بهر فرزند خویش به ذخیره ننهی ؟

گفت : این مال را نزد خداوند بهر فرزندم ذخیره نهم،

چون کسی که دهان بگشوده است ، روزی نیز دهد .


89/3/10
11:14 ص


که به روی ناامیدی در بسته باز کردن 




همه روز روزه بودن همه شب نماز کردن--- همه ساله حج نمودن سفر حجاز کردن 

ز مدینه تا به کعبه سروپا برهنه رفتن--- دو لب از برای لبیک به وظیفه باز کردن

به مساجد و معابد همه اعتکاف جستن --- ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن

شب جمعه ها نخفتن به خدای راز گفتن --- ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن

به خدا که هیچکس را ثمر آنقدر نباشد-
که به روی ناامیدی در بسته باز کردن

89/3/10
11:12 ص

درویشی، مقداری طناب داشت. آن را به بازار برد و به یک درهم فروخت. می خواست با آن یک درهم برای بچه های خود غذایی تهیه کند. به طرف بازار که می رفت، دو نفر را دید که با هم جر و بحث می کردند و کم کم کارشان به دعوا کشید. مرد درویش از دیگران پرسید: «چرا آنها به سر و کله هم می زنند؟» 
گفتند: « این مرد یک درهم به آن یکی بدهکار است. طلبکار به او مهلت نمی دهد و می خواهد به زندانش بیندازد.»
درویش یک درهم خود را به مرد طلبکار داد و دست خالی به خانه برگشت. وقتی به خانه رسید، به زن و بچه های خود گفت: « طناب را فروختم و یک درهم گرفتم، اما آن را در راه خدا ،خرج کردم.»
درویش خانه را گشت و گلیم کهنه ای را پیداکرد. آن را به بازار برد تا بفروشد. همه جای بازار را به دنبال مشتری گشت، اما خریداری پیدا نشد. خسته و نگران به طرف خانه به راه افتاد.
آن روز، صیادی یک ماهی صید کرده بود و می خواست آن را بفروشد، اما هیچ کس ماهی را نمی خرید.
مرد درویش و صیاد در بازار به هم رسیدند و از حال هم با خبر شدند. صیاد به درویش گفت: « بیا با هم معامله ای بکنیم. تو گلیم را به من بده، من هم ماهی را به تو می دهم.» درویش قبول کرد. درویش، ماهی را به خانه برد و مشغول پاک کردن آن شد تا غذایی درست کند. وقتی که شکم ماهی را پاره کرد، ناگهان مرواریدی درشت و نورانی از داخل آن بیرون آمد. درویش فهمید که آن مروارید هدیه ای از طرف خداست. با خوشحالی، مروارید را به بازار برد تا بفروشد، اما هیچ کس نتوانست قیمتی بر روی آن بگذارد. سرانجام کسی پیدا شد و مروارید را به صد هزار دینار طلا از او خرید. درویش سکه های طلا را بار الاغی کرد و به طرف خانه رفت. چیزی نگذشت که درویش دیگری در خانه او را زد و گفت: «در راه خدا چیزی بدهید.»
درویش با خود گفت: « شاید این درویش هم حال و روزش مثل حال و روز دیروز خودم باشد.» این بود که او را صدا زد و گفت: « برادر، نصف این پولها مال تو. برو و هر چه زودتر کسی را بیاور تا بتوانی سکه های طلا را ببری. »
درویش گفت: « من نیازی به پول ندارم. من فرستاده خداوندی هستم که می گوید:« هر کس یک درهم در راه من خرج کند، ما صد هزار درهم از خزانه غیب به او پاداش می دهیم.» بدان که خداوند کار خیر هیچ کس را بدون پاداش نمی گذارد.»


  

89/3/10
11:9 ص

دانشنامه رشد 

1- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه اتومبیلی سوار می شدی ، بلکه خواهد پرسید که چند نفر را که وسیله نقلیه نداشتند به مقصد رساندی؟

2- خداوند از تو نخواهد پرسید زیربنای خانه ات چند متر بود ، بلکه خواهد پرسید به چند نفر در خانه ات خوشامد گفتی؟

3- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباس هایی در کمد داشتی ، بلکه خواهد پرسید به چند نفر لباس پوشاندی؟

4- خداوند از تو نخواهد پرسید بالاترین میزان حقوق تو چقدر بود ، بلکه خواهد پرسید آیا سزاوار گرفتن آن بودی ؟

