سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

89/1/28
7:8 ع


آفرین به حسادت!
چه عدالت پیشه است!
اول از
همه صاحب خود را میکشد.





89/1/25
3:20 ع

 دختر خانم ودو راهب
دو راهب در مسیر زیارت خود ، به قسمت کم عمق رودخانه ای رسیدند . لب رودخانه ، دختر زیبائی را دیدند که لباس گرانقیمتی به تن داشت. 

از آنجائی که ساحل رودخانه مرتفع بود و آن دختر خانم هم نمیخواست هنگام عبور لباسش آسیب ببیند ، منتظر ایستاده بود .

یکی از راهبها بدون مقدمه رفت و خانوم را سوارکولش کرد . سپس او را از عرض رودخانه عبور داد و طرف دیگر روی قسمت خشک ساحل پائین گذاشت .

راهبها به راهشان ادامه دادند . اما راهب دومی یک ساعت میشد که هی شکایت میکرد : " مطمئنا این کار درستی نبود ، تو با یه خانم تماس داشتی ، نمیدونی که در حال عبادت و زیارت هستیم ؟ این عملت درست بر عکس دستورات بود ؟ "

و ادامه داد : " تو چطور بخودت این اجازه رو دادی که بر خلاف قوانین رفتار کنی ؟ "

راهبی که خانم رو به این طرف رودخونه آورده بود ، سکوت میکرد ، اما دیگر تحملش طاق شد و جواب داد : " من اون خانوم رو یه ساعت میشه زمین گذاشتم اما تو چرا هنوز داری اون رو تو ذهنت حمل میکنی ؟ ! "





89/1/25
2:58 ع



شاگرد و راهب پیر 

روزی شاگرد یه راهب پیر هندو از او خواست که بهش یه درس به یاد موندنی بده

راهب از شاگردش خواست کیسه نمک رو بیاره پیشش ، بعد یه مشت از اون نمک رو داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست اون آب رو سر بکشه .

شاگرد فقط تونست یه جرعه کوچک از آب داخل لیوان رو بخوره ، اونم بزحمت .
استاد پرسید : " مزه اش چطور بود ؟ "
شاگرد پاسخ داد : " بد جوری شور و تنده ، اصلا نمیشه خوردش "
پیر هندو از شاگردش خواست یه مشت نمک برداره و اونو همراهی کنه . رفتند تا رسیدن کنار دریاچه . استاد از او خواست تا نمکها رو داخل دریاچه بریزه ، بعد یه لیوان آب از دریاچه برداشت و داد دست شاگرد و ازش خواست اونو بنوشه . شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید .
استاد اینبارهم از او مزه آب داخل لیوان رو پرسید. شاگرد پاسخ داد : " کاملا معمولی بود . "


پیر هندو گفت : "
رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو میشه
همچون یه مشت نمکه و اما این روح و قدرت پذیرش انسانه که هر چه بزرگتر و وسیعتر بشه ،
میتونه بار اون همه رنج و اندوه رو براحتی تحمل کنه ،
بنابراین سعی کن یه دریا باشی تا یه لیوان آب" 


 

 



