88/1/16
7:35 ع
واقعاً
نفهمید که چه اتفاقی افتاد. بااینکه وانمود می کرد که اتفاق خاصی نیفتاده
است اما همه میدانستند که همه چیز سر جای خودش نیست. متاسفانه، باوجود همه
اشاراتی که به او شد، به هیچ طریق نمی خواست قبول کند که دلیل این مسئله،
ساده ترین دلیل است: مسئله ظاهر او.
او
با هیکل بسیار درشت و موهایی فرفری، ظاهری بسیار ترسناک داشت. اگر سعی می
کرد از لباسهایی که اندام را کوچکتر نشان می دهد مثل رنگ های تیره، راه
راه عمودی و جواهرات مناسب استفاده کرده و ظاهر خود را تقویت کند، مطمئناً
هم توجه زیادی به او می شد و هم احترام زیادی کسب می کرد.
اما
درعوض، طوری لباس می پوشید که شوهرش خوشش بیاید: کفش پاشنه بلند، دامن
کوتاه، موهای بلند، و لباسهای تنگ.. اکثر لباسهایی که می پوشید خیلی برایش
کوچک بودند. هیچکدام هم لباس درست و حسابی و گران قیمت نبود. ظاهرش واقعاً
هیچ تناسبی با سنش، درآمدش و مقام شغلیش نداشت.
همین
مسائل باعث شد که این کار دوم خیلی زود به نابودی کشیده شود. روی کاغذ به
نظر عالی می رسید: توانا، تحصیلکرده، و کاملاً مطلع از زمینه کاری خود.
اما وقتی او را از نزدیک می دیدید، واقعاً ظاهرش بد به نظر می رسید.
مخاطبین او انتظار ظاهری حرفه ای و مناسب داشتند. اما چیزی که می دیدند
تلفیقی بین اسکارلت اوهارا و آمازون بود.. باوجود پیشینه، تجربه و توانایی
که در نوشتن داشت، به خاطر وضعیت ظاهرش همه اعتبار خود را از دست داد.
به
نظرتان عادلانه نیست؟ شاید. اما باوجود تحصیلات، حرفه و مقام اجتماعی، او
خودش باید بهتر می دانست. همه همکارانش خیلی محتاطانه تر از او لباس می
پوشیدند و خیلی های آنها هم مستقیماً به او گفته بودند که تغییری در وضعیت
خود ایجاد کند. اما او دوست داشت همان کاری را انجام دهد که خودش می
خواهد.
البته این یک نمونه خیلی افراطی است اما چندان نادر نیست. اکثر افرادیکه چنین مشکلاتی دارند جزء سه دسته زیر هستند:
1. وقت یا پول کافی برای پوشیدن لباسهای خوب ندارند
2. ظاهر برایشان اهمیت چندانی ندارد.
3. قوانین شامل حال آنها نمی شود.
اگر
خودتان را جزء یکی از این سه دسته می بینید، احتمالاً آنقدر که در توانتان
است پول درنمی آورید. در زیر به بعضی علائم اشاره میکنیم که نشان می دهد
وضعیت ظاهرتان، به کارتان صدمه می زند.
1. یکی از بالادستانتان در شرکت مستقیماً به شما گفته است که اگر می خواهید ترفیع بگیرید باید وضعیت ظاهرتان را درست کنید..
2.
یک نفر در شرکتتان همیشه باید برای مراسم های مهم (میتینگ ها، سخنرانی ها
و سایر مراسمات) به شما یادآوری کند که درست لباس بپوشید.
3. یکی از همکاران با مهارت های مساوی یا کمتر اما ظاهر بهتر، قبل از شما ترفیع گرفته است.
4.
آن روزهایی که وقت بیشتری را صرف بهبود ظاهرتان کرده اید، همکارانتان
اینقدر تعجب کرده اند که فکر کرده اند می خواهید برای یک مصاحبه شغلی
بروید.
5. همیشه می خواهید که نقش مهمترین را در شرکت به شما بدهند اما تنها کارهایی که به شما واگذار می کنند، پادوگری مدیریت است.
هیچکدام
از اینها به نظرتان آشنا نبود؟ اگر اینطور است، یعنی ظاهر شما تاثیری منفی
بر زندگی کاریتان دارد. چه دوست داشته باشید بشنوید یا نه، مجبورید که
تغییراتی را در کمد لباسهایتان ایجاد کنید تا در کارتان پیشرفت کنید.
همانطور
که می بینید، برای موفقیت لباس پوشیدن به این معنا نیست که بهترین لباس،
بهترین ساعت و بهترین مدل مو را داشته باشید. باید طوری لباس بپوشید که با
کسانی که می خواهید با آنها کار کنید، مطابقت داشته باشد.