5- خداوند از تو نخواهد پرسید عنوان و مقام شغلی تو چه بود ، بلکه خواهد پرسید آیا آن را به بهترین نحو انجام دادی ؟

6- خداوند از تو نخواهد پرسید چه تعداد دوست و رفیق داشتی ، بلکه خواهد پرسید برای چند نفر دوست و رفیق بودی ؟

7- خداوند از تو نخواهد پرسید در چه منطقه ای زندگی می کردی ، بلکه خواهد پرسید چگونه با همسایگانت رفتار کردی ؟

8- خداوند از تو نخواهد پرسید پوست تو چه رنگ بود ، بلکه خواهد پرسید که چگونه انسانی بودی ؟


9- خداوند از تو نخواهد پرسید چرا اینقدر طول کشید تا به جستجوی رستگاری بپردازی ، بلکه با مهربانی تو را به جای دروازه های جهنم به عمارت بهشتی خود خواهد برد .

10- خداوند از تو نخواهد پرسید که چرا این مقاله را برای دوستانت نخواندی ، بلکه خواهد پرسید آیا از خواندن آن برای دیگران نزد وجدان خودت احساس شرمندگی می کردی؟


89/3/10
11:6 ص

سرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت .
بالاخره پرسید :
- ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟
پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت :
- درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم .
می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی .
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید .

- اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام .
- بستگی داره چطور به آن نگاه کنی . در این مداد 5 خاصیت است که اگر به دستشان بیاوری ، تا آخر عمرت با آرامش زندگی می کنی .
صفت اول :
می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند .
اسم این دست خداست .
او همیشه باید تو را در مسیر ارده اش حرکت دهد .
صفت دوم :
گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی . این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار ، نوکش تیزتر می شود .
پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی .
صفت سوم :
مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم .
بدان که تصیح یک کار خطا ، کار بدی نیست . در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری مهم است.
صفت چهارم :
چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست ، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است .
پس همیشه مراقبت درونت باش چه خبر است .
صفت پنجم :
همیشه اثری از خود به جا می گذارد .
بدان هر کار در زندگی ات می کنی ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری می کنی هوشیار باشی و بدانی چه می کنی .


89/3/10
11:3 ص

 
چتر لطف و مرحمت الهی

مردی بود بسیار متمکن و پولدار روزی به کارگرانی برای کار در باغش نیاز داشت. بنابراین، پیشکارش را به میدان شهر فرستاد تا کارگرانی را برای کار اجیر کند. پیشکار رفت و همه ی کارگران موجود در میدان شهر را اجیر کرد و آورد و آن ها در باغ به کار مشغول شدند. کارگرانی که آن روز در میدان نبودند، این موضوع را شنیدند و آنها نیز آمدند. روز بعد و روزهای بعد نیز تعدادی دیگر به جمع کارگران اضافه شدند. گر چه این کارگران تازه، غروب بود که رسیدند، اما مرد ثروتمند آنها را نیز استخدام کرد. شبانگاه، هنگامی که خورشید فرو نشسته بود، او همه ی کارگران را گردآورد و به همه ی آنها دستمزدی یکسان داد. بدیهی ست آنانی که از صبح به کار مشغول بودند، آزرده شدند و گفتند: این بی انصافی است. چه می کنید، آقا؟ ما از صبح کار کرده ایم و اینان غروب رسیدند و بیش از دو ساعت نیست که کار کرده اند. بعضی ها هم که چند دقیقه پیش به ما ملحق شدند. آن ها که اصلاً کاری نکرده اند.



مرد ثروتمند خندید و گفت: به دیگران کاری نداشته باشید. آیا آنچه که به خود شما داده ام کم بوده است؟



کارگران یکصدا گفتند: نه، آنچه که شما به ما پرداخته اید، بیش تر از دستمزد معمولی ما نیز بوده است. با وجود این، انصاف نیست که اینانی که دیر رسیدند و کاری نکردند، همان دستمزدی را بگیرند که ما گرفته ایم.



مرد دارا گفت: من به آنها داده ام زیرا بسیار دارم. من اگر چند برابر این نیز بپردازم، چیزی از دارائی من کم نمیشود. من از استغنای خویش می بخشم. شما نگران این موضوع نباشید. شما بیش از توقع تان مزد گرفته اید پس مقایسه نکنید. من در ازای کارشان نیست که به آنها دستمزد می دهم، بلکه می دهم چون برای دادن و بخشیدن، بسیار دارم. من از سر بی نیازی ست که می بخشم.