89/1/9
3:12 ع




آسودن امروزین رنج فردائین است و رنج امروزین آسودن فردائین.»
«از اژدهای هفت‌سر مترس، از مردم نمام بترس که هرچه وی به ساعتی بشکافد، به سالی نتوان دوخت.»
«از چراغی، بسیار چراغ‌ها توان افروخت.»
«از دست زن نادوست و ناکدبانو بگریز که گفته‌اند: کدخدا رود بود و کدبانو بند.»
«از گرسنگی مردن به که به نان فرومایگان سیر شدن.»
«از ما گفتن بود، برگوینده بیش از گفتار نباشد.»
«اصل مردمی کم‌آزاری است.»
«اگر تو را دشمنی باشد دلتنگ مشو که هرکه را دشمنی نباشد، بی قدر و بها باشد.»
«اگر خواهی از پشیمانی دراز ایمن گردی به هوای دل کار مکن.»
«اگر خواهی از رنجیدگی دور باشی آن چه نرود مران.»
«اگر خواهی از زیرکان باشی در آئینه کسان مبین.»
«اگر خواهی از شمار آزادمردان باشی طمع را در دل خویش جای مده.»
«اگر خواهی از شمار دادگران باشی زیردستان را به طاقت خویش نکودار.»
«اگر خواهی از نکوهش عامه دور باشی اثرهای ایشان را ستاینده باش.»
«اگر خواهی اندوهگین نباشی حسود مباش.»
«اگر خواهی با آبرو باشی آزرم را پیشه کن.»
«اگر خواهی برتر از مردمان باشی فراخ‌نان و نمک باش.»
«اگر خواهی بر دلت جراحتی نرسد که به مرهم به نشود با هیچ نادان مناظره مکن.»
«اگر خواهی بر قول تو کار کنند، برقول خویش کار کن.»
«اگر خواهی بهترین خلق باشی چیزی از خلق دریغ مدار.»
«اگر خواهی بی‌رنج توانگر باشی بسنده‌کار باش.»
«اگر خواهی پرده تو دریده نشود پرده کس مدر.»
«اگر خواهی تمام‌مرد باشی آنچه به خود نپسندی به دیگران مپسند.»
«اگر خواهی تو را دیوانه‌سار نشمرند، آن چه نایافتنی است مجوی.»
«اگر خواهی دراززبان باشی کوتاه‌دست باش.»
«اگر خواهی در قفای تو نخندند، زیردستان را گرامی دار.»
«اگر خواهی در هر دلی محبوب باشی و مردمان از تو نفور نباشند، برمراد مردمان گوی.»
«اگر خواهی راز تو دشمن نداند با دوست مگوی.»
«اگر خواهی ستوده‌تر مردمان باشی با آن‌که خرد از او نهان باشد، نهان خویش آشکار مکن.»
«اگر خواهی فریفته نباشی، آنچه ننهاده‌ای برمدار.»
«اگر خواهی کم‌دوست و کم‌یار نباشی کینه‌دار مباش.»
«اگر خواهی که قدر تو به جای باشد، قدر مردمان نیکو بشناس.»
«اگر خواهی که مردمان تو را نیکوگوی باشند، نیکوگوی مردمان باش.»
«اگر شراب ندانی خورد زهر است و اگر بدانی خوردن، پادزهر.»
«اما تو را در طالع، ذرع سخن نیست که نه به پای چون تویی بافته‌اند.»
«اما چون در کارزار باشی آنجا سستی و درنگ شرط نباشد چنان کن که پیش از آن که خصم برتو شام خورد تو چاشت خورده باشی براو.»
«اما مرد تا خفته بود در حکم زندگان نباشد چنانکه برمرده قلم نیست بر خفته هم نیست.»
«اما هرکه را آزمایی به کردار آزمای نه به گفتار که گنجشکی به نقد به که طاووسی به نسیه.»
«با درفش پنجه زدن احمقی باشد.»
«با دوست و دشمن گفتار آهسته‌دار و با آهستگی چرب‌گوی باش که چرب‌سخنی دویم جادویی است.»
«با مردم بی‌هنر دوستی مکن که مردم بی‌هنر نه دوستی را شاید نه دشمنی را.»
«بپرهیز از نادانی که خود را دانا شمرد.»
«بجز پیرسالار، لشکر مباد.»
«بسیار گفتن دوم بی‌خردی است.»
«به حهان فرومایه‌تر از آن کسی نبود که دیگری را بدو حاجتی بود و تواند اجابت کردن و نکند.»
«به خویشاوندان کم از خویش محتاج بودن مصیبتی عظیم دان که در آب مردن به که از غوک زنهار خواستن.»
«به دست کسان مار باید گرفت.»
«به گزاف مخر تا به گزاف نباید فروخت.»
«بی‌سیم ز بازار تهی آید مرد.»
«بی‌شرمی نبود بزرگ‌تر از آن‌که به چیزی دعوی کند که بداند و آنگاه بدو دروغ‌زن باشد.»
«پیر رعنا مباش که گفته‌اند پیر رعنا بتر از جوان نارعنا.»
«تا رنج کهتری بر خویشتن ننهی به آسایش مهتری نرسی.»
«تا روز و شب آینده و رونده ‌است از گردش حال‌ها شگفت مدار.»
«تو چنان زی که اگر نیز دروغی گویی// راست‌گویان جهان را زتو باور گردد.»
«جواب خصم به زبان تیغ توان داد نه به سپر سلامت‌جویی.»
«جهان‌دیدگان را به نادیدگان// نکردند یکسان پسندیدگان.»
«چرا ایمن خسبد کسی‌که با پادشاه آشنایی دارد.»
«چرا دوست خوانی کسی را که دشمن دوستان تو باشد.»
«چرا دشمن نخوانی کسی را که جوان‌مردی خود، آزار مردمان داند.»
«چرا زنده شمرد خود را کسی که زندگانی او جز به کام او باشد.»
«چنان‌که شیخ ابوسعید ابوالخیر گفته‌است آدمی از چهار چیز ناگزیر بود: اول نانی، دویم خلقانی (جامه کهنه)، سیم ویرانی، چهارم جانانی.»
«چنان‌که عیب دوستی و یا عیب شخص محتشمی بر تو معلوم شود، زنهار مگویی.»
«چون بزه خواهی کرد باری بزه بی‌مزه نباشد.»
«چون بوق‌زدن باشد در وقت هزیمت// مردی که جوانی کند اندر گه پیری»
«چون به گناهی از تو عفو خواهند، عفوکردن را به خویشتن واجب دان اگرچه سخت‌گناه بود و چون عفو کردی دیگر او را سرزنش مکن و از گناه او یاد میاور که آنگاه هم‌چنان بود که عفو ناکرده‌ای.»
«چون چربو از آتش دریغ داری کباب خام آید.»
«چون رنج تو بری، کوش که بَر، هم تو خوری.»
«چون مرگ تو را نیز بخواهد فرسود// بر مرگ کسی چه شادمان باید بود.»
«چون مهمانی کنی از خوبی و بدی خوردنی‌ها عذر مخواه که این طبع بازاریان باشد. هرساعت مگوی که فلان چیز بخور خوب است، یا چرا نمی‌خوری، یا من نتوانستم سزای تو کنم که این سخن کسانی است که یک‌بار مهمانی کنند.»
«چیزی که به دشمنان بمانی بهتر که از دوستان نخواهی.»
«حاجت‌مندی دوم اسیری است.»
«حق گوی، اگر چه تلخ باشد.»
«حکما گفته‌اند کوشا باشید تا آبادان باشید و خرسند باشید تا توانگر باشید و فروتن باشید تا بسیاردوست باشید.»
«حکیمی را پرسیدند که دوست بهتر یا برادر؟ گفت برادر نیز دوست به.»
«خاموشی دوم سلامت است.»
«خانه به دو کدبانو نارفته بود.»
«خانه کم‌آزاران در کوی مردمی است.»
«خردمند باشید تا توانگر باشید.»
«خردنگرش بزرگ‌زیان باشد.»
«خردنگرش و بزرگ‌زیان مباش.»
«خفته را به بانگی بیدار نتوان کرد.»
«خفته و مرده از قیاس یکی است.»
«خواب مرگی است جزیی و مرگ خوابی کلی.»
«داد آبادانی بود و بیداد ویرانی.»
«داد از خویش بده تا از دادده مستغنی باشی.»
«دختر دوشیزه را شوی دوشیزه باید.»
«دختر نابوده به، چون ببود، یا به شوی به، یا به گور.»
«دد آزموده به از مردم ناآزموده.»
«در آب مردن به که از غوک زنهار خواستن.»
«دوست را زود دشمن توان کرد، اما دشمن را دوست گردانیدن دشوار بود.»
«شرمگنی نتیجه ایمان است و بینوایی نتیجه شرمگنی است.»
«قناعت دویم بی‌نیازی است.»
«کاهلی شاگرد بدبختی است.»
«کم‌همت را نام برنیاید.»
«کوشا باشید تا آبادان باشید.»
«کودک، علم به چوب آموزد نه به شفقت.»
«که پازهر زهر است کافزون شود// وز اندازه خویش بیرون شود.»
«ما را صنما همی بدی پیش آری// از ما تو چرا امید نیکی داری// رو رو جانا همی غلط پنداری// گندم نتوان درود چون جو کاری.»
«مال را عوض بود جان را نبود.»
«مثال پادشاه‌زادگان مثال مرغابی بود و مرغابی‌بچه را شنا نباید آموخت.»
«مردم بی‌قدر را زنده مشمار.»
«مردم را به مردم آزمای پس به خویشتن که هرکه به کسی نشاید به تو هم نیز نشاید.»
«مرگ به‌دان که نیاز به همسران.»
«مستی در قدح بازپسین بود.»
«و اگر شاعر باشی جهد کن تا سخن تو سهل و ممتنع باشد و بپرهیز از سخن غامض و چیزی که تو دانی و دیگران را به شرح آن حاجت باشد مگوی که شعر از بهر مردمان گویند نه از بهر خویش.»
«و چون خانه خریدی همسایه را حق و حرمت نگهدار که گفته‌اند الجار احق بالصنعه.»
«و در مثل گویند: اسب و جامه را نیکو دار تا جامه و اسب، تو را نیکو دارد.»
«و عیال نابکارآینده گرد مکن که کم‌عیالی توانگری است.»
«و هرگه که از حدیثی به حدیث دیگر روم بسیار بگویم ولیکن گفته‌اند بسیاردان بسیارگوی باشد.»
«هر آدمیی که حی ناطق باشد// باید که چو عذرا و چو وامق باشد// هرکو نه چنین بود منافق باشد// مرد نبود هرکه نه عاشق باشد»
«هرکه با رسوا نشیند عاقبت رسوا شود. تنهائی به ز هم‌جالس بد.»
«هم‌چنانکه گفته‌اند الجنون فنون، دیوانگی گونه گونه‌است.
 

 

89/1/9
2:46 ع



ژاپنی‌ها عاشق ماهی تازه هستند. اما آب های اطراف ژاپن سال‌هاست که ماهی تازه ندارد. بنابر این برای غذا رساندن به جمعیت ژاپن قایق های ماهی گیری، بزرگتر شدند و مسافت های دورتری را پیمودند.. ماهیگیران هر چه مسافت طولانی تری را طی می‌کردند به همان میزان آوردن ماهی تازه بیشتر طول می‌کشید.

موفقیت

اگر بازگشت بیش از چند روز طول می‌کشید ماهی ها، دیگر تازه نبودند و ژاپنی ها مزه این ماهی را دوست نداشتند.


