حضرت سکینه
گرچه مطابق متون اولیه، معروف و مشهور چنین است که حضرت زهرا (س) پنج فرزند به نامهای حسن،
حسین، زینب، ام کلثوم و محسن (یا مُحَسَّن) داشت و نامی از دختری به نام سکینه نیامده است، ولی
پاره ای از روایات که قبل از این متون بوده است و ذکر خواهد شد، بیانگر آن است که حضرت زهرا (س)
دختری به نام سکینه نیز داشته و حتی او در ماجرای کربلا نیز حاضر بوده است.
ولی ذکر نشدن نام او در کتب انساب و رجال در ضمن شمارش فرزندان حضرت علی(ع) ، دلیل قاطعی بر
نبود چنین فرزندی برای امیرمؤمنان علی(ع) و زهرا (س) نیست، چرا که ذکرنشدن بعضی از نامها، و
اهمال در این مورد در کتب انساب و رجال، بسیار است و نبودن ذکر آنها دلیل بر عدم وجود آنها نخواهد
شد.
اما در موارد دیگر، در پاره ای از متون، نام حضرت سکینه بعنوان دختر امیر مؤمنان علی(ع) آمده است، و
برای ما همان روایات کفایت میکند.
در اینجا چند روایت که بیانگروجود دختری به نام سکینه برای حضرت علی(ع) است، نقل میشود:
1- ابوجعفر محمد بن جریر طبری شیعی، عالم و محدث بزرگ اوایل قرن چهارم هجری در کتاب خود
دالائل الامامه به سند خود از امام صادق و او از امام باقر و او از برادرش زیدبن امام سجاد نقل میکند
که:
«عَن اَبِیهِ عَن سَکِینَةَ وَ زَینَبَ اِبنَتَی عَلِیًّ، عَن عَلُِیًّ (ع) قالَ: قالَ رَسُولُ اللهِ (ص) اِنَّ فاطِمَةَ خُلِقَت حُورِیَّةٌ
فِی صُورَةِ اِنسِیَّةٍ.» (از پدرش _ امام سجّاد (ع) _ و او از سکینه و زینب (ع) دو دختر علی (ع) نقل کرد که
علی (ع) گفت: رسول خدا (ص) فرمود: همانا فاطمه (ع) حویّه _ بانوی بهشتی _ است که بصورت
انسان آفریده شده است).
مطابق این روایت، حضرت علی (ع) دختری به نام سکینه (ع) داشت؛ و از مقام ارجمند او همین بس که
امام سجاد (ع) از او نقل روایت میکند.
2- ورقةبن عبدالله در ضمن گفتار مشروحی میگوید: در مکّه پس از طواف کعبه، با فضّه کنیز حضرت زهرا
(س) ( پس از گذشتن سالها از وفات حضرت زهرا (س)) ملاقات کردم، و از او تقاضا کردم تا پارهای از
احوال حضرت زهرا (س) هنگام وفاتش را برایم بیان کند. قطرات اشک از چشمانش جاری شد و سپس به
شرح ماجرا پرداخت تا به اینجا رسید که حضرت علی(ع) پس از غسل دادن و کفن کردن بدن مطهر حضرت
زهرا (س)، ضمن گفتاری فرمود:
"فَلَمّا هَمَمتُ اَن اَعقُدَالرِّداءَ نادَیتُ یا اُمَّ کُلثومَ! یا زَینَبُ و یا سَکِینَةُ! یا فَضَّةُ! یا حَسَنُ و یا حُسَینُ! هَلُمُّوا
تَزَوَّدوا مِِن اُمِّکُم، فَهذَاالفِراقُ و اللِّقاء ُفِی الجَنَّةِ."