مسیح گفت: بعضی ها برای رسیدن به خدا سخت می کوشند. بعضی ها درست دم غروب از راه می رسند. بعضی ها هم وقتی کار تمام شده است پیدایشان می شود. اما همه به یکسان زیر چتر لطف و مرحمت الهی قرار می گیرند.




 

89/2/7
2:55 ع

قاتل
حضرت زهرا کیست؟


مرحوم محدّث قمی، اقوال محدّثان بزرگ اهل تشیّع و تسنّن
درباره شهادت حضرت زهرا(س) و عاملان به شهادت رساندن حضرت را در کتاب
بیت‏الاحزان{1} ذکر کرده که خلاصه‏ای از آن چنین است:

1. ابو محمد
بن عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری، از عالمان معروف اهل تسنّن در کتاب
الامامْ و السیاسه مینویسد: ابوبکر دستور داد عدّه‏ای از اصحاب را که با او
بیعت نکرده بودند، برای گرفتن بیعت حاضر کنند؛ ولی افراد ابوبکر آن‏ها را
نزد امام علی(ع) یافتند. در این هنگام عمر به خانه حضرت علی(ع) رفت و فریاد
زد: بیرون بیایید. وگرنه سوگند به کسی که جان عمر در دست او است، خانه را
با اهل آن به آتش میکشم. بعضی از حاضران به عمر گفتند: حضرت فاطمه(س) در
این خانه است. عمر گفت: اگر فاطمه هم در خانه باشد، باز هم آن را آتش
میزنم.

2. دانشمند معروف اهل تسنّن، ابن ابی الحدید در شرح
نهج‏البلاغه مینویسد: در فتح مکّه( سال ششم هجری) شخصی به نام هبار بن
أسوده، زینب دختر رسول خدا(ص) را که در محمل نشسته بود، با نیزه ترسانیده
،و سبب شده بود که وی فرزندش را سقط کند. پیامبر(ص) برای خون هبار احترام
قائل نشد، و او را به اعدام محکوم کرد.
ابن ابی الحدید میگوید: من این
خبر را برای استادم ابو جعفر نقیب نقل کردم. استادم فرمود: اگر رسول خدا
ریختن خون هبار بن أسود را جایز بداند از آن رو که او زینب را ترسانیده و
سبب سقط جنین او شده، لازمه این حکم آن است که اگر حضرت پیامبر زنده بود،
ریختن خون آن کس را که حضرت فاطمه(س) را ترسانیده بود به طوری که سبب سقط
فرزند حضرت شد نیز جایز میدانست.

میر حامد حسین هندی، در کتاب
عبقات الانوار، از کتاب الوافی بالوفیات، تألیف صلاح‏الدین صفدی که از
عالمان اهل تسنّن است، در شرح زندگی نظام از استادان و عالمان بزرگ اهل
تسنّن نقل میکند که نظام گفت: پیامبر تصریح کرد که مقام امامت از آن علی(ع)
است و حضرت را به فرمان حق تعالی برای امامت معرّفی کرد؛ به طوری که همه
اصحاب از آن آگاه شدند؛ ولی عمر آن را به سبب ابوبکر، کتمان کرد. وی در
ادامه سخن میگوید: عمر در روز بیعت با ابوبکر به پهلوی حضرت فاطمه(س) ضربه
زد که بر اثر آن، محسن فاطمه سقط شد/

محدّث قمی در بیت الاحزان
مینویسد: محمد بن جریر طبری امامی به سند معتبر از ابو بصیر نقل میکند که
امام صادق(ع) فرمود: حضرت فاطمه(س) روز سه‏شنبه، سوم جمادیالثانی، سال
یازدهم هجری از دنیا رفت و علّت وفات حضرت، ضربت قنفذ غلام عمر بن خطاب بود
که به دستور عمر با غلاف شمشیر بهحضرت ضربه زد؛ به طوری که فرزندش محسن
سقط شد و همین امر، بیماری شدید حضرت را در پی داشت.