برای حل این مسئله،شرکت های ماهیگیری فریزرهایی در قایق هایشان تعبیه کردند.. آن ها ماهی ها را می‌گرفتند آن ها را روی دریا منجمد می‌کردند. فریزرها این امکان را برای قایق ها و ماهی گیران ایجاد کردند که دورتر بروند و مدت زمان طولانی تری را روی آب بمانند

.
اما ژاپنی ها مزه ماهی تازه و منجمد را متوجه می‌شدند و مزه ماهی یخ زده را دوست نداشتند. بنابر این شرکت های ماهیگیری مخزن هایی را در قایق ها کار گذاشتند و ماهی را در مخازن آب نگهداری می‌کردند. ماهی ها پس از کمی‌تقلا آرام می‌شدند و حرکت نمی‌کردند. آنها خسته و بی رمق ، اما زنده بودند

.
متاسفانه ژاپنی‌ها مزه ماهی تازه را نسبت به ماهی بی حال و تنبلترجیح می‌دادند. زیرا ماهی ها روزها حرکت نکرده و مزه ماهی تازه را از دست داده بودند. باز ژاپنی ها مزه ماهی تازه را نسبت به ماهی بی حال و تنبل ترجیح می‌دادند. پس شرکت های ماهیگیری به گونه ای باید این مسئله را حل می‌کردند. 


آنها چطور می‌توانستند ماهی تازه بگیرند

؟

اگر شما مشاور صنایع ماهیگیری بودید، چه پیشنهادی می‌دادید

پول زیاد 

به محض اینکه شما به اهدافتان می‌رسید مثلاً «یافتن یک همراه فوق العاده خوب ، تأسیس یک شرکت موفق ، پرداخت بدهی هایتان یا هر چیز دیگر» ممکن است شور و احساساتتان را از دست بدهید و دیگر به سخت کار کردن تمایل نداشته باشید ، لذا سست می‌شوید
.
شما همین موضوع را در مورد برندگان بخت آزمائی که پولشان را به راحتی از دست می‌دهند، کسانی که ثروت زیادی برایشان به ارث می‌رسد و هرگز موفق نمی‌شوند و ملاکین و اجاره داران خسته ای که تسلیم مواد مخدر شده اند، شنیده و تجربه کرده اید
.

این مسئله را رون هوبارد دریافت:

منافع و مزیتهای رقابتبشر تنها در مواجه با محیط چالش انگیز به صورت غریبی پیشرفت می‌کند 
  شما هر چه با هوش تر، مصرتر و با کفایت تر باشید از حل یک مسئله بیشتر لذت می‌برید. اگر به اندازه کافی مبارزه کنید و اگر به طور پیوسته در چالش ها پیروز شوید ، خوشبخت و خوشحال خواهید بود.
چطور ژاپنی‌ها ماهی‌ها را تازه نگه می‌دارند؟
  برای نگه داشتن ماهی تازه شرکت های ماهیگیری ژاپن هنوز هم از مخازن نگهداری ماهی در قایق ها استفاده می‌کنند اما حالا آن ها یک کوسه کوچک به داخل هر مخزن می‌اندازند.
کوسه جندتایی ماهی می‌خورد اما بیشتر ماهی ها با وضعتی بسیار سر زنده به مقصد می‌رسند. زیرا ماهی ها تلاش کردند.







توصیه :
-به جای دوری جستن از مشکلات به میان آن ها شیرجه بزنید.
-از بازی لذت ببرید.
-اگر مشکلات و تلاش هایتان بیش از حد بزرگ و بیشمار هستند تسلیم نشوید ، ضعف شما را خسته می‌کند به جای آن مشکل را تشخیص دهید.
-عزم بیشتر و دانش بیشتر داشته و کمک بیشتری دریافت کنید.
-اگر به اهدافتان دست یافتید ، اهداف بزرگتری را برای خود تعیین کنید .
-زمانی که نیازهای خود و خانواده تان را برطرف کردید برای حل اهداف گروه ، جامعه و حتی نوع بشر اقدام کنید.
-پس از کسب موفقیت آرام نگیرید ، شما مهارتهایی را دارید که می‌توانید با آن تغییرات و تفاوتهایی را در دنیا ایجاد کنید.
-در مخزن زندگیتان کوسه ای بیندازید و ببینید که واقعاً چقدر می‌توانید دورتر بروید شنا کنید




89/1/7
3:51 ع

سخن
تازه از نوروز گفتن دشوار است.

نوروز یک جشن ملی است،‌

جشن ملی را همه
می‌شناسند که چیست،

نوروز هر ساله برپا می‌شود و هر ساله از آن سخن می‌رود.
بسیار گفته‌اند و بسیار شنیده‌اید؛ پس به تکرار نیازی نیست؟ چرا، هست. مگر
نوروز را خود مکرر نمی‌کنید؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید. در علم و
ادب تکرار ملال‌آور است و بیهوده؛ “عقل” تکرار را نمی‌پسندد؛ اما “احساس”
تکرار را دوست دارد، طبیعت تکرار را دوست دارد، جامعه به تکرار نیازمند
است، طبیعت را از تکرار ساخته‌اند؛ جامعه با تکرار نیرومند می‌شود، احساس
با تکرار جان می‌گیرد و نوروز داستان زیبایی است که در آن، طبیعت، احساس و
جامعه هر سه دست‌اندرکارند.


نوروز که قرن‌های دراز است بر همة جشن‌های جهان فخر می‌فروشد، از آن رو
“هست” که یک قرارداد مصنوعی اجتماعی و یا یک جشن تحمیلی سیاسی نیست، جشن
جهان است و روز شادمانی زمین، آسمان و آفتاب، و جوشِ شکفتن‌ها و شور
زادن‌ها و سرشار از هیجانِ هر “آغاز”.


جشن‌های دیگران، غالباً انسان‌ها را از کارگاه‌ها، مزرعه‌ها، دشت و صحرا،
کوچه و بازار، باغ‌ها و کشتزارها، در میان اطاق‌ها و زیر سقف‌ها و پشت
درهای بسته جمع می‌کند: کافه‌ها، کاباره‌ها، زیرزمینی‌ها، سالن‌ها، خانه‌ها
… در فضایی گرم از نفت، روشن از چراغ، لرزان از دود، زیبا از رنگ و آراسته
از گل‌های کاغذی، مقوایی، مومی، بوی کندر و عطر و … اما نوروز دست مردم را
می‌گیرد و از زیر سقف‌ها، درهای بسته، فضاهای خفه، لای دیوارهای بلند و
نزدیک شهرها و خانه‌ها،‌ به دامن آزاد و بیکرانة طبیعت می‌کشاند: گرم از
بهار، روشن از آفتاب، لرزان از هیجانِ آفرینش و آفریدن، زیبا از هنرمندی
باد و باران، آراسته با شکوفه، جوانه، سبزه و معطر از:


“بوی باران، بوی پونه، بوی خاک،


شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک” …


نوروز تجدید خاطرة بزرگی است: خاطرة خویشاوندی انسان با طبیعت. هر سال، این
فرزند فراموشکار که،‌ سرگرم کارهای مصنوعی و ساخته‌های پیچیدة خود، مادر
خویش را از یاد می‌برد، با یادآوری‌های وسوسه‌آمیز نوروز، به دامن وی باز
می‌گردد و با او، این بازگشت و تجدید دیدار را جشن می‌گیر: فرزند، در دامن
مادر، خود را بازمی‌یابد و مادر،‌ در کنار فرزند، چهره‌اش از شادی می‌شکفد،
اشک شوق می‌بارد، فریادهای شادی می‌کشد؛ جوان می‌شود، حیات دوباره
می‌گیرد. با دیدار یوسفش بینا و بیدار می‌شود.