(بحار ج 43 ص 174 و 179 ، بیت الاحزان محدث قمی، ص 182)
"هنگامی که تصمیم گرفتم بند کفن زهرا (س) را ببندم، صدا زدم : ای امکلثوم! ای زینب! ای سکینه! ای
فضه! ای حسن و ای حسین! به پیش آیید و از مادرتان زاد وتوشه برگیرید، که اکنون وقت فراق است که
ملاقات با او در بهشت حاصل خواهد شد."
این روایت دلالت دارد که سکینه دختر حضرت زهرا (س) بوده است، باتوجه به اینکه در آن عصر، بانویی از
اهل بیت به نام سکینه وجود نداشته است، و سکینه دختر امام حسین(ع) هنوز به دنیا نیامده بود.
3-در کتاب امالی شیخ طوسی، و وسائل الشّیعه (کتاب النّکاح، باب عدم جواز نظر الخصی الی المریة) از
حضرت رضا نقل میشود و او از پدرانش روایت میکند که امام حسین(ع) فرمود:
« اُدخِلَ عَلی اُختِی سَکِنَةَ بِنتِ عَلِیًّ خادِمٌ، فَغَطَّت رَأسَها مِنهُ، فَقِیلَ لَها: اِنَّهُ خادِمٌ؟ فَقالَ هُوَ رَجُلٌ مُنِعَ
مِن شَهوَتِهِ.» (بردهای _ خواجه _ بر خواهرم سکینه دختر علی(ع) وارد شد. سکینه موی سرش را از او
پوشانید، یکی از حاضران از سکینه پرسید: او که بردهای خواجه بیش نیست؟ (چرا سرت را از او
پوشاندی؟) سکینه در پاسخ فرمود: «در هر حال او مرد است؛ هر چند که از شهوتش جلوگیری شده
باشد»).
این روایت علاوه بر اینکه بر وجود حضرت سکینه به عنوان دختر امیرمؤمنان علی(ع) دلالت دارد، بیانگر
مقام ارجمند حضرت سکینه است، و اینکه چنین بانویی در میان خاندان رسالت، معروف بوده است، چرا
که امام حسین(ع) امام معصوم بود و نیاز به نقل فتوا از دیگری نداشت و چنین نقلی حاکی است که
امام حسین(ع) قصد داشت مردم را از جلالت مقام حضرت سکینه باخبر سازد و اعلان کند که حضرت
سکینه به فقه و احکام دین آشنای کامل دارد.
ضمناً سه روایت مذکور، در سه موردِ کاملاً مختلف، یکی در شأن و مقام حضرت زهرا (س) ، و دیگری در
مورد دعوت امیرمؤمنان علی(ع) از حسن و حسین و زینب و سکینه برای آخرین دیدار با حضرت زهرا (س)
،و سوّمی در ذکر حجاب است. بدیهی است که چنین موضوعی ممکن نیست هرگز توطئة جمعی برای
دروغسازی باشد، تا به این وسیله دحتری به نام سکینه را بر دختران امیرمؤمنان علی(ع) بیفزاید.
همچنین ذکر قبر مطهر آن بانو که دهان به دهان و نسل به نسل از قرنها گذشته، تا حال که از زبان مردم
منطقه داریّا (نزدیک دمشق) نقل شده نیز بیانگر یک واقعیت عینی است، نه خیالی، زیرا هیچگونه
داعی برکذب چنین شایعه ای وجود نداشته است.
درست است که نام بانو در کتابهای تاریخی رسمی معروفی که در قرن سوم به بعد نوشته شده است،
نیست، ولی باید توجه داشت که در آن وقت حدود دو قرن از عصر حضرت سکینه میگذشت، وانگهی از
طرف نویسندگان چندان اهتمامی به ذکر نامهای فرزندان امامان-جز آنان که مشهور بودند و در میان
حوادث، بیشتر آشکار بودند- نمی شد.