همچنین نامه
عمر به معاویه که شرح این حادثه را به طور گسترده بیان میکند، خواندنی
است. مشروح این نامه را علاّمه مجلسی، در کتاب بحارالانوار، ج 8، ص 222،
چاپ قدیم از کتاب دلائل الامامه، ج 2 نقل کرده است/

اقوال دیگری از
عالمان تسنّن و تشیّع در این زمینه نقل شده است که مجالی برای نقل آن نیست.
به هر حال، از مجموع آرای ناقلان این حادثه استفاده میشود این واقعه
دردناک که آن افراد برای حضرت زهرا(س) پیش آوردند. سرانجام سبب شهادت آن
اسوه تقوا و هدایت شد/


89/2/7
2:44 ع




 مرحوم قاضی (ره) و حضرت امام خمینی (ره) 







حضرت آیت الله ناصری دولت آبادی می فرمود :

استاد ما مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس قوچانی (ره) وصی مرحوم آیت الله آقا سید علی قاضی (ره) می فرمودند : در نجف اشرف با مرحوم قاضی جلساتی داشتیم و غالباً افراد با هماهنگی وارد جلسه می شدند و همدیگر را هم می شناختیم . در یک جلسه ناگهان دیدیم سید جوانی وارد شدند ، مرحوم قاضی بحث را قطع کردند و احترام زیادی به این سید جوان نمودند و خطاب به او فرمودند :

« آقا سید روح الله ! در مقابل سلطان جور و دولت ظالم باید ایستاد ، باید مقاومت کرد ، باید با جهل مبارزه کرد. » این در حالی بود که هنوز زمزمه ای از انقلاب امام نبود.

مرحوم آیت الله قوچانی فرموده بودند که ما خیلی آن روز تعجب کردیم ، ولی بعد از سالهای زیاد و پس از انقلاب فهمیدیم که مرحوم قاضی آن روز از چه جهت آن حرفها را زد و نسبت به امام ادای احترام کرد. ضمناً حضرت امام نیز بسیار از ایشان با تجلیل نام می بردند و می فرمودند : « قاضی کوهی بود از عظمت و مقام توحید. »

کرامات معنوی ص



89/2/7
2:35 ع

( حکایتی از آیت الله قاضی و آیت الله خوئی ) 
دانشمند معظم و محقق محترم استاد فاطمی نیا می فرمودند :
زمانیکه حضرت آیت الله قاضی (ره) در نجف اشرف بودند روزی آیت الله خوئی (ره) به حضور ایشان می آین
د و خدمت ایشان عرض می کنند :
از شما می خواهم که چیزی به من بفهمانید . مقصود ایشان معارف الهی و عرفانی و مکاشفات روحی بود .
پس از مدتی که آیت الله خوئی طبق دستورالعمل استادش عمل می کنند
تا یکی از شبهای ماه مبارک رمضان که این شاگرد معظم خدمت استاد به سر می برد
برای ایشان مکاشفه ای با عنایت آیت الله قاضی صورت می گیرد که از این قرار است :
آقای خوئی شخصی را شبیه خودش در مقابل خود می بیند که به آرامی تغییراتی در چهره آن شخص به وجود می آید
تا آنجا که محاسنش سفید می شوند و در نهایت محاسنش سفیدتر و درس ایشان به مسجد هندی کشیده می شود
و در مقام فتوای قرار می گیرد
و باز در گوشه ای دیگر مشاهده می کند که رساله ایشان چاپ شده است
و بعد از مدتی بلندگوهای کوفه اعلام کردند که
آیت الله خوئی به ملکوت اعلا پیوست .
بعد از مشاهده این صحنه مرحوم قاضی رو به آقای خوئی کرده می فرمایند :
این بود سرگذشت شما تا آخر عمرتان عاقبت به خیر شوید بفرمایید بروید.



کرامات معنوی ص 14



  