تمدن مصنوعی ما هر چه پیچیده‌تر و سنگین‌تر می‌گردد، نیاز به بازگشت و
بازشناخت طبیعت را در انسان حیاتی‌تر می‌کند و بدینگونه است که نوروز،
برخلاف سنت‌ها که پیر می‌شوند و فرسوده و گاه بیهوده، رو به توانایی می‌رود
و در هر حال، آینده‌ای جوان‌تر و درخشان‌تر دارد، چه، نوروز راه سومی است
که جنگ دیرینه‌ای را که از روزگار لائوتزو و کنفسیوس تا زمان روسو و ولتر
درگیر است به آشتی می‌کشاند.


نوروز تنها فرصتی برای آسایش، تفریح و خوشگذرانی نیست، نیاز ضروری جامعه،
خوراک حیاتی یک ملت نیز هست. دنیایی که بر تغییر و تحول، گسیختن و زایل
شدن، درهم ریختن و از دست رفتن بنا شده است، جایی که در آن، آنچه ثابت است و
همواره لایتغیر و همیشه پایدار،‌ تنها تغییر است و ناپایداری؛ چه چیز
می‌تواند ملتی را، جامعه‌ای را، در برابر عرابة بی‌رحم زمان – که بر همه
چیز می‌گذرد و له می‌کند و می‌رود، هر پایه‌ای را می‌شکند و شیرازه‌ای را
میگسلد- از زوال مصون دارد؟


هیچ ملتی با یک نسل و دو نسل شکل نمی‌گیرد؛ ملت، مجموعة پیوستة نسل‌های
متوالی بسیار است، اما زمان، این تیغ بی‌رحم، پیوند نسل‌ها را قطع می‌کند؛
میان ما و گذشتگانمان- آنها که روح جامعة‌ ما و ملت ما را ساخته‌اند- درة
هولناک تاریخ حفر شده است؛ قرن‌های تهی ما را از آنان جدا ساخته‌اند؛ تنها
سنت‌ها هستند که پنهان از چشم جلاد زمان، ما را از این درة هولناک گذر
می‌دهند و با گذشتگانمان و با گذشته‌هایمان آشنا می‌سازند. در چهرة مقدس
این سنت‌ها است که ما حضور آنان را در زمان خویش، کنار خویش و در “خودِ
خویش”، احساس می‌کنیم؛ حضور خود را در میان آنان می‌بینیم و جشن نوروز یکی
از استوارترین و زیباترین سنت‌ها است.


در آن هنگام که مراسم نوروز را به پا می‌داریم، گویی خود را در همة‌
نوروزهایی که هر ساله در این سرزمین برپا می‌کرده‌اند، حاضر می‌یابیم و در
این حال، صحنه‌های تاریک و روشن و صفحات سیاه و سفید تاریخ ملت کهن ما در
برابر دیدگانمان ورق می‌خورد، رژه می‌رود. ایمان به اینکه نوروز را ملت ما
هر ساله در این سرزمین بر پا می‌داشته است، این اندیشه‌های پرهیجان را در
مغزمان بیدار می‌کند که: آری، هر ساله! حتی همان سالی که اسکندر چهرة این
خاک را به خون ملت ما رنگین کرده بود، در کنار شعله‌های مهیبی که از تخت
جمشید زبانه می‌کشید، همانجا، همان وقت، مردم مصیبت‌زدة ما نوروز را جدی‌تر
و با ایمان بیشتری برپا می‌کردند؛ آری، هر ساله! حتی همان سال که سربازان
قتیبه بر کنارة جیحون سرخ رنگ،‌ خیمه برافراشته بودند و مهلب خراسان را
پیاپی قتل عام می‌کرد، در آرامش غمگین شهرهای مجروح و در کنار آتشکده‌های
سرد و خاموش، نوروز را گرم و پرشور جشن می‌گرفتند.


تاریخ از مردی در سیستان خبر می‌دهد که در آن هنگام که عرب سراسر این
سرزمین را در زیر شمشیر خلیفة جاهلی آرام کرده بود، از قتل عام شهرها و
ویرانی خانه‌ها و آوارگی سپاهیان می‌گفت و مردم را می‌گریاند و سپس، چنگ
خویش را برمی‌گرفت و می‌گفت: “اباتیمار، اندکی شادی باید”! نوروز در این
سال‌ها و در همة سال‌های همانندش، شادی‌یی اینچنین بوده است، عیاشی و
“بی‌خودی” نبوده است،‌ اعلام ماندن و ادامه داشتن و بودن این ملت بوده و
نشانة پیوند با گذشته‌ای که زمان و حوادث ویران‌کنندة زمان همواره در گسستن
آن می‌کوشیده‌ است.


نوروز همه وقت عزیز بوده است؛ در چشم مغان، در چشم موبدان، در چشم مسلمانان
و در چشم شیعیان مسلمان، همه نوروز را عزیز شمرده‌اند و با زبان خویش، از
آن سخن گفته‌اند. حتی فیلسوفان و دانشمندان که گفته‌اند: “نوروز روز نخستین
آفرینش است که اورمزد دست به خلقت جهان زد و شش روز در این کار بود و
ششمین روز، خلقت جهان پایان گرفت و از این رو است که نخستین روز فروردین را
هورمزد نام داده‌اند و ششمین روز را مقدس شمرده‌اند”.


چه افسانة زیبایی؛ زیباتر از واقعیت! راستی مگر هر کس احساس نمی‌کند که
نخستین روز بهار، گویی نخستین روز آفرینش است. اگر روزی خدا جهان را آغاز
کرده است، مسلماً آن روز، این نوروز بوده است. مسلما بهار نخستین فصل و
فروردین نخستین ماه و نوروز نخستین روز آفرینش است. هرگز خدا جهان را و
طبیعت را با پاییز یا زمستان یا تابستان آغاز نکرده است. مسلما اولین روز
بهار، سبزه‌ها روییدن آغاز کرده‌اند و رودها رفتن و شکوفه‌ها سرزدن و
جوانه‌ها شکفتن، یعنی نوروز.


بی‌شک، روح در این فصل زاده است و عشق در این روز سر زده است و نخستین بار،
آفتاب در نخستین روز نوروز طلوع کرده است و زمان با وی آغاز شده است.


اسلام که همة رنگ‌های قومیت را زدود و سنت‌ها را دگرگون کرد، نوروز را جلای
بیشتری داد، شیرازه بست و آن را، با پشتوانه‌ای استوار، از خطر زوال در
دوران مسلمانی ایرانیان، مصون داشت. انتخاب علی به خلافت و نیز انتخاب علی
به وصایت، در غدیر خم، هر دو در این هنگام بوده است و چه تصادف شگفتی! آن
همه خلوص و ایمان و عشقی که ایرانیان در اسلام به علی و حکومت علی داشتند
پشتوانة نوروز شد. نوروز که با جان ملیت زنده بود، روح مذهب نیز گرفت؛ سنت
ملی و نژادی، با ایمان مذهبی و عشق نیرومند تازه‌ای که در دلهای مردم این
سرزمین برپا شده بود پیوند خورد و محکم گشت، مقدس شد و، در دوران صفویه،
رسما یک شعار شیعی گردید،‌ مملو از اخلاص و ایمان و همراه با دعاها و اوراد
ویژة خویش. آنچنان که یکسال نوروز و عاشورا در یک روز افتاد و پادشاه
صفوی، آن روز را عاشورا گرفت و روز بعد را نوروز!


