87/6/5
4:33 ع
راز زندگی
در افسانه ها آمده روزی که خداوند جهان را آفرید
فرشتگان مغرب را به بارگاه خود فراخواند
و از آنها خواست تا برای پنهان کردن راز زندگی پیشنهاد بدهند .
یکی از فرشتگان به پروردگار گفت: آن را در اعماق دشت های زمین مدفون کن.
فرشته دیگری گفت آن را در زیر دریاها قرار بده .
سومی گفت راز زندگی را در کوهها پنهان کن.
ولی خداوند فرمود اگر من بخواهم به گفته های شما عمل کنم
فقط تعداد کمی از بندگانم قادر خواهند بود آن را بیابند.
در حال که من می خواهم راز زندگی در دسترس همه بندگانم باشد.
در این هنگام یکی از فرشتگان گفت ای خدای مهربان راز زندگی را در قلب بندگانت قرار بده.
زیرا علیرغم اینکه براحتی در دسترس همه و به تعداد همه است ولی کمتر کسی به این فکر می افتد که برای پیدا کردن آن باید به قلب و درون خودش نگاه کند.