مشخصات مدیر وبلاگ
 
لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
مردمک ، mar2mak ، a ، Mar2makمردمک ، http://mar2mak.tk/ ، آآ ، رجب ، ایران ، afra ، افتخار ، معجزه ، شیعه ، mar2mak.parsiblog.com ، نماز توبه ، نماز مشکل گشا ، نوح ، نوروز ، نوروز یک جشن ملی ، هدیه خدا ، هر چه بنده بخواهد اجابت می­شود. ، هرگاه بنده ای مرا بخواند ، هزار راز ، هفت قانون معنوی موفقیتmar2mak مردمک ، هفده ربی ، همانند سیب باش ، وامان از غش ، وبلاگ مردمک ، ورسیدن به ارزو ها ، وصیت نامه داریوش هخامنش ، وصیت نامه مولانا ، وصـیـت نامـه ی داریـوش کـبـیـر ، وولادت امام رضا ، یاد گرفتم که ، یک سکوت ، کارمندان ایده‌های خوب ندارند ، کارنامه مدرسه ، کسی واقعا خدا را دوست دارد ، کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد! ، کلیپ ولادت امام رضا علیه السلام کلیپ ولادت امام رضا علیه السلام ، mardomak ، آ َAصمصام در مجلس نیایش ، شیفتگان شریعت علمی علوی ، صدای تاختن ، صدای شکستن اقتصاد ایران ، ضد وهابیت ، عاقبت کار ، عالم ، عباس ، عبدالعظیم ثواب زیارت ، عزت نفس ، عشق ، عطشان ، عظمت ، علامت @ ، علت پیشرفت ژاپنی‌ها را بدانید ، علم ، علی ، علی مولود کعبه ، عوامل عمده شکست مدیریت mar2mak ، عیسیی ، فراموش ، فردوسی و حب اهل بیت ، فرشته ها زن هستند ، فروش کوکاکولا در خاورمیانه ، فقر ، فهمیدن ، قابوس‌نامه ، قاتل حضرت زهرا کیست؟ ، قدر یک سیب ، قدم اول ، قرائت ، قصه عادت ، قلب ، قلب مومن جزیره خضراء است ... ، قیصر روم ، کبوتر ، کدامیک را انتخاب خواهید کرد؟ ، کسی که می خواهد اهل معرفت شود ، کلاغ و طوطی ، کلمات کلیدی: ، کهن ، کویر ، گرگ ، گریه کن ، گزیده یی از قابوسنامه ، لایق ، لیلة الرغائب ، لیلی مجنون ، ماجرای اسب ابی و لاک پشت(کمتر زچوبی نیستی....) ، مانع موفقیت ، مبادا رها کنی ، مترسک ، متفاوت ، محرم ، مدیران اسباب بازیهای جدید نمیخرند ، مدیران اشتباه نمیکنند ، مدیران روزنامه نمیخوانند، ، مدیران فراموش نمیکنند ، مدیران نمیخوابند ، مرحوم قاضی (ره) و حضرت امام خمینی (ره) ، معجزه زندیگیت ، معلم مردمک mar2mak ، معلول ، مکه ، مناظره میان (شیخ مفید )و عالم سنی ، منهج الصادقین ، مهمان خدا ، موبایل زدگی در ایران ، موسم است،حج کن! ، موعظه آیت الله جوادی آملی ، مولود کعبه ، موهبت الهی ، میلاد ، میلاد پیامبر مهربانی ، نابودگر ، ناتوانی شاه ، نخستین روز امامت امام عصر علیه السلام ، نذر آرایشگر ، نقش انگشتر ، نماز امام رضا... ، آخرین کلمات ، آدم کربلا ، آزادی ، آفرین به حسادت! ، آن ها به جبهه رفتند ، اینها شدند طلبکار ، آنجا بهشت نیست، دوزخ است. ، آیا میدانید: ، اا ، ابولفظل ، ارزش ، از امام هادی(ع) نقل شده است ، از قیود ، ازادی ، مردمک وبلاک ، مردمک وبلاگ ، مردمک ، مردمک mar2mak ، مردمک چشم ، مردمک، اهل آسمون، رحم، اهل زمین، mar2ma.tk ، مشکل فضا یی ، مشکلات زندگی ، مصر ، افتخار شیعه ، السلام علیک یا غریب الغربا السلام علیک یا علی ‌بن ‌موسی‌ ا ، المتمسکین بولایت امیر المومنین علی ابن ابیطالب (ع) ، امام حسن ، امام حسین از دیدگاه افراد مشهور ، امام رضا ، امام زمان ، امام صادق ، امام صادق ادعای دوستی ، امام محمر باقر ، امروز ، امن ، انسان‌ها را به چهار دسته تقسیم است: ، او چه کسی ، اولین لعن کنندگان به آن دو اهل بیت بودند ,وبلاگ مردمکmar2mak, ، ایا ظاهر شما به کارتان صدمه می زند؟