نوروز- این پیری که غبار قرن‌های بسیار بر چهره‌اش نشسته است- در طول تاریخ
کهن خویش، روزگاری در کنار مغان، اوراد مهرپرستان را خطاب به خویش
می‌شنیده است؛ پس از آن، در کنار آتشکده‌های زردشتی، سرود مقدس موبدان و
زمزمة اوستا و سروش اهورامزدا را به گوشش می‌خوانده‌اند؛ از آن پس، با آیات
قرآن و زبان الله از او تجلیل می‌کرده‌اند و اکنون، علاوه بر آن، با نماز و
دعای تشیع و عشق به حقیقت علی و حکومت علی، او را جان می‌بخشند و در همة
این چهره‌های گوناگونش، این پیر روزگارآلود، که در همة قرن‌ها و با همة
نسل‌ها و همة اجداد ما- از اکنون تا روزگار افسانه‌ای جمشید باستانی- زیسته
است و با همه‌مان بوده است، رسالت بزرگ خویش را، همه وقت، با قدرت و عشق و
وفاداری و صمیمیت انجام داده است و آن، زدودن رنگ پژمردگی و اندوه از
سیمای این ملت نومید و مجروح است و درآمیختن روح مردم این سرزمین بلاخیز با
روح شاد و جانبخش طبیعت و، عظیم‌تر از همه، پیوند دادن نسل‌های متوالی این
قوم- که بر سر چهار راه حوادث تاریخ نشسته و همواره تیغ جلادان و غارتگران
و سازندگان کله منار‌ها بند بندش را از هم می‌گسسته است و نیز
پیمان‌یگانگی بستن میان همة دل‌های خویشاوندی که دیوار عبوس و بیگانة
دوران‌ها در میانه‌شان حائل می‌گشته و درة عمیق فراموشی میانشان جدایی
می‌افکنده است.


و ما، در این لحظه، در این نخستین لحظات آغاز آفرینش، نخستین روز خلقت، روز
اورمزد، آتش اهورایی نوروز را باز برمی‌افروزیم و در عمق وجدان خویش، به
پایمردی خیال، از صحراهای سیاه و مرگ‌زدة قرون تهی می‌گذریم و در همة
نوروزهایی که در زیر آسمان پاک و آفتاب روشن سرزمین ما برپا می‌شده است، با
همة زنان و مردانی که خون آنان در رگ‌هایمان می‌دود و روح آنان در
دلهایمان می‌زند شرکت می‌کنیم و بدینگونه، “بودن خویش” را، به عنوان یک
ملت، در تندباد ریشه برانداز زمان‌ها و آشوبِ گسیختن‌ها و دگرگون شدن‌ها
خلود می‌بخشیم و، در هجوم این قرن دشمنکامی که ما را با خود بیگانه ساخته
و، “خالی از خویش”، بردة رام و طعمة زدوده از “شخصیت” این غرب غارتگر کرده
است، در این میعادگاهی که همة نسل‌های تاریخ و اساطیر ملت ما حضور دارند،
با آنان پیمان وفا می‌بندیم و “امانت عشق” را از آنان به ودیعه می‌گیریم که
“هرگز نمیریم” و “دوام راستین” خویش را به نام ملتی که در این صحرای عظیم
بشری، ریشه در عمق فرهنگی سرشار از غنی و قداست و جلال دارد و بر پایة
“اصالت” خویش، در رهگذر تاریخ ایستاده است، “بر صحیفة عالم ثبت” کنیم.

 

روحی که در درد پخته می شود آرام می گیرد. احساسی که در هیچ گوشه
ای از هستن آرام نمیتواند یافت ، آرام میگیرد . کسی که میداند کسی از راه
نخواهد رسید به یقین می رسد . غم هنگامی بی آرامت می کند که دلواپس شادی هم
باشی، آرامش غمگین! سکوت بر سر فریاد . سکونت گرفتن در طوفان !
- از دکتر علی شریعتی



89/1/7
3:40 ع


لیلی مجنون


خدا مشتی خاک را بر گرفت. می خواست
لیلی را بسازد،از عشق خود در آن دمید و لیلی پیش از آنکه با خبر شود عاشق
شد.اکنون سالیانی است که لیلی عشق می ورزد،لیلی باید عاشق خدا باشد زیرا
خداوند در آن دمیده است و هر که خدا در آن بدمد عاشق می شود.

لیلی نام تمام دختران ایران زمین
است، و شاید نام دیگر انسان واقعی!!!!

لیلی زیر درخت انار نشست، درخت انار
عاشق شد، گل داد،سرخ سرخ، گلها انار شدند،داغ داغ.هر اناری هزار دانه
داشت.دانه ها عاشق بودند، بی تاب بودند،توی انار جا نمی شدند. انار کوچک
بود، دانه ها بی تابی کردند. انار ناگهان ترک برداشت. خون انار روی دست
لیلی چکید. لیلی انار ترک خورده را خورد، اینجا بود که مجنون به لیلی اش
رسید.

در همین هنگام خدا گفت: راز رسیدن
فقط همین است، فقط کافیست انار دلت ترک بخورد.

خدا انگاه ادامه داد: لیلی یک
ماجراست، ماجرایی آکنده از من، ماجرایی که باید بسازیش.

شیطان که طاقت دیدن عاشق و معشوقی
را نداشت گفت: لیلی شدن ، تنها یک اتفاق است، بنشین تا اتفاق بیفتد.

آنان که سخن شیطان را باور کردند،
نشستند و لیلی هیچ گاه اتفاق نیفتاد.

اما مجنون بلند شد، رفت تا لیلی اش
را بسازد ...

خدا گفت: لیلی درد است، درد زادنی
نو، تولدی به دست خویشتن است

شیطان گفت: آسودگی ست، خیالی ست
خوش.

خدا گفت: لیلی، رفتن است. عبور است و
رد شدن.

شیطان گفت: ماندن است و فرو در
خویشتن رفتن.

خدا گفت: لیلی جستجوست. لیلی نرسیدن
است و بخشیدن.

شیطان گفت: لیلی خواستن است، گرفتن و
تملک کردن

خدا گفت: لیلی سخت است، دیر است و
دور از دسترس است

شیطان گفت: ساده است و همین جا دم
دست است ...

و این چنین دنیا پر شد از لیلی هایی
زود، لیلی های ساده ی اینجایی، لیلی هایی نزدیک لحظه ای.خدا گفت: لیلی
زندگی است، زیستنی از نوعی دیگر چون سخن خدا بدینجا رسید ، لیلی جاودانی شد
و شیطان دیگر نبود.

مجنون، زیستنی از نوعی دیگر را
برگزید و می دانست که لیلی تا ابد طول می کشد. لیلی می دانست که مجنون
نیامدنی است، اما ماند، چشم به راه و منتظر، هزار سال.

لیلی راه ها را آذین بست و دلش را
چراغانی کرد، مجنون نیامد، مجنون نیامدنی است.

خدا پس از هزار سال لیلی را می
نگریست، چراغانی دلش را، چشم به راهی اش را...

خدا به مجنون می گفت نرود و مجنون
نیز به حرف خدا گوش می داد.

خدا ثانیه ها را می شمرد، صبوری
لیلی را.

عشق درخت بود، ریشه می خواست، صبوری
لیلی ریشه اش شد. خدا درخت ریشه دار را آب داد، درخت بزرگ شد، صدها شاخه،
هزاران برگ، ستبر و تنومند.

سایه اش خنکی زمین شد، مردم خنکی اش
را فهمیدند، مردم زیر سایه ی درخت لیلی بالیدند.