معمولاً
آدمها دوست دارند با کسانی رابطه برقرار کنند که شبیه به خودشان باشد. اگر
شما از نظر طریق لباس پوشیدن، رفتار و مقام به اندازه کافی شبیه آنها
نباشید، یک خارجی تلقی خواهید شد و آنها هیچوقت علاقه ای به دانستن در
مورد شما نخواهند داشت چه برسد به اینکه با شما کار هم بکنند.
ممکن
است این را رد کنید و این کوته فکری آنها را مسخره کنید و خودتان را جدای
آن بدانید...و از اینکه مردم همیشه آنطور که می خواهید با شما رفتار نمی
کنند ناراحت و خسته شده باشید. می توانید هم از این اطلاعات به سود خودتان
استفاده کنید و از آن درس بگیرید.
مثلاً
فرض کنید که می خواهید در کارتان ترفیع بگیرید. چطور لباس می پوشید؟ مثل
آنهایی که در همان سطح شما هستند؟ یا آنهایی که یک سطح از شما بالاتر
هستند؟ وقتی بنابر شغلی که می خواهید به آن برسید، لباس بپوشید، برای
کارفرمایتان راحت تر است که شما را در آن منصب ببیند.
منظور
من از این حرفها این نیست که پول زیادی را صرف خرین چنین لباسهایی کنید.
آنکار را می توانید برای وقتی بگذارید که حقوقتان بالا رفت. درعوض، به
چیزهای خیلی کوچکی فکر کنید که می توانید بدون هیچ خرجی آن را تغییر دهید؛
مثل واکس زدن کفش ها، آرایش مناسب، یا حتی یک مدل موی بهتر و مناسب تر.
درمورد
وضعیت ظاهری گروهی که می خواهید به آنها بپیوندید، اطلاعات جمع کنید. اگر
لازم است لباسی بخرید، می توانید آن را از فروشگاه هایی که قیمت های مناسب
تری دارند تهیه کنید. لازم نیست که بیش از حد خرج کنید. یک تغییر کوچک می
تواند خیلی بزرگ به نظر برسد.
برای
این کار باید به بودجه تان توجه کنید. نیاز به بودجه خیلی زیادی نیست. چند
وقت با اتوبوس اینطرف و آنطرف بروید و پول سینماهایتان را پس انداز کنید و
خیلی راحت پولی که لازم دارید را گیر میاورید.
درست
است، خیلی ها بدون اینکه توجه چندانی به وضعیت ظاهرشان بکنند، در کارشان
پیشرفت می کنند. اما باید بدانید که این نوع پیشرفت ها بیشتر در کارهایی
است که ارتباط عمومی چندانی ندارد.
شما
باید طوری ظاهرتان را آراسته کنید که اطرافیان پاسختان را بدهند و آنچه
شایسته معلومات و دانش شماست به شما ببخشند. درغیر اینصورت، شاید هیچوقت
آن توجهی که لایقش هستید را بدست نیاورید.
ظاهر
نقش بسیار مهمی در نظر دیگران در رابطه با شما دارد. آنهایی که توجه
بیشتری به ظاهر خود می کنند، همیشه بیشتر مورد پذیرش عموم قرار می گیرند
تا آنها که توجهی به وضعیت ظاهر خود ندارند.
به
نظرتان ناعادلانه است؟ شاید. اما وقعیت همین است. شما هم برای اینکه مورد
توجه قرار بگیرید مجبورید که به وضعیت ظاهری خود بیشتر برسید. برای یکبار
هم که شده امتحان کنید. چند هفته وضعیت ظاهرتان را بهتر کنید و ببینید که
مردم چطور به شماتوجه می کنند. مطمئن باشید که این کار تاثیر خیلی زیادی
روی درآمدتان هم خواهد داشت.
چطور؟ اجازه بدهید اینطور برایتان مطرح کنم:
آن
خانمی که اول مقاله به او اشاره کردم را یادتان هست؟ سخنرانی هایی که او
در آن چند جلسه اول انجام داد، به ازای هر یک ساعت 50 هزار تومان دریافت
کرد. اگر این روند همینطور ادامه پیدا می کردمی توانست درآمدش را تا 4
میلیون تومان در سال بالا ببرد. این یعنی 50% بالا رفتن حقوق.
اما این اتفاق نیفتاد و علتش فقط وضعیت لباس پوشیدن او بود.
شما چطور؟ آیا فکر می کنید وضعیت لباس پوشیدنتان به کارتان صدمه می زند؟ نگاهی به آینه بیندازید و خودتان قضاوت کنید.