87/12/27
9:3 ع
منتظر بود تا ساعت سال تحویل بشود.
یک سال بود که منتظر بود ...
زیرلب می خواند:"یا مقلب القلوب و الابصار"
یک عمر بود که منتظر بود ...
نجوا می کرد :"یا مدبر الیل و النهار "
منتظر روز "تولد" بود ...
می دانست که همه را می داند حتی اگر خودش هم فراموش کرده باشد ...
فریاد می زد :"یا محول الحول و الاحوال"
منتظر سال تحویل بود ...
می خواست " نو " شود ...
می خواست با طبیعت دوباره "نو" شود ...
پس می خواند :"حول حالنا الی احسن الحال"
بارها تکرار کرد ... تا در نوروز ، "نوروح" شود ... .
امیدوارانه به امید بخشایش بود و هست و خواهد بود !
"نوروزتان نوروح باد "