لیلی هنوز هم چشم به راه است چراکه
درخت لیلی باز هم ریشه می کند.

خدا درخت ریشه دار را آب می دهد.

مجنون نمی آید، مجنون هرگز نمی آید.
مجنون نیامدنی است، زیرا که درخت باز هم ریشه می خواهد.

لیلی قصه اش را دوباره خواند، برای
هزارمین بار و مثل هربار لیلی قصه باز هم مرد. لیلی گریست و گفت: کاش این
گونه نبود. خدا گفت : هیچ کس جز تو قصه ات را تغییر نخواهد داد ،لیلی! قصه
ات را عوض کن.

لیلی اما می ترسید، لیلی به مردن
عادت داشت، تاریخ هم به مردن لیلی خو گرفته بود.

خدا گفت: لیلی عشق می ورزد تا
نمیرد، دنیا لیلی زنده می خواهد.

لیلی آه نیست، لیلی اشک نیست، لیلی
معشوقی مرده در تاریخ نیست، لیلی زندگی است.

لیلی! زندگی کن !

اگر لیلی بمیرد، دیگر چه کسی لیلی
به دنیا بیاورد؟ چه کسی گیسوان دختران عاشق را ببافد؟

چه کسی طعام نور را در سفره های
خوشبختی بچیند؟

چه کسی غبار اندوه را از طاقچه های
زندگی بروبد؟ چه کسی پیراهن عشق را بدوزد؟

لیلی! قصه ات را دوباره بنویس.

لیلی به قصه اش برگشت.

این بار نه به قصد مردن، بلکه به
قصد زندگی.

و آن وقت به یاد آورد که تاریخ پر
بوده از لیلی های ساده ی گمنام و ......



88/12/24
5:45 ع




    ساعت 3 شب بود که صدای تلفن، پسری را از خواب بیدار
کرد.

پشت خط مادرش بود.

پسر  با عصبانیت گفت:  چرا این وقت شب مرا از خواب
بیدار کردی؟ 

مادر گفت: 25 سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار
کردی!

فقط خواستم بگویم تولدت مبارک...!   

پسر از این که دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد،

صبح سراغ مادرش رفت.

وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه
سوخته یافت، 

ولی مادر دیگر در این دنیا نبود . !


88/12/20
5:5 ع

سال 2012 چه بر سر زمین خواهد آمد؟



از پیشگویی منجمان "مایا" تا پیش بینی دانشمندان "ناس


می گویند سال 2012 ، آبستن یک اتفاق خارق العاده در کره زمین است ؛ البته هنوز هیچ کس از ماهیت واقعی آن خبری ندارد اما هر چه هست ، خبرهای موجود درباره این سال ، اصلا خوشایند نیست. این را ، هم پیشگویان و منجمان قوم مایا می گویند و هم دانشمندان ناسا

.
در هشدار ناسا و آکادمی ملی علوم آمده است که میلیونها نفر در سال 2012 بدون برق و در نتیجه بدون غذا و دارو خواهند ماند و تمام یخچالها، تلفنهای همراه و ماهواره ها خاموش می شوند


ناسا در هشداری اعلام کرد که یک توفان خورشیدی که در سال 2012 به زمین می رسد موجب خواهد شد که برق تمام دنیا خاموش شود


.
به گزارش مهر، در هشدار ناسا و آکادمی ملی علوم آمده است که میلیونها نفر در سال 2012 بدون برق و در نتیجه بدون غذا و دارو خواهند ماند و تمام یخچالها، تلفنهای همراه و ماهواره ها خاموش می شوند

از ماه دسامبر فعالیت خورشید به آهستگی روبه افزایش می رود. نیروی مغناطیسی این ستاره هر 11 سال یکبار به نقطه ای می رسد که در آن پیک پدیده های فورانهای خورشیدی و پرتاب تاجهای خورشیدی بزرگ مشاهده می شود. این پدیده ها منجر به آزاد شدن میزان زیادی انرژی و تشعشعات می شود. این فورانها می تواند به زمین نیز برسد و منجر به ایجاد توفانهای ژئومغناطیسی زمین شود

ستاره شناسان این پدیده ها را از سال 1859 رصد کرده اند. در آن زمان یک توفان ژئومغناطیسی ویژه در خطوط تلگراف اروپا و آمریکا اختلال ایجاد کرد. در ماه می 1921 توفان دیگری بسیاری از خطوط برق و تلفن را در دو سر اقیانوس اطلس خارج از استفاده کرد

در گزارش 132 صفحه ای ناسا و آکادمی ملی علوم آمده است: "انرژی برق کلید فناوری جامعه مدرن امروزی است و تمام زیرساختها و سرویسها به آن وابسته هستند. اگر توفان سال 1859 امروز اتفاق بیفتد به طور حتم خسارتهای اجتماعی و اقتصادی وسیعی برجای خواهد گذاشت

به گفته دانشمندان ناسا، پیک بعدی این توفانهای خورشیدی بین سالهای 2012 و 2013 خواهد بود که جامعه علمی هنوز بر سر شدت فعالیت خورشید در این دوره جدید به توافق نرسیده اند


در 2012 چه بر سر ما خواهد آمد؟

ظاهراً، در 21 دسامبر سال 2012 تحل عظیمی در جهان رخ خواهد داد به طوری که بخش بزرگی از نوع بشری نابود خواهند شد



بله، درست متوجه شدید! دیگر برای شغل آینده ی خود برنامه ریزی نکنید! بدنبال خرید خانه نباشید، و در عوض، چند سال آخر زندگی تان را هرآنطور که می خواهید بگذرانید
.
اکنون شما 2 سال فرصت دارید که از زندگی لذت ببرید
...!
مایاها قومی بودند که چند هزار سال پیش تو مناطق آمریکای مرکزی زندگی می کردند، البته الان هم از قوم اونها بازماندگانی وجود دارن.


قبل از اینکه وارد مقوله پیش گویی اصلی مایا بشم باید توضیحاتی راجع به قدرت و تمدن این قوم براتون بنویسم

مایا! قومی که هزاران سال پیش معبد و هرمی رو با 365 پله ساخته! به تعداد روزهای سال

مایا تمامی خسوف ها و کسوف ها را دقیقا تا سال 2012 ثبت کرده و همشون طبق برنامه دارن اتفاق می افتن، مایا چندین هزار سال پیش عدد یک میلیون رو کشف کرده بود، مایا هزاران سال پش تو معابدش تصاویری از سفینه ها و فضانوردان رو روی سنگ ثبت کردن! (این رو خودم به چشم دیدم
مایا آن زمان حتی تعداد روزهای هر سال کره ماه رو که گمونم 279 روز هست محاسبه کرده بود. مایا ها از اورانوس و نپتون اطلاع داشتند، تقویم مایا برای 400 میلیون سال استخراج شده است، سال خورشید و زهره را تا چهار رقم اعشار محاسبه کرده اند

همه اینها رو به دو دلیل اشاره کردم یکیش اینکه بگم مایا چقدر قدرت محاسباتی و علمی داشته و دوم رو هم تو پی نوشت ها خواهید خوند.
حالا بریم سر اصل مطلب، پیشگویی


پیشگویی می گه:
تو 21 دسامبر سال 2012 زندگی روی کره زمین وارد یک دوره جدید می شه. تو چند تا سایت خوندم که این دوره جدید پر از صلح و عشق و آرامش و پیشرفت هست. (مصداق حرف یکی از سیاستمداران آمریکایی که پایان بحران مالی آمریکا رو صلح و آرامش تو دنیا می دونست