مردمک mar2mak مردمک ، ، Aآ کوچک کردن دنیا ، f ، َmar2mak ، mar2mak با 8 سوال در مورد حیوانات خود را بشناسید! ، mar2mak بوی محرم می آید ، ‌ علی ، "این الرجبیون" ، "نوروزتان نوروح باد " ، .parsiblog ، ? نکته‌ای که در نو‌آوری شرکت گوگل ، ،حجاب/ بهشت وحور/مناجات/مردمکmar2mak// ، 10 نکته مهم جهت حفظ آراستگی یک مرد مردمک mar2mak ، 10 کلید طلائی برای خلق زندگی ای که آرزویش دارید ,مردمکmar2mak ، 13 رجب ، رزق وروزی ، رستم ، رسم خوردن ماهی در شب نوروز ، رنگ دروغ ، روانشناسی رنگ‌ها mar2mak مردمک ، روزی دادی رایگان بیامورز رایگان که توخدایی نه بازرگان دانایی ده ، روزی نیز دهد ، ریسک ، زبان عربی ، زسفیر سابق انگلیس ، زمان زیادی نداری ، زندگی یک گل سرخ است ، زیبایی رایگان است مردمک mar2mak ، سال 2012 چه بر سر زمین خواهد آمد؟ ، سالروز شکافتن هر ساله ی کعبه مبارک باد ، ستاره ، سرنوشت برگ ، سعی ، سفید ، سوتک ، سوره حمد ، سیاه وسفید ، ش ، شاخه ی حیات ، شاگرد و راهب پیر ، شب یلدا ، شتر مرغی ، شجاعت ادامه دادن زندگی ، شرم ، شروع بلا ، شعبان ، شفاعت بی حد ومرزحضرت زهرا/مردمک/http://mar2mak.tk/ ، شکاف کعبه ، شگرد آیت‌الله مدرس برای کسب در آمد ، شما خدا هستید ، شمع ، شهادت پیامبر اکرم ص ، شهید ، شور ، شیرجه ، بدون شرح ، بزرگترین حکمت چیست ، بسم الله الرحمن الرحیم ، بندگان نیک خدا ، به طفیل ذوات مقدس محمد ، ایلیا ، شبر ، شبیر و فاطمه علیهم السلام ، بهترین راه ، بهشت در روح ، بوی محرم می آید ، بی نیازی ، بیل گیتس و جنرال موتورز ، پشتکار ، پنج کار برای دوری از گناه ، پند حکیانه در باب مشارکت با نزدیکان ، ت ، تئوری 30 دقیقه ایmar2mak ، تا بهشت دو قدم راه ، تاثیر سوره حمد ، تحیت بر ملائکه ، تست جدید روانشناسی با 8 سوال در مورد حیوانات خود را بشناسید! ، تشابه ذهن احمق و مردمک چشم ، تشکر به معنای حقیقی بی ریا خالص ، تفسیر امام رضا (ع) از قرآن کری ، تلاش ، تنها یک موعظه ، تنهایی ، تولد ، ثواب ، جان ، جایگاه ، جرم چیدن گل ، جواز بهشت ، چتر لطف و مرحمت الهی ، چرا آدمى گاهى مطالبى را که مى داند به یاد نمى آورد. ، چرا به غرق گناه شدن خوشنود شدیم ، چشمه ، چفیه ، چه کسی یا کسانی وموجبات شهادتش را فراهم کردند ، چو بیشه تهی ماند از نره شیر ، حب علی(ع) ، حجاب درایین زرتشت ، حداقل شرط لازم برای موفقیت . ، حدیث امام رضا(ع) ، حرفهایی برای نگفتن ، حضرت زهرا ، حضرت زینب کبری :روز پرستار :فرشتگان سفید پوش ، حضرت علی اکبر علیه السلام ، حکایتی از آیت الله قاضی و آیت الله خوئی ، حمد سوره حمد نماز صبح ، حکمت خدا ، خدا را دوست دارم ، ، خدا همه جا هست ، خری در چاه // ، خسته آور ، خطر ، خورشید ، داستان دختر نمرود و حضرت ایراهیم علیه‌السلام و آتش ، داستان مداد ، داستان مدیریتی ، دانشگاه استنفورد ، دانشنامه رشد ، دانه عشق ، دختر خانم ودو راهب ، در بسته باز کردن ، دروازه بهشت ، دریا ، دست هایی مقدس ، دعا از نیزه کارگرتر اس ، دل ، دلیل تنهایی ما... ، ده روش غلط مدیریت مردمک mar2mak ، دو تیپ افراد سازمانی ، دیار قوم لوط ، دیروز امروز خدا بخیر کنه فردا را ، دین و مذهب جن : ، دیوار شیشه‌اى ، دیوانه ، ذهن ، ذهن احمق ، راز موفقیت ، راز موفقیت در زندگی ، رازی نهان ، راه نجات mar2makمردمک ،
موسیقی


ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