ذکر این نکته در اینجا قابل توجه است که : شورشهای پیاپی و درگیریهایی که در حجاز و عراق وجود
داشت، بسیاری از اهل بیت رسول خدا(ص) و آل علی(ع) را ناگزیر کرد تا به دمشق و اطراف آن که نسبتا
جای امنی بود، روانه شوند و بر همین اساس، قبور مطهر بسیاری از آنها در قبرستان باب الصغیر دمشق
قرار دارد، مانند: قبر ام کلثوم دختر علی(ع)، قبرسکینه دختر اما حسین(ع)، قبر حمیده دختر حضرت
مسلم، قبر امسلمه همسر پیامبر، قبر اسماء همسر جعفرطیار، قبر فضه خادمه حضرت زهرا (س) و ...
همچنین مرقد مطهر حضرت زینب واقع در منطقه راویه، در هفت کیلومتری جنوب شرقی دمشق.
توضیح اینکه: سرزمین شام پس از نابودی معاویه و یزید، سرزمین بسیار مناسبی برای سکونت خاندان
نبوت و آل علی(ع) بود، و چنانکه تاریخ نشان میدهد، دو قبیله همدانی ویمانی که از شیعیان
امیرمؤمنان علی(ع) و از دوستان صمیمی آن حضرت بودند، در برابر فتنه ابن زبیر، از حجاز و عراق به
اطراف دمشق هجرت کردند و در روستاهای اطراف دمشق مانند حَجِّیرا (که امروزه حجیّره خوانده
میشود)، عین ثرما، صنعاء، راویه، داریّا و ... ساکن شدند.
یکی از این طوایف، طایفه خولان (همسایه قبیله همدان در وطن اصلیشان قسمت شرقی یمن) بود.
اینها با عده ای از قبایل یمانی در روستای "داریّا" ساکن شدند، که اکثریت آنها از طایفه خولان بودند.
طایفه خولان گرچه شیعه بودند ولی همانند طایفه همدانیها محکم و استوار نبودند، از سوی دیگر
همدانیها بیشتر در منطقه راویه سکونت داشتند و همین امر موجب شد که بستگان امیرمؤمنان علی(ع)
در میان شیعیان آن حضرت در امنیت زندگی کنند، و نظر به اینکه پیوند مکتبی همدانیها محکمتر بود، نام
حضرت زینب و آثار مرقد مطهر او را در منطقه راویه دمشق به خوبی حفظ کردند، ولی کم توجهی طایفه
خولان که در منطقه داریّا بودند، موجب فراموشی ذکر نام مبارک حضرت سکینه دختر علی(ع) شد، در
عین حال، به رغم کم توجهی آنها لطف خدا شامل حفظ نام سکینه شد، و نام او و محل مرقد او همواره
نسل به نسل و قرن به قرن زبانزد مردم داریّا بوده وهست و این، دلیل مهمی در این راستا است.
به هر حال، این بررسی کوتاه به نوبه خود بیانگر تأییدهای دیگر بر صدق وجود مرقد حضرت سکینه دختر
حضرت علی(ع) در منطقه داریّا (نزدیک دمشق) است.
نظریه بعضی محدثان و بزرگان
مطالب گوناگونی از علمای محقق و مورد اعتماد نقل شده است که هرکدام میتواند تأییدی بر این
مطلب باشد که حضرت امیرمؤمنان علی(ع) دختری به نام سکینه داشته است، به عنوان نمونه:
1- در میان محدثان و مورخان ، علامه شعرانی (قطبالربانی ، عبدالوهاب شعرانی، متوفی در محرم
سال 687 هـ ق) در کتاب خود الطبقات الکبری یکی از دختران علی(ع) را سکینه ذکر کرده است.
نیز مرحوم آیت الله شیخ علی نمازی(متوفی در ماه ذیحجه سال 1405 هـ ق) در کتاب مستدرکات سفینه
البحار چنین می نویسد:
"سَکیِنَةُ بِنتُ اَمیرِالمؤمِنینَ لمَ یَذکُرُوها، وَ قَد رَوی السَّجّادُ عَنها وَ عَن زَینَبَ، عَن اَبیهُما اَمِیرِالمؤمِنینَ فَضلَ
فاطمةَ الزَّهراءِ" (سکینه دختر امیر مؤمنان علی(ع) که او را (مورخان) به این عنوان یاد نکرده اند با اینکه
اما سجاد(طبق روایتی که گذشت) توسط او و زینب از پدرشان علی(ع) در فضیلت حضرت زهرا (س) نقل
روایت می کند).