حالا چند تا نظریه دیگه هم هستند که به تفضیل روشون بحث می کنم. یکی از استادان دانشگاه هم اطلاعاتی در این مورد داشت، جالبه که گفت ما به ناسا یه ایمیل فرستادیم و پرسیدیم که آیا سال 2012 اتفاقی تو کهکشان خواهد افتاد؟ ناسا پاسخ داده بود که نارسایی هایی مشاهده می شن ولی نمی تونیم تائید کنیم که این اختلالات آسیبی به زمین می رسونن یا نه

!
مایاها معتقد بودند که زمین از 5 دوره تشکیل شده، پایان هر دوره یه اتفاق خیلی بد می افته و دوره جدید شروع می شه. جالب اینجاست که 2012 پایان دوره پنجم هست! و ما وارد دوره ششم خواهیم شد، گفته می شه تمدن حاضر از بین خواهد رفت تا دوره ششم شروع بشه
این کدها درخود قسمتها وقسمتهای زیادی را در مورد یک اتفاق هراسناک خورشیدی درسال2012بیان میکند دانشمندان متفق النظر هستند که هر100 سال یا بیشتر شعله های خورشیدزبانه می کشند و منظومه شمسی را تحت تاثیر خود قرار میدهند


تئوری میگوید که درسال 2012 یک شهاب سنگ باعث انفجار خورشیدی میشود که باعث سوزاندن کره ی زمین میشود

دو مطلب جالب:
یکی اینکه مایا حتی زمان سقوط قوم خودشون رو پیشبینی کرده بودند و عجیب تر از همه: جنگهای جهانی رو هم پیش بینی کرده بودند

البته دقت کنید که اتمام دنیا به این معنی نیست که همه چیز از بین می ره، حتما شروعی خواهد بود، برای دوره ششم و هنوز مطمئن نیستیم که این دوره چه چیزی را به ارمغان خواهد آورد

همین حس کنجکاوی خیلی از مردم و دانشمندان را برانگیخته است که چرا تقویم مایان ها در روز ذکر شده تمام می شود


آیا روز 21 دسامبر سال 2012 روزی است که جهان به پایان می رسد یا اینکه آغاز دوره ای جدید است؟ آیا به پایان رسیدن تقویم مایان ها را می توان نشانه ای دانست بر وقوع یک اتفاق خاص در جهان؟شاید هم ...... به هر حال باید صبر کرد________________


88/11/20
2:21 ع



 نکته‌ای که در نو‌آوری شرکت گوگل در زمینه‌های مختلف موثر بوده 

که به عنوان توصیه‌ای برای دیگر شرکت‌ها می‌تواند موثر و ارزشمند باشد.

? - ایده‌ها از هر جایی می‌آیند.

گوگل معتقد است که هر کسی می‌تواند نوآور باشد حتی تیم فروش.

? - هر چیزی را که می‌توانید به اشتراک بگذارید.

تمام ایده‌ها ، تمام پروژه‌ها ، تمام محصول‌ها از طریق شبکه محلی برای تمامی افراد در دسترس هستند.

?- شما بااستعداد و باهوش هستید ما استخدام می‌کنیم.

دو پایه‌گذار شرکت گوگل یعنی سرگی برین و لری پیج بر روی تمام استخدام‌ها نظارت دارند و خود

باید استخدام‌ها را تایید کنند آ‌نها استعداد و هوش را به تجربه ترجیح می‌دهند.

? - فرصتی برای تحقق رویاها

در شرکت گوگل یک روز هفته متعلق به خود کارمندان است تا بر روی ایده خود کار کنند.نیمی از سرویس‌های

جدید شرکت گوگل از همین ??? زمان شخصی افراد بیرون آماده است.

? - نو‌آوری نه کمال محض !

گوگل قبل از انتشار محصول اصلی خود ابتدا سرویس مورد نظر را به صورت اولیه [بتا Beta] و برای تست

و آزمایش ارائه می‌کند سپس با تکمیل آن،محصول مورد نظر را به صورت کامل و با تمام ویژگی‌ها ارائه می‌کند.

? - سیاست به خرج ندهید از اطلاعات استفاده کنید.

مایر از عبارت ” من تمایل دارم ” در سخنرانی ‌ها خود استفاده نمی‌کند تا کارمندان از ملاک‌های علمی

استفاده کنند.

? - خلاقیت نیاز به نظم دارد.

به کارمندان باز‌ه‌های زمانی برای اتمام کار اعلام کنید و همچنین راه‌ها و قوانینی برای رسیدن به نتیجه

تا ایده‌های آن‌ها به سرانجام برسد.

? - تنها درباره کارآیی محصولاتتان و کاربران نگران نباشید و نگران درآمد نباشید.

چیزی ایجاد کنید که برای استفاده آسان باشد و کابران به سادگی عاشقش شوند.پول خودش سر و کله‌اش پیدا

می‌شود.

? - پروژ‌ه‌ها را نکُشید آن‌ها را تبدیل کنید !

اگر پروژه‌ای شکست خورده آن‌را از بین نبرید بلکه تلاش کنید تا از درون آن پروژه‌ جدیدی ایجاد کنی


