...یک بانکدار ایرانی مطلع و تیزهوش در اواسط سال 1974 و پیش از آنکه صدای شکستن اقتصاد ایران شکسته شود به من گفت: «افزایش قیمت نفت فاجعه ای برای ایران به بار خواهد آورد.» زیرا شاه با تکیه به درآمدهای نفتی طرحهایی را به موقع اجرا گذاشت که هم نامتناسب با نیازهای واقعی ایران و هم غیر عملی و غیر واقع بینانه بود... دولت سیاست فشار و اختناق را در پیش گرفته و در عین حال فاسد و نالایق بود. ولی آنچه بیشتر از هر چیز جلب توجه می کرد ناتوانی شاه در حلب حمایت افکار عمومی از سیاستها و برنامه های خود بود....
....من نظر خود را دربارهء اوضاع ایران در همان موقع، اینطور برای بازرگانان انگلیسی و کسانی که دست اندرکار تجارت و معاملات مالی با ایران بودند تشریح کردم: ایران یکی از کشورهای جهان سوم است و در هیچ یک از کشورهای جهان سوم تغییرات ناگهانی امر غیر منتظره ای به شمار نمی آید. اگر شما می خواهید در اینجا کار کنید باید این ریسک را هم بپذیرید. بنابراین اولین کاری که اینجا می کنید اینست که: تا می توانید کالاهایتان را بفروشید و فقط در صورتی سرمایه گذاری کنید که برای فروش کالاهایتان چاره ای جز این کار نداشته باشید. اما اگر مجبور باشید در اینجا سرمایه گذاری کنید به میزان حداقل سرمایه گذاری نمایید و صنایعی را انتخاب نمایید که قطعات و لوازم آن از انگلستان وارد شود.... در این محدوده و با توجه به این نکات من معتقدم که ایران یکی از بهترین بازارهایی است که شما می توانید برای کالاهای خود در جهان سوم پیدا کنید...
در نیمه سال 1975 ایران برای نخستین بار پس از افزایش درآمد نفت با مضیقه هایی روبرو شد و بودجه ای که در نیمه دوم این سال به پارلمان ایران داده شد در حدود دو میلیارد دلار کسری داشت..."
گزیده ای از خاطرات سرآنتونی پارسونز سفیر سابق انگلیس در ایران