2- همچنین عالم فرزانه شیخ عبدالحمید مهاجر عراقی- یکی از بزرگان اهل منبر که تألیفات و تحقیقات
فراوانی دارد- نقل کرده است : بانویی به نام حضرت سکینه دختر حضرت علی(ع) در کربلا حضور داشته
است. او هنگام وداع آخر در عاشورا حاضر بود، و وقتی امام حسین(ع) به سوی میدان می رفت، متوجه
شد که خواهرش زینب در گوشه یکی از خیمه ها نشسته و از شدت غم و اندوه نزدیک است جان
تسلیم کندو امام حسین(ع) خواهرش سکینه را صدا زد و فرمود:
"یا اُختِی سَکینةُ اَدرِکِی اُختَنا زَینَبُ، تَجُودُ بِنَفسِها. "
(ای خواهرم سکینه خواهرمان زینب را دریاب و از او مراقبت و نگهداری کن نزدیک جان ببازد ).
3- در کتاب اغانی آمده است که در یکی از مجالس، دختر عثمان بن عفّان از روی فخر به سکینه گفت:
"اَنَا بِنتُ الشَّهِیِد" (من دختر شهید هستم ) حضرت سکینه سکوت اختیار کرد تا اذان گو اذان گفت ، وقتی
به جمله "اشهد ان محمد رسولالله" رسید حضرت سکینه به او فرمود: "آیا این رسول پدر من است یا پدر
تو؟" دختر عثمان شرمسار شد وگفت :" من دیگر هرگز بر شما فخر نمی کنم".
به احتمال قوی، این سکینه همان سکینه دختر علی(ع) است. به هرحال باب احتمال باز است و از
بررسیهای عمیق می توان به مطالب تازه ای در این باره دست یافت.
4- استاد گرانقدر حضرت آیت الله حاج شیخ حسین شب زنده دار(دامت برکاته) نقل کرد که در عصر
مرجعیت آیت الله العظمی آقای بروجردی (قبل از سال 1340 شمسی) مرحوم آیت الله حاج میرزا ابوالفضل
زاهدی قمی که از علمای محقق و برجسته حوزه علمیه قم بودند، در منزل آقای بروجردی منبر رفتند.
روزی در آن مجلس باشکوه که علمای برجسته حاضر بودند، در محضر آیت الله العظمی بروجردی تاکید
می فرمودند:" به رغم اهمال تاریخ و عدم ذکر بانویی به نام سکینه بعنوان دختر حضرت علی(ع) در
کتابهای معروف حدیث و تاریخ چنین بانویی وجود داشته است و باید این نام احیا شود."
او این مطلب را در محضر مرجع کل، فقیه بزرگ ، آیت الله العظمی بروجردی بیان میکرد. با توجه به اینکه
آقای بروجردی علاوه برمکانت عالی در فقه و اصول ، در علم رجال و شناخت اسانید یدی طولا و تسلطی
گسترده وعمیق داشتند، روا نبود که شخصی مثل آیت الله زاهدی قمی ، در چنان محضری سخنی بی
ربط بگوید و یا گزافه گویی کند.
نتیجه گیری و جمع بندی
از روایات و مطالب فوق، فهمیده میشود که امیرمؤمنان علی(ع) دختری به نام سکینه داشته که با کمال
تأسف ذکر و یاد او در کتابهای معروف نیامده و این نیز مظلومیت دیگری برای خاندان رسالت است که
ذکرشان فراموش شود و گهگاه در بعضی از کتابها به چشم بخورد.