مشخصات مدیر وبلاگ
 
لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
مردمک ، mar2mak ، a ، Mar2makمردمک ، http://mar2mak.tk/ ، آآ ، رجب ، ایران ، afra ، افتخار ، معجزه ، شیعه ، mar2mak.parsiblog.com ، نماز توبه ، نماز مشکل گشا ، نوح ، نوروز ، نوروز یک جشن ملی ، هدیه خدا ، هر چه بنده بخواهد اجابت می­شود. ، هرگاه بنده ای مرا بخواند ، هزار راز ، هفت قانون معنوی موفقیتmar2mak مردمک ، هفده ربی ، همانند سیب باش ، وامان از غش ، وبلاگ مردمک ، ورسیدن به ارزو ها ، وصیت نامه داریوش هخامنش ، وصیت نامه مولانا ، وصـیـت نامـه ی داریـوش کـبـیـر ، وولادت امام رضا ، یاد گرفتم که ، یک سکوت ، کارمندان ایده‌های خوب ندارند ، کارنامه مدرسه ، کسی واقعا خدا را دوست دارد ، کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد! ، کلیپ ولادت امام رضا علیه السلام کلیپ ولادت امام رضا علیه السلام ، mardomak ، آ َAصمصام در مجلس نیایش ، شیفتگان شریعت علمی علوی ، صدای تاختن ، صدای شکستن اقتصاد ایران ، ضد وهابیت ، عاقبت کار ، عالم ، عباس ، عبدالعظیم ثواب زیارت ، عزت نفس ، عشق ، عطشان ، عظمت ، علامت @ ، علت پیشرفت ژاپنی‌ها را بدانید ، علم ، علی ، علی مولود کعبه ، عوامل عمده شکست مدیریت mar2mak ، عیسیی ، فراموش ، فردوسی و حب اهل بیت ، فرشته ها زن هستند ، فروش کوکاکولا در خاورمیانه ، فقر ، فهمیدن ، قابوس‌نامه ، قاتل حضرت زهرا کیست؟ ، قدر یک سیب ، قدم اول ، قرائت ، قصه عادت ، قلب ، قلب مومن جزیره خضراء است ... ، قیصر روم ، کبوتر ، کدامیک را انتخاب خواهید کرد؟ ، کسی که می خواهد اهل معرفت شود ، کلاغ و طوطی ، کلمات کلیدی: ، کهن ، کویر ، گرگ ، گریه کن ، گزیده یی از قابوسنامه ، لایق ، لیلة الرغائب ، لیلی مجنون ، ماجرای اسب ابی و لاک پشت(کمتر زچوبی نیستی....) ، مانع موفقیت ، مبادا رها کنی ، مترسک ، متفاوت ، محرم ، مدیران اسباب بازیهای جدید نمیخرند ، مدیران اشتباه نمیکنند ، مدیران روزنامه نمیخوانند، ، مدیران فراموش نمیکنند ، مدیران نمیخوابند ، مرحوم قاضی (ره) و حضرت امام خمینی (ره) ، معجزه زندیگیت ، معلم مردمک mar2mak ، معلول ، مکه ، مناظره میان (شیخ مفید )و عالم سنی ، منهج الصادقین ، مهمان خدا ، موبایل زدگی در ایران ، موسم است،حج کن! ، موعظه آیت الله جوادی آملی ، مولود کعبه ، موهبت الهی ، میلاد ، میلاد پیامبر مهربانی ، نابودگر ، ناتوانی شاه ، نخستین روز امامت امام عصر علیه السلام ، نذر آرایشگر ، نقش انگشتر ، نماز امام رضا... ، آخرین کلمات ، آدم کربلا ، آزادی ، آفرین به حسادت! ، آن ها به جبهه رفتند ، اینها شدند طلبکار ، آنجا بهشت نیست، دوزخ است. ، آیا میدانید: ، اا ، ابولفظل ، ارزش ، از امام هادی(ع) نقل شده است ، از قیود ، ازادی ، مردمک وبلاک ، مردمک وبلاگ ، مردمک ، مردمک mar2mak ، مردمک چشم ، مردمک، اهل آسمون، رحم، اهل زمین، mar2ma.tk ، مشکل فضا یی ، مشکلات زندگی ، مصر ، افتخار شیعه ، السلام علیک یا غریب الغربا السلام علیک یا علی ‌بن ‌موسی‌ ا ، المتمسکین بولایت امیر المومنین علی ابن ابیطالب (ع) ، امام حسن ، امام حسین از دیدگاه افراد مشهور ، امام رضا ، امام زمان ، امام صادق ، امام صادق ادعای دوستی ، امام محمر باقر ، امروز ، امن ، انسان‌ها را به چهار دسته تقسیم است: ، او چه کسی ، اولین لعن کنندگان به آن دو اهل بیت بودند ,وبلاگ مردمکmar2mak, ، ایا ظاهر شما به کارتان صدمه می زند؟مردمک mar2mak مردمک ، ، Aآ کوچک کردن دنیا ، f ، َmar2mak ، mar2mak با 8 سوال در مورد حیوانات خود را بشناسید! ، mar2mak بوی محرم می آید ، ‌ علی ، "این الرجبیون" ، "نوروزتان نوروح باد " ، .parsiblog ، ? نکته‌ای که در نو‌آوری شرکت گوگل ، ،حجاب/ بهشت وحور/مناجات/مردمکmar2mak// ، 10 نکته مهم جهت حفظ آراستگی یک مرد مردمک mar2mak ، 10 کلید طلائی برای خلق زندگی ای که آرزویش دارید ,مردمکmar2mak ، 13 رجب ، رزق وروزی ، رستم ، رسم خوردن ماهی در شب نوروز ، رنگ دروغ ، روانشناسی رنگ‌ها mar2mak مردمک ، روزی دادی رایگان بیامورز رایگان که توخدایی نه بازرگان دانایی ده ، روزی نیز دهد ، ریسک ، زبان عربی ، زسفیر سابق انگلیس ، زمان زیادی نداری ، زندگی یک گل سرخ است ، زیبایی رایگان است مردمک mar2mak ، سال 2012 چه بر سر زمین خواهد آمد؟ ، سالروز شکافتن هر ساله ی کعبه مبارک باد ، ستاره ، سرنوشت برگ ، سعی ، سفید ، سوتک ، سوره حمد ، سیاه وسفید ، ش ، شاخه ی حیات ، شاگرد و راهب پیر ، شب یلدا ، شتر مرغی ، شجاعت ادامه دادن زندگی ، شرم ، شروع بلا ، شعبان ، شفاعت بی حد ومرزحضرت زهرا/مردمک/http://mar2mak.tk/ ، شکاف کعبه ، شگرد آیت‌الله مدرس برای کسب در آمد ، شما خدا هستید ، شمع ، شهادت پیامبر اکرم ص ، شهید ، شور ، شیرجه ، بدون شرح ، بزرگترین حکمت چیست ، بسم الله الرحمن الرحیم ، بندگان نیک خدا ، به طفیل ذوات مقدس محمد ، ایلیا ، شبر ، شبیر و فاطمه علیهم السلام ، بهترین راه ، بهشت در روح ، بوی محرم می آید ، بی نیازی ، بیل گیتس و جنرال موتورز ، پشتکار ، پنج کار برای دوری از گناه ، پند حکیانه در باب مشارکت با نزدیکان ، ت ، تئوری 30 دقیقه ایmar2mak ، تا بهشت دو قدم راه ، تاثیر سوره حمد ، تحیت بر ملائکه ، تست جدید روانشناسی با 8 سوال در مورد حیوانات خود را بشناسید! ، تشابه ذهن احمق و مردمک چشم ، تشکر به معنای حقیقی بی ریا خالص ، تفسیر امام رضا (ع) از قرآن کری ، تلاش ، تنها یک موعظه ، تنهایی ، تولد ، ثواب ، جان ، جایگاه ، جرم چیدن گل ، جواز بهشت ، چتر لطف و مرحمت الهی ، چرا آدمى گاهى مطالبى را که مى داند به یاد نمى آورد. ، چرا به غرق گناه شدن خوشنود شدیم ، چشمه ، چفیه ، چه کسی یا کسانی وموجبات شهادتش را فراهم کردند ، چو بیشه تهی ماند از نره شیر ، حب علی(ع) ، حجاب درایین زرتشت ، حداقل شرط لازم برای موفقیت . ، حدیث امام رضا(ع) ، حرفهایی برای نگفتن ، حضرت زهرا ، حضرت زینب کبری :روز پرستار :فرشتگان سفید پوش ، حضرت علی اکبر علیه السلام ، حکایتی از آیت الله قاضی و آیت الله خوئی ، حمد سوره حمد نماز صبح ، حکمت خدا ، خدا را دوست دارم ، ، خدا همه جا هست ، خری در چاه // ، خسته آور ، خطر ، خورشید ، داستان دختر نمرود و حضرت ایراهیم علیه‌السلام و آتش ، داستان مداد ، داستان مدیریتی ، دانشگاه استنفورد ، دانشنامه رشد ، دانه عشق ، دختر خانم ودو راهب ، در بسته باز کردن ، دروازه بهشت ، دریا ، دست هایی مقدس ، دعا از نیزه کارگرتر اس ، دل ، دلیل تنهایی ما... ، ده روش غلط مدیریت مردمک mar2mak ، دو تیپ افراد سازمانی ، دیار قوم لوط ، دیروز امروز خدا بخیر کنه فردا را ، دین و مذهب جن : ، دیوار شیشه‌اى ، دیوانه ، ذهن ، ذهن احمق ، راز موفقیت ، راز موفقیت در زندگی ، رازی نهان ، راه نجات mar2makمردمک ،
موسیقی


ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