( حکایتی از آیت الله قاضی و آیت الله خوئی )
دانشمند معظم و محقق محترم استاد فاطمی نیا می فرمودند :
زمانیکه حضرت آیت الله قاضی (ره) در نجف اشرف بودند روزی آیت الله خوئی (ره) به حضور ایشان می آین
د و خدمت ایشان عرض می کنند :
از شما می خواهم که چیزی به من بفهمانید . مقصود ایشان معارف الهی و عرفانی و مکاشفات روحی بود .
پس از مدتی که آیت الله خوئی طبق دستورالعمل استادش عمل می کنند
تا یکی از شبهای ماه مبارک رمضان که این شاگرد معظم خدمت استاد به سر می برد
برای ایشان مکاشفه ای با عنایت آیت الله قاضی صورت می گیرد که از این قرار است :
آقای خوئی شخصی را شبیه خودش در مقابل خود می بیند که به آرامی تغییراتی در چهره آن شخص به وجود می آید
تا آنجا که محاسنش سفید می شوند و در نهایت محاسنش سفیدتر و درس ایشان به مسجد هندی کشیده می شود
و در مقام فتوای قرار می گیرد
و باز در گوشه ای دیگر مشاهده می کند که رساله ایشان چاپ شده است
و بعد از مدتی بلندگوهای کوفه اعلام کردند که
آیت الله خوئی به ملکوت اعلا پیوست .
بعد از مشاهده این صحنه مرحوم قاضی رو به آقای خوئی کرده می فرمایند :
این بود سرگذشت شما تا آخر عمرتان عاقبت به خیر شوید بفرمایید بروید.
کرامات معنوی ص 14